💠 #قصه_شانزدهم:
💎 #دو_برادر:
✍روزها وسالها از پس هم آمدندو رفتند. قابیل و هابیل بالغ شدند،ازدواج کردند و هر کدام به کاری مشغول شدند.قابیل کشاورزی می کرد و هابیل چوپانی.اما این تنها تفاوت دو برادر نبود. برادر کوچکتر هابیل،مهربان بود و خیرخواه، زحمتکش بود و قانع و لحظه ای از یاد خدا غافل نمیشد.اما برادر بزرگتر،قابیل؛ حسود بود و کینه توز و بداخلاق.چیزی که پدرش را بسیار نگران میکرد.
🔅روزی از روزها بر آدم(ع)وحی شد که:ای آدم!زمان آن رسیده که وصی و جانشین خود را انتخاب کنی.پس نبوّت را به هابیل تسلیم نما.همچنین لازم است که اسم اعظم را به او تعلیم دهی و او را وصیّ خود قراردهی.1
✴️آدم با شناختی که از روحیه قابیل داشت میدانست که او ولایت برادر کوچک خود را نخواهد پذیرفت.اما چاره ای نبود و باید فرمان خدای خود را به آن دو ابلاغ میکرد.
⁉️حدس پدر درست از آب در آمد.قابیل فریاد اعتراض بر آورد که:من از هابیل بزرگتر و شایسته ترم!این چه عدل و چه تصمیمی است؟!
🔅پس بار دیگر به آدم وحی شد:
به دو برادر دستور میدهیم که در راه خدای خود قربانی فراهم آورند.قربانی هرکدام مقبول بارگاه الهی واقع شد،او وصی و جانشین پدر خویش است.2
🎯هدف خداوند این بود که با این امتحان، لیاقت و خوش قلبی آن دو محک بخورد، تا شاید حجت بر قابیل تمام شود و بفهمد که برادرش نسبت به او شایسته تراست و دست از لجاجت بردارد و ولایت هابیل را بپذیرد.انتخاب دو برادر قابل پیش بینی بود.هابیل بامدادان بهترین گوسفند گله خود را انتخاب کرد و قابیل که شور بختانه خساست هم یکی از ویژگی های بارز او بود،قسمتی از بدترین زراعت خود را جدا کرد.
⛰دو برادر بر سر کوهی رفتند و قربانیها را بر کوه نهادند.در این وقت آتشی آمد و قربانی هابیل را بسوزانید و به قربانی قابیل نزدیک نشد.3
✅خداوند قربانی هابیل را پذیرفت و یک بار دیگر مهر تاییدی بر خلافت او زد.
📚منابع:
1)عیاشی،التفسیر،تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی،ج1،ص312
2)تفسیرنورالثقلین،ج1،ص610.مائده/سوره5،آیه27
3)تفسیرنورالثقلین،ج1،ص609.مکارم شیرازی،تفسیرنمونه،ج4،ص348
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠 #قصه_شانزدهم:
💎 #دو_برادر:
✍روزها وسالها از پس هم آمدندو رفتند. قابیل و هابیل بالغ شدند،ازدواج کردند و هر کدام به کاری مشغول شدند.قابیل کشاورزی می کرد و هابیل چوپانی.اما این تنها تفاوت دو برادر نبود. برادر کوچکتر هابیل،مهربان بود و خیرخواه، زحمتکش بود و قانع و لحظه ای از یاد خدا غافل نمیشد.اما برادر بزرگتر،قابیل؛ حسود بود و کینه توز و بداخلاق.چیزی که پدرش را بسیار نگران میکرد.
🔅روزی از روزها بر آدم(ع)وحی شد که:ای آدم!زمان آن رسیده که وصی و جانشین خود را انتخاب کنی.پس نبوّت را به هابیل تسلیم نما.همچنین لازم است که اسم اعظم را به او تعلیم دهی و او را وصیّ خود قراردهی.1
✴️آدم با شناختی که از روحیه قابیل داشت میدانست که او ولایت برادر کوچک خود را نخواهد پذیرفت.اما چاره ای نبود و باید فرمان خدای خود را به آن دو ابلاغ میکرد.
⁉️حدس پدر درست از آب در آمد.قابیل فریاد اعتراض بر آورد که:من از هابیل بزرگتر و شایسته ترم!این چه عدل و چه تصمیمی است؟!
🔅پس بار دیگر به آدم وحی شد:
به دو برادر دستور میدهیم که در راه خدای خود قربانی فراهم آورند.قربانی هرکدام مقبول بارگاه الهی واقع شد،او وصی و جانشین پدر خویش است.2
🎯هدف خداوند این بود که با این امتحان، لیاقت و خوش قلبی آن دو محک بخورد، تا شاید حجت بر قابیل تمام شود و بفهمد که برادرش نسبت به او شایسته تراست و دست از لجاجت بردارد و ولایت هابیل را بپذیرد.انتخاب دو برادر قابل پیش بینی بود.هابیل بامدادان بهترین گوسفند گله خود را انتخاب کرد و قابیل که شور بختانه خساست هم یکی از ویژگی های بارز او بود،قسمتی از بدترین زراعت خود را جدا کرد.
⛰دو برادر بر سر کوهی رفتند و قربانیها را بر کوه نهادند.در این وقت آتشی آمد و قربانی هابیل را بسوزانید و به قربانی قابیل نزدیک نشد.3
✅خداوند قربانی هابیل را پذیرفت و یک بار دیگر مهر تاییدی بر خلافت او زد.
📚منابع:
1)عیاشی،التفسیر،تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی،ج1،ص312
2)تفسیرنورالثقلین،ج1،ص610.مائده/سوره5،آیه27
3)تفسیرنورالثقلین،ج1،ص609.مکارم شیرازی،تفسیرنمونه،ج4،ص348
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•