سلام روزتان مهدوی
🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله #قسمتجدیدرهاییازشب* تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
#ف_مقیمی
#رهایی_از_شب
#قسمت_هشتاد_و_هشتم
💟مادر فاطمه از صدای گریه ی من داخل اتاق اومد ولی فاطمه بهش اشاره کرد بیرون بره.
او با اینکه سوال در نگاهش موج میزد ولی صبر کرد تا حسابی تخلیه بشم.
گفتم:فاطمه درسته من توبه کردم ولی گناهانم اینقدر بزرگ بوده که امیدی ندارم. .تا میخوام اون گذشته ننگینم رو فراموش کنم یک اتفاقی میفته که از خودم بدم میاد..
💟فاطمه با مهربانی گفت:دوباره چه اتفاقی افتاده؟
جریان دیروز رو براش تعریف کردم.
او اخمهایش در هم رفت و بعد از کمی فکر گفت:نباید باهاش میرفتی.گفته بودم فعلن ازش فاصله بگیر!
گفتم:بابا نمیشد بخدا.از اونجا نمیرفت.مجبورشدم از ترس آبروم باهاش برم.
فاطمه متفکرانه گفت:این کامران چقدر برام عجیبه.ظاهرا بدجوری دلباخته ت شده..
💟سرم رو با درماندگی تکون دادم:نمیدونم. .خودمم نمیدونم!
_چقدر بهش اعتماد داری؟ یا بهتره بپرسم چقدر میشناسیش؟
کمی فکر کردم و گفتم.:
تا همون حد که بهت گفته بودم..بیشتر نه..ولی نمیتونم بهش اعتماد کنم چون من اصولا به مردهایی که از جنس او هستند مطمئن نیستم.
💟فاطمه سرش را خاراند و گفت:بنظرم تو بهش اعتماد داری چون از اینکه باهاش تند برخورد کردی پشیمون و افسرده ای!
از استدلال او متعجب شدم ودر فکر فرو رفتم.فاطمه ادامه داد:باید منو ببخشی که بخاطر درگیریهای خودم از پرس وجو راجع به مشکل تو غافل شدم.ولی راستش من الان دیگه احساسم نسبت به کامران بد نیست.یعنی از همون اولش هم بد نبود فقط شناخت نداشتم.اونروزم که دم در دیدمش از اون دوتای دیگه موجه تر بنظر میرسید.از طرفی هم که میگی مادرش یک خانوم محجبه بوده.خوب این خودش یک امتیاز مثبت برای این آقاست ولی با تمام این تفاسیر باز هم نباید بی گدار به آب زد.
گویا فاطمه تمام دغدغه اش این بود که ببینه آیا منو کامران به درد وصلت با یکدیگر میخوریم یا خیر.!! غافل از اینکه من حرفم چیز دیگریست.
💟گفتم:فاطمه جان من به این چیزها کاری ندارم.اصلا دنبال زندگی شخصی او نیستم چون من هدفم رسیدن به او نیست..من فقط میخوام بدون هیچ مشکلی اون از سر راه زندگیم کنار بره..همین!
فاطمه با دقت نگاهم کرد:
_واقعا یعنی تو بهش هیچ علاقه ای نداری؟
شانه هام رو بالا انداختم:نه!!! فقط حس احترام و عذاب وجدان..چون او واقعا محترم و مهربونه…شاید اگر درشرایط دیگری بودم بهش فکر میکردم ولی با این شرایطی که دارم اصلن بهش فکر نمیکنم!
💟فاطمه با کنجکاوی پرسید:مگه شرایط فعلی تو چیه؟
خب معلومه! من عاشق و دلباخته ی مردی هستم که به تنهایی با کل جهان برابری میکنه! تا وقتی قلب و روحم از نیاز این مرد سرشاره نیازی به عشقهای کوتاه و بیمعنی کامرانها ندارم..ولی مجبورم برای فاطمه دلایل دیگری بیاورم.
گفتم:خب من نه خانواده ای دارم..نه مادری نه پدری..نه حتی سرمایه ی درست حسابی ای..آهی کشیدم!
_و از همه مهمتر گذشته ی پرافتخاری هم ندارم که بعدها همسرم سرش رو بالا بگیره که این زنمه!!!
💟فاطمه لبهاش رو به نشونه ی اعتراض جمع کرد و گفت:اصلا از طرز تفکرت خوشم نیومد!بابا طرف عاشقته..اونم با وجود اینکه تقریبا از وضعیت زندگیت خبر داره.بعد اونوقت تو از این چیزهای پیش پا افتاده میترسی؟ اینقدر ضعف نداشته باش.قرار شد به خدا اعتماد کنی!
سرم رو به نشانه ی تسلیم تکون دادم و به دیوار تکیه زدم.
💟_فاطمه…؟؟؟
_جانم؟
_کاش ده سال زودتر باهات آشنا شده بودم. .
_خداروشکر که ده سال دیر تر آشنا نشدی!
به هم نگاه کردیم..چشمهاش برق شیطنت آمیزی میزد و روی لبهاش لبخند کمرنگی نشسته بود.فهمیدم که این جمله رو از روی شوخی گفت ولی من قبول داشتم..واقعا خدا روشکر که ده سال دیرتر پیداش نکردم وگرنه شاید پرونده م سیاه تر میشد!
💟روزها از پی هم میگذشتند و من کم کم داشتم با زندگی جدید خو میگرفتم.بعد از برخورد اونروزم با کامران، دیگه خبری ازش نشد و من به خیال اینکه او دست از سرم برداشته
روال عادی زندگی رو از سر گرفتم.
آخر ماه رسید و با اولین حقوقم که دسترنج تلاش یک ماهه ام بود برای خانه مقداری خرید کردم.در مدت این یکماه کاملا متوجه ی تغییرات روحی ومعنویم شده بودم و روز به روز به آرامش بیشتری دست پیدا میکردم. فقط یک چیز آزارم میداد و آن بدهی ام به کامران بود.نمیدونستم چگونه میتوانم بدون دیدار مجدد با او بدهیم رو پرداخت کنم!
💟با فاطمه مشورت کردم و او گفت حاضره با من تا کافه ی او بیاد تا من بدهیم رو تسویه کنم.این لطف فاطمه برای من خیلی ارزشمند بود.باهم به کافه رفتیم.
دست وپاهام میلرزید.به سمت پیش خوان رفتم و از سعید ،گارسون کامران سراغش رو گرفتم.سعید که با دیدن ظاهر من در بهت و تعجب بود با لکنت گفت:
_کامران نیست..رفته جایی یک ساعت دیگه برمیگرده.
ادامه دارد…
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
@khorshidebineshan
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋
#ف_مقیمی
#رهایی_از_شب
#قسمت_هشتاد_و_نهم
💟من خوشحال از غیبت کامران، بدهیم رو که داخل پاکت بود روی پیشخوان گذاشتم و گفتم:وقتی اومد از طرف من اینو به ایشون بده و خیلی ازش تشکر کن. سعید یک نگاهی به پاکت انداخت و گفت:بشینید حالا تا از خودتون پذیرایی کنیدآقا کامران هم از راه میرسه!
💟من با عجله گفتم:نه ممنون..خدانگهدار
و از کافه خارج شدیم.به فاطمه گفتم خداروشکر بخیر گذشت..
فاطمه ساکت بود.
پرسیدم چرا چیزی نمیگی؟
فاطمه گفت:وقتی پول رو ببینه امکانش هست بهت زنگ بزنه.
با خونسردی گفتم:شمارم رو نداره..
_آدرست رو که داره!!
نگران شدم:یعنی بنظرت بازم پا میشه بیاد دم خونمون؟ من که بعید میدونم!
فاطمه ابروش رو بالا انداخت:خدا روچه دیدی؟
💟شاید اومد..پس آماده هر اتفاقی باش
پرسیدم: خب اگر اومد چکارکنم؟
فاطمه گفت:نمیدونم..واقعا نمیدونم!
چند روز گذشت ولی خبری از کامران نشد.این یعنی اینکه کامران بعد از اون جریان دیگه قید منو زده بود.واین یعنی حدس من درست بود! او کسی نبود که بشه به عشقش وحرفهاش اعتماد کرد.
پنج شنبه بود و طبق روال پنج شنبه ها مراسم دعای کمیل در مسجد برگزار شد. من وفاطمه مشغول پذیرایی از نمازگزاران بودیم که فاطمه تلفنش زنگ خورد وبعد از مدتی منو فرا خواند که حاج مهدوی گفته بعد از نماز ما بریم سراغش!
💟من با تعجب پرسیدم:چیکارمون داره؟
فاطمه شانه بالا انداخت.:نمیدونم لابد درباره مسجد یا بسیجه!
به فکر فرورفتم.یعنی حاج مهدوی منم مثل فاطمه امین مسایل مربوط به مسجد،میدانست؟
از تصور این فکر ذوق زده شدم و با اشتیاق و بی صبرانه منتظر دیدن حاج مهدوی شدم.
💟وقتی مسجد خالی از جمعیت شد ما به سمت درب آقایان حرکت کردیم.اونجا حامد هم حضور داشت من قبلا هم او را دیده بودم.او جوانی با قد متوسط و لاغراندام بود که ته ریش داشت و همیشه یک لبخند معصومانه گوشه ی لبش بود..او با دیدن فاطمه جلو آمد و خوش وبشی عاشقانه کرد.
با دیدن آن دو، در رویاهای خودم غرق شدم.کاش میشد من هم مثل فاطمه، سرو سامان میگرفتم.آن هم با مردی مومن و عاشق!!
💟فاطمه از حامد سراغ حاج مهدوی رو گرفت.حامد گفت:نمیدونم والا ..الان که تو مسجد بود.
فاطمه پرسید:نمیدونی چیکارمون دارن؟
حامد لبهایش رو پایین اورد:نمیدونم! ازش نپرسیدم!
فاطمه شانه بالا انداخت.
من فقط شنونده بودم.و تمام حواسم به این بود که بعد از یک ماه واندی فرصتی پیش آمده تا دوباره حاج مهدوی رو از نزدیک ببینم.
💟دقایقی بعد حاج مهدوی از مسجد بیرون آمد. در همانجا نگاهش با من تلاقی کرد و ابروانش در هم گره خورد.دلم لرزید.نکند فاطمه به اشتباه منو با خودش اورده بود؟ نکنه حاج مهدوی اصلا با من کاری نداشته بود؟
آب دهانم رو قورت دادم و منتظر شدم که او جلو بیاید.او کفشهایش رو پوشید و با صورتی در هم رفته جلو آمد و سلام کرد.
💟ما هم جواب سلامش رو دادیم.
کمی این پا اون پا کرد و خطاب به من گفت:شما چند وقته مشغول کار در بسیج هستید؟
من که آمادگی شنیدن این سوال رو نداشتم به فاطمه نگاه ملتمسانه ای کردم.
فاطمه بجای من جواب داد:حدودا شیش هفت ماهی میشه حاج آقا.
حاج مهدوی هنوز ابروانش گره خورده بود.از فاطمه پرسید از ایشون مدارکی هم دارید.؟
فاطمه سریع پاسخ داد:بله حاج اقا. چطور مگه؟
💟حاج مهدوی خطاب به من گفت:شما کارت فعال بسیج رو دارید؟
داشتم زیر خشونت پنهان لحنش له میشدم
جواب دادم: بله
_بسیار خب..شما برای این محل نیستید.درست نیست که در بسیج اینجافعالیت کنید. در اسرع وقت به مسجد محله ی خودتون مراجعه کنید و برگه ی صلاحیتی که خانوم بخشی بهتون میدن رو به پایگاه محله ی خودتون ارایه بدید تا ان شالله در اونجا فعالیت کنید.
💟من که از تعجب در جا میخکوب شده بودم به فاطمه نگاهی انداختم و با لکنت گفتم:آاااخه..چرا؟؟ مگه چه اشکالی داره من در همین پایگاه و بسیج این منطقه باشم؟
او به سردی گفت:نمیشه خواهر من! این برخلاف قوانینه
💟فاطمه هم داشت سوالات منو تکرار میکرد. ولی حاج مهدوی بی تفاوت به سوالات ما قصد رفتن کرد که گفتم:چطور تا دیروز برخلاف قوانین نبود؟؟ چرا قبلا ازم دعوت کردید عضو بسیج این ناحیه بشم که حالا منو پاسم بدید به ناحیه ی دیگه..
💟لحظه ای سکوت شد و بعد حاج مهدوی یک قدم به سمتم برداشت و نگاه تندی به فاطمه کرد و بعد رو به من گفت:اینو باید خانوم بخشی جواب بدن! در پناه خدا..یا علی
ادامه دارد…
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
@khorshidebineshan
🍃🍃
🍃
#فقطبراۍخدا...
#پارت_نه🌸
مۍخواستندعڪسیادگارۍبگیرند.ازماشینپیادهشد.
یڪگروهدیگربراۍدومینبارازماشینپیادهاشڪردند
براۍعڪسگرفتن.
دفعهۍسوم،یڪخانومخواستعڪسبگیرد؛
باحجابنامناسب.
پیادهشدوبااوهمعڪسگرفت.
گفت:باورنمۍڪردمبامنعڪسبگیرید.
ازامروزسعۍمۍڪنمحجابمرادرستڪنم.
#داستانهایسردار
کانال مــا در ایتـــــا👇
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان
@khorshidebineshan
🔴بی مبالاتی مدیریتی ،ناکارآمدی نظارتی
بورس تبلور عریان یک تصویر زشت از نظام مدیریتی و نظارتی کشور است . دستگاه های رسمی نظام از رئیسجمهور گرفته تا رسانه های رسمی ،مردم را برای سرمایه گذاری به بورس دعوت میکنند. دولت با تمام ابزارهایی که دارد هر روز شاخص بورس را سبز میکند تا مردم را به این اطمینان برساند که بورس سود آور است . مردم با اعتماد به نظام ، سرمایه های خود را وارد بازار بورس میکنند . در یک بزنگاه دولت حمایت خود را از بورس برمیدارد . وزرای دولت با اقدامات و سخنانی باعث ریزش بورس میشوند . شاخص بورس هر روز قرمز میشود . دیگر آن اقدامات حمایتی سابق دولت دیده نمیشود بلکه اقدامات مخرب حقوقی های دولت هر روز مشاهده میشود.
مردم هر روز شاهد از بین رفتن سرمایه های خود هستند . برای نجات خود به مجلس و دستگاه قضایی پناه میبرند اما اقدام اثرگذاری از این دونهاد ناظر بر دولت مشاهده نمیکنند . مدیران دولت با اطمینان خاطر از عدم برخورد دستگاه های نظارتی با خود همچنان به شرارت در بورس ادامه میدهند.....
یک تصور کلان در افکار عمومی بخصوص چند میلیون مال باخته در بورس شکل میگیرد و آنهم اینکه فساد و دروغ بخشی از نظام جمهوری اسلامی است .مدیریت نظام ناکارآمد است . دستگاه های نظارتی و امنیتی پشتیبانی خوبی برای مردم نیستند.....
بله ما با طراحی پیچیده شبکه نفوذ و جریان غربگرای حاکم بر کشور مواجه هستیم که هدف اصلی اش ناامید کردن مردم از نظام است . شرارت و خیانت مدیران غربگرا یک طرف این ماجراست . طرف دیگر داستان سهل اندیشی و خام اندیشی عناصر وفادار به نظام در دستگاه های نظارتی و امنیتی و مجلس و قضایی است که در مقابل شرارت ها و تخلفات آشکار این مدیران فاسد اقدام موثر و قاطعی انجام نمیدهند و دلخوش به لبخندها و قول همکاری دادن های این کت شلواری های یقه سفید خائن به آنها زمان بیشتری برای ضربه زدن به مردم میدهند.
اگر مصونیت قضایی نابجای برخی وزرا و مسئولین برداشته میشد و چند وزیر بی کفایت که باعث شدند خسارت های هنگفت به اموال مردم و بیت المال وارد شود اعدام میشدند شاهد این حجم از ناامیدی مردم از نظام نبودیم .
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
🔴وقتی سلاح استیضاح با مصلحت اندیشی نابجا غلاف میشود
🔹۱۸ هزار واحد افت بورس در ۱۸ دقیقهیاول بازارِ ۳۰ دی۹۹، یعنی بازار سرمایه احضارِ وزیر اقتصاد به مجلس را جدی نگرفته!
به بیان بهتر "بورس"، پارلمان را جدی نگرفته!
وزیری که مصونیتِ از استیضاح دارد، یعنی چراغِ سبز به بورس برای قرمزیِ بیشتر.
✍علی قلهکی
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
دقایقی بعد از طرح استیضاح وزیر اقتصاد در مجلس بورس سبزرنگ شد. قشنگ مشخصه سبز و قرمز شدن بورس دست دولته و هیچ ربطی به ترامپ و بایدن و سهامدار خرد و.... ندارد . امیدواریم اینبار جناب قالیباف دوباره جلوی استیضاح وزیر بی کفایت را نگیرد....
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
تصاویر بالا همه در دانشگاه های داخلی درس خوندن و به بهترین نحو به مردم و مملکتشون خدمت کردن
تصاویر پایین هم همه دکتراشون رو از آمریکا یا بریتانیا گرفتن و بیشترین ضربه رو به مردم زدن!
✍️بیداری ملت
@bidariymelat
اتحادیه مؤسسات و تشکلهای قرآن و عترت استان همدان
بمناسبت اولین سالگرد عروج ملکوتی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
برگزار میکند.
مسابقه سراسری کتابخوانی
«روایت دلبری»
با موضوع شرح بر وصیت نامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
جوایز شاخص
۳ جایزه ۱۰/۰۰۰/۰۰۰ ریالی به نفرات برتر
۱۴ جایزه ۵/۰۰۰/۰۰۰ ریالی به برگزیدگان
و ده ها جایزه دیگر
به قید قرعه👆👆👆
🛑 اقتصاد کودک کش در غربالگری
◀️ سالانه حدود ۳۰,۰۰۰ جنین سالم در فرایند ناشی از تست های غربالگری سقط می شوند.⁉️
⏺ در صد خطای مثبت کاذب در تست های غربالگری ۱۶% است، که باتوجه به آمار ۱,۲۰۰,۰۰۰ هزار تولد در سال،۱۹۲,۰۰۰(معادل 16 درصد کل بارداری ها) بارداری سالم با خطای ناشی از نتایج آزمایش ها جهت انجام تست های غربالگری ژنتیک معرفی میشوند.
⏺ هزینه انجام تست های غربالگری ژنتیک برای هر نفر به صورت میانگین معادل ۴,۰۰۰,۰۰۰ تومان می باشد که با توجه به ۱۹۲,۰۰۰ بارداری که در نتیجه خطای مثبت کاذب و به غلط برای این تست ها معرفی میشوند رقمی معادل ۷۶۷,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان آورده مالی برای آزمایشگاه ها و برخی پزشکان ذی النفع ایجاد می کند.
⏺ اما این تنها خسارت ناشی از اجرای غیر علمی فرایند غربالگری نیست، از یک طرف با توجه به اینکه این فرایند موجب افزایش ۲۷,۰۰۰ موردی سقط های غیر قانونی ناشی از نتایج غلط تست های غربالگری میشود و از طرف دیگر با اضافه کردن آمار سقط های ناشی از عوارض آمنیوسنتز و سقط های خودبه خودی ناشی از استرس مادر، فرایند غیر علمی و اقتصاد مخرب غربالگری مجموعا حدود ۳۰,۰۰۰ جنین سالم را در کشور سقط می کند.
این یعنی در ازای کشف هر مورد سندروم داون ۱۹.۵ مورد جنین سالم سقط میگردد. اگر سرانه درامد ناخالص ملی را برای هر نفر در طول ۵۰ سال سن کار معادل ۱,۰۵۲,۰۰۰ دلار در نظر بگیریم، فرایند غربالگری غیر علمی سالانه معادل ۲۰,۵۲۳,۶۵۰ دلار زیان مالی به کشور وارد می گرداند.
#غربالگری_غیر_علمی
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat