#ایراد_از_من_بود
با همهی سختیهای زندگیم با بداخلاقیها و بددهنیها و کتکهاش کنار اومده بودم اما یعنی چارهای نداشتم چون خونوادم ازم حمایت نمیکردند
اما وقتی فهمیدم با زنی در ارتباطه دیگه طاقتم تموم شد...
دست دختر هفت سالم رو گرفتم وبه خونه پدرم رفتم....
فکر میکردم اگه بفهمه جابر داره بهم خیانت میکنه ازم پشتیبانی میکنه...
وقتی جریان رو فهمید با داد وهوار گفت تو از اولش هم کم حوصله و بداخلاق بودی... روزی که جابر اومد خواستگاریت نه دست بزن داشت نه بداخلاق بود ونه بددهن اهل خیانت و ازین پررو بازیها نبود...
ادامه دارد
کپی حرام
#ایراد_از_من_بود
با ارامش و رفتارهای اخیرم کاری کرده بودم که جابر توجه و محبتش بهم جلب بشه... اومد سراغم و عذرخواهی کرد هفت ماه طول کشید تا از دلم در بیاره و دوباره شدم سوگلی خونهش
با بازگویی خاطرات زندگیم خواستم به دوستانی که در زندگی مشکلاتی دارن بگم گاهی ایراد از خود ماخانمهاست که مردهای زندگیمون رو با خشم و کینه و تکرار عصبانیتهامون از زندگی با خودمون دلزده میکنیم...
حتما با مشاورین و طبیبان حاذق طب سنتی مشورت کنید... من برای درمان بیماری لاعلاج جسمی بهشون مراجعه کردم اما با استفاده از اون داروها هم بیماری جسمانیم برطرف شد و هم مشکل روحی و روانی و عصبانیتم...
پایان
کپی حرام