چندجلسه آمده است تا بگوید مثنوی مولانا چه دردی را از کسی دوا می کند. من جواب این دوست را به مولانا وامی گذارم که فرمود:
با یک دلیل چهل عالم را قانع کردم ولی با چهل دلیل یک جاهل را قانع کرده نتوانستم
#مولانا
در خصوص نظر یکی از حاضرین در جلسه شنبه در باره مسئله جبر نکته ای به نظرم رسید .
جدای از همه ی آنچه که از مولانا در خصوص جبر تا اینجا در دفتر اول شنیدیم و گفتیم در کلیت کلام وی اما نکته بسیار ظریف و قابل تاملی را می توان کشف کرد
و آن اینکه مولانا #جبر_عاشقانه را در برابر #جبر_منفعلانه قرار داده است .
مولانا #جبر_عاشقانه را همان اوج اختیار بشر می داند که تمام اراده اش را آگاهانه و با کمال خضوع و فروتنی و بصورت مختار تقدیم اراده و مشیت معشوق حقیقی یعنی خداوند کند . مولانا این تسلیم محض را عین اختیار و اختیار حقیقی را سلب اختیار از خود می داند و چه اختیار شیرینی را برمی گزیند.چنانچه فرمود:
منتهای اختیار آن است خود
که اختیارش گردد اینجا مفتقد
اختیاری را نبودی چاشنی
گر نگشتی آخر او محو از منی
در جهان گر لقمه و گر شربت است
لذت او فرع محو لذت است
یعنی مرتبۀ نهایی اختیار آن است که اراده و اختیار انسانِ کامل در اراده و اختیارِ خداوند ، محو و فانی گردد یعنی در برابرِ خداوند از خود اختیاری نداشته باشد و تا وقتی که انسان ، وجودِ مجازیِ خود را در وجودِ حقیقی حق ، فانی نسازد . اراده و اختیارِ او هیچ لذّت و حلاوتی ندارد
اینجاست که جبر برای انسان از جان هم شیرین تر می شود و به تعبیر مولانا #جبر_چو_جان :
ترك كن اين جبر جمع مَنبلان
تا خبر يابي از آن جبرِ چو جان
ترك معشوقي كن و كن عاشقي
اي گمان برده كه خوب و فايقي
#پی_نوشت
مفتقد = گم کرده شده
مَنبلان = منبل همان تنبل است
#عباس_شاه_زیدی
https://eitaa.com/khoroosh