✌️فلسطین دیروز و امروز در یک قاب🇵🇸
فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا ۖ وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ⚜۴۷⚜
پس از مجرمان انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان همواره حقی است برعهده ما⚜۴۷⚜سوره روم
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@khoban_ir
------- ❥︎᯽❥︎ --------
علامت ایمان مؤمن💥
🔰آیتالله بهجت(ره): اگر برای فرج دعا میکنید؛ علامت آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@khoban_ir
------- ❥︎᯽❥︎ --------
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فیلم با عنوان "فرار گله ای ساکنین حیفا" در حال انتشار است
پرچم بالاست 🇮🇷✌️
@mrtahlilgar
حادثه در تاسیسات هسته ای رژیم صهیونیستی؟
رسانه های صهیونیستی: حادثه امنیتی مشکوکی در سایت هستهای دیمونا اتفاق افتاده است/ باشگاه خبرنگاران
پرچم بالاست 🇮🇷✌️
#طوفان_الاقصی
@khoban_ir
🔅#پندانه
✍ کار خوبه برای رضای خدا باشه
🔹راننده آمبولانسی که بازنشسته شده، تعریف میکند سالیان دور تماس گرفتند و آمبولانسی برای حمل جسد درخواست دادند. تماس از منطقه ارمنینشین شهر بود.
🔸وقتی به آدرس رسیدم نزدیک درب منزل متوفی تراکم جمعیت با خودروی پلیس را شاهد بودم. پلیس مرا با دست به درون خانه راهنمایی کرد. بوی بدی در داخل حیاط خانه بود که با نزدیکترشدن به ساختمان این بو شدیدتر و تهوعآورتر میشد.
🔹جسد را دیدم چند روز از مرگش گذشته و به دمر بر روی زمین خوابیده بود، در حالی که لباسهایش بر اثر تورم بدن پاره شده بود.
🔸به پلیس گفتم:
من مأموریت حمل جنازه با ماشین را دارم. حمل جنازه تا ماشین، با صاحب میت است و این فرد گویی بیوارث است.
🔹پلیس نگاهی به نماینده دادستان کرد و نماینده دادستان هم کلام مرا تأیید کرد. با شهرداری تماس گرفتند، کارگری برای این امر بفرستد.
🔸در این زمان من برای رضای خدا مانع شدم و داوطلب شدم جنازه را در آمبولانس قرار دهم ولی نیاز به یک نفر برای کمک داشتم. از شدت بوی تعفن جسد کسی حاضر به کمک نشد.
🔹برای رضای خدا و حفظ آبروی میت دستمالی بر دماغ و دهان خود بستم و داخل خانه شدم.
🔸تا خواستم جنازه را بلند کنم ناگاه کیسه پلاستیکی سفیدی که با چسب بههم پیچیده شده بود توجه مرا جلب کرد. از صدایش فهمیدم محتوای آن سکه است.
🔹برای اینکه کسی را متوجه امر نکنم، بیرون آمدم و از سر خیابان به منزل زنگ زدم و از همسرم خواستم خود را به آدرس برساند.
🔸به همسرم وقتی وارد منزل شد، گفتم:
طوری خم شو چادرت دید پشتسرت را بپوشاند تا از بیرون چیزی دیده نشود.
🔹با مهارت تمام بدون اینکه از تماشاگران کسی به آن بسته در زیر شکم جنازه پی ببرد، بسته را همسرم در درون پیراهن خود جای داد و با کمک او جنازه را به آمبولانس انداختیم و من سمت گورستان شهر حرکت کردم.
🔸شب که به منزل رسیدم دیدم بسته بیش از ۱۰۰ سکه طلا دارد. در حلالوحرامبودن آن ماندیم و منتظر شدیم تنها ورثه پسر او از خارج از کشور به ایران برگردد.
🔹دو ماه بعد داستان را به ورثه گفتم و سکهها را به او تقدیم کردم و امید داشتم چند سکه به من از آنها برگرداند، اما داستان بهتر از انتظار من پیش رفت.
🔸پسر مرحوم گفت:
میدانی چرا پدرم روی سکهها خوابیده بود؟! این از طمع او نبود، بلکه میدانست ممکن است بعد از مرگش وقتی پیکر او متعفن شده است به جنازه او دسترسی پیدا کنند و کسی حاضر به نزدیکشدن و بلندکردن او نباشد.
🔹پس قبل از جاندادنش روی این سکهها افتاده بود تا پاداشی دهد بر کسی که جنازه او را از زمین بلند میکند، و تمام این سکهها پاداش اخلاص تو از نزد خدا برای کاری است که برای رضای او کردی.
🔸راننده میگوید: در آن روز در جلوی منزل دوستی داشتم که خیلی فقیر بود. هر کاری کردم حاضر نشد مرا کمک کند که اگر کمک میکرد بیتردید ۵۰ سکه خدا به او رسانده بود که بهراحتی میتوانست برای خود خانه جمع و جوری بخرد و از مستأجری برای ابد رها شود.
💢آری! گاهی آدمی یک بار برای رضای خدا کاری میکند و خداوند آن بنده را با بخشش خود از دنیا برای ابد راضی میگرداند.
➢ @khoban_ir ❤️
✅از امام محمد باقر علیه السَّلام آمده است:
✍زراره دربارۀ شخصی از امام (ع) سؤال کرد که کار نیکی انجام میدهد و انسانی او را میبیند و او خوشحال میشود.
حضرت فرمودند: اشکالی ندارد همه دوست دارند کار نیک آنها در میان مردم نمایان شود (تبلیغ گردد)، مهم آن است که این کار را به نیت خشنودی مردم انجام نداده و برای رضای خدا باشد.
📚برگرفته از اصول کافی
➢ @khoban_ir ❤️
🔴 از آنچه دوست دارید ببخشید تا به نیکی برسید
✍در یک رستوران در یکی از ایالتهای آمریکا خانم گارسون منوی غذا را به یک زنوشوهر داد.
🔸قبل از اینکه آن دو به لیست غذاها نگاهی بیندازند از او خواستند که ارزانترین غذا را برایشان بیاورد، چون به حد کافی پول ندارند و بهخاطر مشکلاتی که شرکتشان با آن مواجه شده، چند ماه است حقوقشان را دریافت نکردهاند.
🔹خانم گارسون که ساره نام داشت خیلی فکر نکرد و یک غذا به آنان پیشنهاد کرد و آن دو هم که فهمیدند ارزانترین غذاست، بلافاصله پذیرفتند.
🔸او غذایشان را آورد و آنها با اشتها آن را خوردند.
🔹قبل از رفتن، فاکتور را از گارسون تقاضا کردند. او با کیف مخصوص فاکتورها که یک ورق در آن گذاشته بود، برگشت.
🔸در آن ورق نوشته بود:
«من بهخاطر وضعیت مالیتان پول غذای شما را شخصا پرداخت کردم و این ۱۰۰ دلار را هم بهعنوان هدیه به شما میدهم. این کمترین چیزی است که میتوانم برای شما انجام دهم. تشکر از لطف شما. ساره»
🔹زنوشوهر با خوشبختی زائدالوصفی از رستوران خارج شدند.
🔸جالبتوجه اینکه ساره علیرغم وضعیت مادی سختش از پرداخت پول فاکتور غذای آن زنوشوهر احساس خوشبختی زیادی میکرد.
🔹او حدود یک سال بود که برای خرید لباسشویی تماماتوماتیک رؤیاییاش پول پسانداز میکرد و هدردادن هر مبلغی زمان رسیدن به این لباسشویی رؤیایی را به تاخیر میانداخت. او لباسهایش را با یک لباسشویی قدیمی میشست.
🔸ولی چیزی که خیلی او را ناراحت کرد سرزنش دوستش بود که وقتی از ماجرا باخبر شد این کارش را رد کرد، چراکه خود و کودکش را از پولی که برای خریدن لباسشویی به آن نیاز داشتند محروم کرده بود.
🔹قبل از اینکه بهخاطر سرزنش دوستش پشیمانی در وجودش رخنه کند، مادرش به او زنگ زد و با صدای بلند گفت:
چهکار کردی ساره؟
🔸او با صدای گرفته و لرزانی جواب داد:
من کاری نکردم. چه اتفاقی افتاده؟
🔹مادرش جواب داد:
فیسبوک در تحسین تو و کاری که کردی غوغا کرده است. اون آقا و خانم که پول غذایشان را پرداخت کردی، نامه تو را در حسابشان در فیسبوک گذاشتند و تعداد زیادی آن را لایک کردند. من به تو افتخار میکنم.
🔸بلافاصله بعد از زنگ مادرش دوست زمان تحصیلش به او زنگ زد و گفت نامهاش ویروسوار در تمام سایتها و شبکههای اجتماعی در حال پخش است.
🔹بهمحض اینکه حساب فیسبوک را باز کرد با صدها نامه از مجریان تلویزیون و خبرنگاران روبهرو شد که از او تقاضای مصاحبه درباره این اقدام متمایزش میکردند.
🔸روز بعد ساره مهمان یکی از مشهورترین و پربینندهترین برنامههای تلویزیونی آمریکا بود. برنامه بهصورت مستقیم پخش میشد.
🔹مجری برنامه یک لباسشویی تماماتوماتیک بسیار لوکس و یک تلویزیون مدلبالا و ۱۰هزار دلار به او تقدیم کرد و از یک شرکت الکترونیکی کارت خرید مجانی به مبلغ ۵۰۰۰ دلار دریافت کرد و بهخاطر این رفتار انسانی بزرگ هدایایی بهسویش سرازیر شد که قیمتشان به ۱۰۰هزار دلار میرسید.
🔸دو پرس غذا به قیمت ۲۷ دلار بهاضافه ۱۰۰ دلار زندگیاش را تغییر داد.
💢 کرم این نیست که آنچه نیاز نداری ببخشی. کرم این است که آنچه را که خیلی به آن نیاز داری ببخشی.
🔻سخنی بلیغتر و بزرگتر و ژرفتر از سخنان خداوند متعال وجود ندارد که میفرماید:
💠 هرگز به نیکی نمیرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید. (آلعمران:۹۲)
➣ @khoban_ir ❤️
√برآورده شدن حاجت سه روز
دعای حاجات فوری
👈 در کتاب جواهر مکنونه آمده است که جهت روا شدن حاجت سه روز متوالی هر روز صد بار این کلمات را بخواند که البته مراد او حاصل شود
🌹✨بسم الله ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم یا وَفِیُّ یا حَفِیُّ یا قائِمُ یا دائِمُ یا فَردُ یا اَحَدُ یاصَمَدُ یا وِترُ یا حَیُّ یا قَیّومُ بِرَحمَتِکَ اَستَغیثُ✨🌹
📚 جواهر مکنونه ص ۲۶۱
مطالب بیشتر ↩️ @khoban_ir
❤️ #عزت #برکت
🍃🍂 براے برڪت معاش و عزت
نزدِ دوست سوره "حـجر" را نوشتہ
و نگاه دار بینهایت مفید است🍃🍂
📚 مخزن تعویذات ۱۰۱
مطالب بیشتر ↩️ @Ganje_arsh
#آرامش
🍃🍂دفع استرس
و اضطراب🍃🍂
✍ علامه طباطبایی ؛
دست بر قلب خود گذار و
آیه ۳۵ سوره نور را بخوان
اضطراب از شما زایل گردد
📚 روزنههایی از عالم غیب ۲۱۱
مطالب بیشتر ↩️ @khoban_ir
#ذکردرمانی
🍃🍂 رفع غم و اندوه 🍃🍂
پيامبر اکرم (ص) ؛
ذڪر 《لا حول ولا قوة الا باللّه》
نود و نه درد را شفا مىدهد ڪه
سادهترين آنها اندوه است
@khoban_ir
✨﷽✨
#داستان_فوق_العاده_زیبا
🔴جوان کفن دزد
یک روز معاذ بن جبل در حالی که گریه می کرد به رسول اکرم (ص) وارد شد و سلام کرد، حضرت بعد از جواب سلام علت گریه اش را جویا شد. معاذ عرض کرد: یا رسول اللَّه جوانی رعنا و خوش اندام بیرون خانه ایستاد و مانند زن بچه مرده گریه می کند و در انتظار است که شما به او اجازه ورود دهید وحضرت اجازه ورود دادند جوان وارد شد. حضرت فرمودند: ای جوان چرا گریه می کنی؟ جوان گفت: ای رسول خدا گناهی مرتکب شده ام که اگر خدا بخواهد به بعضی از آنها مرا مجازات کند، بایستی مرا به آتش قهر دوزخم برد و گمان نمی کنم که هرگز مورد بخشش و آمرزش قرار بگیرم. حضرت فرمود: آیا شرک به خدا آورده ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: قتل نفس کرده ای؟ گفت نه. حضرت فرمود: بنابراین توبه کن که خدا ترا خواهد بخشید و لو بزرگی گناهانت به اندازه کوهها عظیم باشد.
گفت: گناهانم از آن کوههای عظیم بزرگتر است. حضرت فرمود: پروردگار متعال گناهانت را می آمرزد و لو به بزرگی زمین و آنچه در آن است، بوده باشد. جوان گفت: گناهان من بزرگتر است. حضرت با حالت غضب به او خطاب فرمود: وای بر تو ای جوان گناهانت بزرگتر است یا خدای متعال؟ جوان تا این سخن را از پیغمبر شنید خودش را به خاک انداخت و گفت منزه است پروردگار من، هیچ چیز بزرگتر از او نیست. در این موقع حضرت فرمود: مگر گناه بزرگ را جز خدای بزرگ کسی دیگر هست که ببخشد؟ جوان گفت: نه یا رسول اللَّه.
جوان گفت: یا رسول اللَّه، هفت سال است که به عمل زشتی دست زده ام؛ به گورستان می روم و قبر مردگان را نبش کرده و کفن آنها را میدزدم. این اواخر شنیدم دختری از انصار از دنیا رفته. من هم طبق معمول به منظور سرقت کفن او به جستجوی قبرش رفتم. تا اینکه قبرش را پیدا کردم رویش یک علامت گذاشتم تا شب بتوانم به مقصودم برسم و کفن را بربایم. سیاهی شب همه جا را فرا گرفته بود آمدم سر قبر دختر و گورش را شکافتم. جنازه دختر را از قبر بیرون آورده و کفنش را از تنش بیرون آوردم، بدنش را برهنه دیدم آتش شهوت در وجودم شعله ور شد نگذاشت تنها به دزدی کفن اکتفا کنم، از طرفی وسوسه های فریبنده نفس و شیطان، نتوانستم نفس خود را مهار کرده و خود را راضی به ترک آن کنم. خلاصه آنقدر ابلیس، این گناه را در نظر زیبا جلوه داد که ناچار با جسد بیجان آن دختر به زنا مشغول شدم بعد جنازه اش را به گودال قبر افکندم و بسوی منزل برگشتم. هنوز چند قدمی از محل حادثه نرفته بودم که صدائی به این مضمون بگوشم رسید: ای وای بر تو از مالک روز جزا چه خواهی کرد؟! آن وقتی که من و تو را به دادگاه عدل الهی نگه دارند؟! وای بر تو از عذاب قیامت که مرا در میان مردگان برهنه و جُنب قرار دادی؟!
بله یا رسول اللَّه شنیدن این کلمات وجدان خفته مرا بیدار کرد تا اینکه به حکم وظیفه وجدان برای بخشش گناهانم از خدای بزرگ خدمت شما آمده ام تا به برکت وجود شما خداوند از سر تقصیرات من درگذرد. اما به نظرم به قدری گناهانم بزرگ است که حتی از بوی بهشت هم محروم خواهم ماند. یا رسول اللَّه آیا شما در این مورد نظر دیگری دارید که من انجام دهم؟! پیغمبر اکرم (ص) فرمود: ای فاسق از من دور شو. زیرا ترس از آن دارم که آتشی بر تو نازل شود و عذاب تو مرا متأثر کند. جوان گنهکار از پیش روی پیغمبر رفت و پس از تهیه مختصر غذائی سر به بیابان گذاشت و در محلی دور از چشم مردم به گریه وزاری و توبه پرداخت، لباسی خشن بر تن و غل و زنجیری هم به گردن انداخته آنگاه با تضرع و زاری روی به آسمان کرد و مناجات کنان پروردگار خود را میخواند، بارالها هر وقت از من راضی شدی به رسولت وحی نازل کن تا مرا مژده عفوت دهد و اگر نه آتشی بفرست تا در این دنیا به کیفر اعمالم معذب شوم. زیرا من طاقت عذاب آخرت تو را ندارم.
دیری نپائید که در اثر نیایش صادقانه اش، خداوند رحیم او را عفو فرمود و بر پیامبرش این آیه را فرستاد: «و الّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرواللَّه فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الاّ اللَّه...»(1) رسول خدا از نزول این آیه شریفه در جستجوی جوان مذبور بر آمد و معاذبن جبل تنها کسی بود که اقامتگاه آن جوان را بلد بود و نشان پیغمبر(ص) داد. حضرت با گروهی از یارانش به محل آن جوان آمدند. وقتی که رسیدند دیدند که جوان از ترس عقوبت الهی دست نیایش بسوی حقتعالی دراز کرده و همچون ابر بهاران از دیدگانش اشک می بارد جلو آمده غل و زنجیر را از گردنش برداشتند و بوی مژده آمرزش و عفو الهی را رساندند. سپس رو به اصحاب کرده فرمودند: جبران کنید گناهان خود را همانطور که بهلول نبّاش جبران کرد.
📚(1) آل عمران،134.
📚منبع: قصص التوابین؛داستان توبه کنندگان