══════﷽🌺 ⃟⃟ ⃟🇮🇷 ⃟🌺 🥀هر روزمون رو با یاد یک شهید متبرک کنیم.. 🔶️دل به دنیا نبندید.. 🔶️شهید سیدرحمان هاشمی ..رفیق شهید،شهیدت میکند..🕊 #رفیق_شهیدم #شهید #شادی_روح_شهدا_صلوات

🇮🇷 📝 آثار#پیاده_روی_اربعین با استناد به قرآن کریم 🍃🌹🍃 #اربعین #کربلا #محرم

⭕️ هر چی کانال لوازم خونه و آشپزخونه داری حذف کن بیا اینجا تک به قیمت عمده بخر😎 🔥از ریزترین و کاربردی‌ترین لوازم خونه، آشپزخونه و ماشین گرفته تا هر چیزی که لازم داری😍 ✅ اول قیمتارو مقایسه کن بعد بخر 😍 ✅اجناس کاملا با کیفیت تضمینی👌 ✅ کانال کاملا معتبر و قابل اعتماد💯 🟣 برای دیدن قیمت و تنوع کارهاش تا لینک کانالو پاک نکردم سریع عضو شو👇 https://eitaa.com/joinchat/800391434Cc0d59d27e9

⭕️حتما عضو کانالش شین اینقد وسایل کاربردی ارزان برای خونه و آشپزخونه داره که مطمئنم مشتری میشی💯 ✅تازه ارساشونم به سراسر کشور فوری😍 ✅تنوع و کیفیت جنساش عالیه 👌 🟣تا لینک‌کانالو برنداشتم‌ عجله کن بزن رو لینک‌آبی و عضو کانالش شو👇 https://eitaa.com/joinchat/800391434Cc0d59d27e9

#بازیچه ۱ دختر ته تغاری یک خانواده ۶نفره بودم یک خانوداه با وضعیت مالی معمولی توی یکی از محله های قدیمی شهر از اون محله ها که همسایه ها همه همدیگرو میشناختن تابستان که میشد کوچه ها پر میشد از صدای هیاهوی بچه ها بعد از ظهرها میرفتیم توی کوچه مامانها روی پله مینشستن و معمولا سبزی پاک میکردن ما بچه ها هم شروع میکردیم به بازی کردن دقیقا ۸ سالم شده بود اون زمان ، همسایه ی جدیدی به کوچه مون اسباب کشی کرده بودن که دو تا بچه داشتن یک دختر و یک پسر ما بچه ها هم کنجکاو و مشتاق اینکه کی زودتر باهاشون دوست میشه و هم بازی جدید پیدا میکنه اسم پسرشون احسان بود که یک سالی از من بزرگ تر بود و کمتر قاطی ما بچه ها میشد یک جورایی احساس بزرگی میکرد. اما موقع بازی عموزنجیر بافت همیشه میومد جلو و دست منو میگرفت منم غرق خوشحالی میشدم که احسان با من مهربون تره چند سالی از روز و شبهای ما، توی اون کوچه های قدیمی و پر از خاطره گذشت. تا به سن بلوغ رسیدیم بزرگ شده بودیم و دیگه توی کوچه بازی نمیکردیم و از پسرهای محله خجالت میکشیدیم من سخت مشغول درس خوندن بودم شاگرد اول مدرسه بودم و افتخار خانواده ام توی اون دوره که همکلاسی هام از دوست پسر و تجربه هاشون میگفتن من مثل این مامان بزرگها رفتار میکردم و مسخره شون میکردم که این کارها واسه ی ما مناسب نیست و بشنید درس بخونید. توی اون دوره و محله ی ما ازدواج تو سن پایین زیاد بود. اما من به شدت مخالف ازدواج بودم و علاقه ی زیادی به درس خوندن داشتم اما خوب مثل هر دختری از این که پسری بهم توجه کنه بدم نمیومد و حس خوبی داشتم ولی بین تمام توجه ها و نگاهها نگاه احسان برام فرق داشت وقتی ميديدمش باخجالت سرمو مینداختم پایین ولی از نگاهش قند توی دلم آب میشد ادامه دارد کپی حرام

.. 🎁 ادمین این کانال برای نذر اربعین کلی #کوله_پشتی و #صندل رایگان هدیه میده 🙏😍 نیت کنید و برای ثبت نام در قرعه کشی روی پرچم ها بزنید❤️👇 🩸🏴🩸🏴🩸🏴🩸🏴🩸🏴🩸 🖤🩸🖤🩸🖤🩸🖤🩸🖤🩸🖤 🩸🏴🩸🏴🩸🏴🩸🏴🩸🏴🩸 🎁 اسامی برندگان هم داخل این کانال گذاشته میشه التماسِ دعا👇 https://eitaa.com/joinchat/1155989522C8ddd406c2c

#بازیچه ۲ هیچ وقت صحبتی بینمون رد و بدل نمیشد حتی بهم سلام نمیکردیم اما من از همون نگاهم میفهمیدم که احسان به من علاقه داره ولی غرور و خجالتم اجازه نمیداد که حتی سرمو بالا بگیرم و نگاهش کنم. سال آخر مدرسه بودم احسان رشته ی مهندسی توی دانشگاه شهر گرگان قبول شده بود. دیگه کمتر میدیدمش اونقدرم سرگرم درس و کنکور بودم که از احسان و علاقه ی ناگفته اش یادم رفته بود همون سال منم کنکور دادم روز و شب منتظر اعلام نتیجه بودم بعد از اعلام نتیجه وقتی رتبه ام رو دیدم خیلی خوشحال شدم چون میدونستم میتونم پرستاری قبول بشم و به آرزوم برسم موقع انتخاب رشته یکی از گزینه هام پرستاری گرگان بود موقع رسیدن به انتخاب این شهر ناخودآگاه یاد احسان افتادم و حسم بهم میگفت منم توی اون شهر قبول میشم نتایج اصلی رو زدن و حس من درست بود و نتیجه غافلگیرم نکرد پرستاری گرگان قبول شده بودم و چی بهتر از این خیلی ذوق داشتم و دلم میخواست هرچه سریع تر این خبر رو به گوش احسان برسونم و واکنشش رو ببینم نمیدونستم چطور باید اینکار رو کنم چون ما اصلا هیچ رابطه ای باهم نداشتیم تا اینکه یک روز مامانش رو توی کوچه دیدم بعد از سلام و احوالپرسی بهم گفت مبارک باشه تینا خانم خیلی شهر خوبی قبول شدی از اینجا یک ساعت فاصله داره و هر هفته میتونی بیای از اینکه به گوش مامانش رسیده بود خیلی خوشحال بودم چون میدونستم از این طریق احسان متوجه میشد با جمله ای که در ادامه گفت یک آن که قلبم خالی شد گفت: ادامه دارد کپی حرام

‌ + زهرا خیلی به این روان نویس ها نیاز دارم اما هر چی می‌گردم تو بازار پیدا نمی‌کنم 😓 - پاک کن دار هم هست ؟ + اره بابا ! ! معمولی که همه جا هست 🤔 - یه کانال هست تو ایتا خیلی معروفه تو صنف خودش اولین و بزرگترینه ! ! ! هر چیز نایابی رو که کف بازار پیدا نمی‌کنی از اینجا میتونی بخری 🥰 چیز هایی برای اولین بار میبینی که کرک و پرت میریزه 😳 👇 https://eitaa.com/joinchat/1135018178C969fb7b33d

🚺‌ بـاٰدیگاٰردتو اِستخداٰم کردی❓ ⚜ تویی که برای حوائج‌ـت عجله داری اول نیت کنه؛ بعدش ☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/3264938370C481bd15f56 🔴 ببین خدا چه مسیر قشنگیو جلوی پات می‌زاره 🏹🌿

#امام_زمان_ارواحنافداه 💎اطاعت از امام زمانمان در دعا برای فرج «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ»📚(سبأ/۴۶)، خدای تعالی می‌فرماید: من شما را تنها یک موعظه می‌کنم که برای یاری امام زمانتان بلند شوید، از این جهالت دست بردارید. از این خواب غفلت بلند شوید. نگذارید تاریخ تکرار شود. یک #شیعه باید هر روزی که می‌گذرد با خودش بگوید من امروز برای امام زمانم چکار می‌توانستم بکنم و نکردم❓❗️ ما در مقابل امام زمان ارواحنافداه پاسخگو هستیم. اول کاری که می‌توانیم بکنیم این است که به حرف امام زمانمان گوش بدهیم. آقا چه می‌فرمایند❓ اول🌟 می‌فرمایند: «أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ»، برای فرج زیاد دعا کنید. نه فقط دعا کنید، زیاد #دعا کنید. 🌟امام مجتبی علیه‌الصّلاة‌و‌السّلام می‌فرماید دعا برای فرج یک واجب عینی است. 📌این‌طور نیست که اگر یک عده دعا کنند از گردن بقیه ساقط باشد. 💠استاد حاج آقا زعفری‌زاده #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱 @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜⚜🔱⚜🔱