eitaa logo
کلید خوشبختی
3.3هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
25 فایل
ناشناس صحبت کن وداستان زندگیتو برام بفرست 👇👇 https://harfeto.timefriend.net/17095372560219 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/889782424Cfa913f7dd2 ⛔️کپی از داستان‌ها حرام حتی برای مادر یا خواهر⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمـرد فقـــیری ریخت پیرمرد خوشــحال شد و گوشه های دامن را زد و رفــت! در راه با پــرودرگار سـخن می گفت: «ای گـــشاینده گــره های ناگـــشوده عنایتی فـرما و گـــره ای از گـره های زندگـــی ما بگـــشای» در همین حال ناگهان از گره هایــش باز شد و گـــندمها به زمــین ریخت! او با ناراحتی گـــفت: من تو را ڪی گفتم ای یار عـزیز کاین گـره بگشای و گندم را بریز! آن گــره را چون نیارستی گـشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشـــــست تا را از زمــین جمـــــع ڪند در ڪمال ناباوری دید دانـــــه‌ ها روی ظــرفی از ریخــته اند! نــدا آمد ڪه: تو مبــین اندر درخـتی یا به چاه تو بـین ڪه منم مفتاح راه 🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱 کانال مارو به دوستانتان معرفی کنید @khoshbakhtiii 🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱⚜🔱
📜 گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمـرد فقـــیری ریخت پیرمرد خوشــحال شد و گوشه های دامن را زد و رفــت! در راه با پــرودرگار سـخن می گفت: «ای گـــشاینده گــره های ناگـــشوده عنایتی فـرما و گـــره ای از گـره های زندگـــی ما بگـــشای» در همین حال ناگهان از گره هایــش باز شد و گـــندمها به زمــین ریخت! او با ناراحتی گـــفت: من تو را ڪی گفتم ای یار عـزیز کاین گـره بگشای و گندم را بریز! آن گــره را چون نیارستی گـشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشـــــست تا را از زمــین جمـــــع ڪند در ڪمال ناباوری دید دانـــــه‌ ها روی ظــرفی از ریخــته اند! نــدا آمد ڪه: تو مبــین اندر درخـتی یا به چاه تو بـین ڪه منم مفتاح راه