eitaa logo
هیات خدام الشهدا ساری
190 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3هزار ویدیو
83 فایل
ارتباط با خادم هیات @mohamadmeysam
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀( شهید حسن احمد معظم)🥀 💢 ▪️حسن احمد معظم.بچه ی رامسر بود. یک روز تو رامسر دوید جلوی تظاهر کنندگان منافق که در بین این ها زنان هم بودند این زن ها روسری های شان را از سرشان برداشتند شهید با مشت گره زده فریاد می زد مرگ بر بی حجاب که ایشان را زیر مشت و لگد گرفتند. ▪️کتالم مدرسه شهید کوزه گر بود. یک مدیر داشت که کمونیست بود و داخل مدرسه می گفت: شما که می گوئید خدا پیداست خدا پیدا نیست، نمی شود او را ببینیم. گفت: کسی می تواند جواب من را بدهد؟ هیچ کس صحبت نکرد. حسن گفت : اگر اجازه بدهید من جواب می دهم. گفت: شما عقل دارید. مدیر گفت: اگر نداشته باشم دیوانه ام. گفت شما عقل خود را می توانید ببینید؟ گفت نه! گفت:« همان خدا است که به تو عقل داده.» مدیر دیگر حرف نزد. ▪️🇮🇷 ۱۵ سالگی رفت جبهه.تیکه کلامش این بود و همیشه میگفت : (( )).عملیات رمضان ترکش به سرش خورد و بشهادت رسید و هنوز مفقوده.امروز هم سالروز شهادتش بود.شادی روحش صلوات. https://eitaa.com/khodamoshohada_sari
هر روز یک صلوات برای یک شهید اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🥀(شهید قاسم کریمی فیروزجایی)🥀 💢 قاسم کریمی فیروزجایی ( ۱۶ مهر ۱۳۶۵ جزیره‌ی مجنون): 📩سفارش من به خواهران حزب الله این است که حجابشان را حفظ کنند چون حجابشان سخت تر از تیری است که ما بر دشمن می زنیم و خواهران باید با حجاب خود مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنند. نگذارید که خون شهید پایمال شود. https://eitaa.com/khodamoshohada_sari
🥀( شهید صفر هدایتی )🥀 ▪️( خانواده شهید) : یک روز شهید کف پایش رامی سوزاند و یا می دوخت اینکار راهمیشه تکرار می کرد...ماهر وقت به اومی گفتیم مگردیوانه ای این چه کارهایی است که می کنی ؟ صفر می گفت: «اینکارهارامی کنم که وقتی درجبهه اسیر شدم ومرا شکنجه کردند طاقت بیاورم وخدای ناکرده توهینی به رهبر و نظام اسلامی نکنم و متحمل شکنجه های آنها باشم» https://eitaa.com/khodamoshohada_sari
🥀( شهید باباعلی امین چورته از کودکی و تا هنگام شهادت ایشان اذان می گفتند سال حدود 59 ـ 60 بود که ایشان کردستان بودند و سه نوبت در روستای سنی نشین آن ها اذان می گفتند . یکی از روزها فرمانده ایشان به آن ها گفت : آقای امین عجب کاری کردید . گفت چرا ؟ گفت وقتی اذان می گویی در این منطقه اسم حضرت علی علیه السلام را می آوردی ؟ ایشان در جواب گفت : « حضرت علی را که به شهادت رساندند من هم دوستدار علی هستم ، مرا هم شهید کنند ، باکی از شهادت ندارم » و حتی برای روستاییان آن جا هم سوال بود ، که این مرد چه کسی هست که در ان منطقه با چنین جراتی اذان میگوید. https://eitaa.com/khodamoshohada_sari