#خودسازی
⭐️خندیدن یک نیایش است⭐️
🌙اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی.
جدی نباش.
عبوس هرگز نمی تواند متفکر باشد.
کسی که می تواند بخندد ، کسی که طنزآمیزی و تمامی
بازی زندگی را می بیند ،می خندد.
🌙در بطن همین خنده به اشراق خواهد رسید.
بگذار خنده ات ، خنده ای از ژرفای دل باشد.
چنین خنده ای پدیده ای نادر است.
هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد ،
هنگامی که هر بافت وجودت از شادی بلرزد ،
به آرامشی عظیم دست می یابی.
🌙کارهای اندکی را سراغ داریم که بی نهایت با ارزشند،
خنده یکی از این کارهاست...
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
#سیاست_زنانه
👈 جای دوری نمی رود اگر کمی شوهرتان را لوس کنید.
مثلا برایش صبحانه درست کنید، در طی روز برایش چای یا قهوه بریزید و خلاصه هر کاری که نشانگر علاقه و محبت شما نسبت به او باشد.
👈زمانی که همسرتان در خانه است، مدتی او را به حال خود بگذارید تا با خود خلوت کند، چرا که هر انسانی بطور طبیعی دوست دارد تا مدتی از روز را تنها بماند.
👈 سعی کنید عشقتان را خالصانه و بدون توقع نثارش کنید
اگر به او محبتی می کنید، از صمیم قلب باشد و منتظر نباشید تا در مقابل هر محبتی او هم برایتان کاری انجام دهد.،
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
درخواست طلاق.mp3
3.79M
♨️ خیانت همسر و درخواست طلاق
⁉️ من حدود بیست و دوسال است که متاهلم، یک بار هم همسرم به من خیانت کرد، ولی بخاطر خدا وسه فرزندم از همه چیز چشم پوشی کردم، حتی تا مرز طلاق رفتم، ولی طلاق ندادم، حالا چند وقت است حجاب زنم باز خوب نیست، خیلی نصیحت کردم، اطرافیان هم نصیحتش کردند، دراین مورد خیلی باهم جر و بحث داریم، ولی او رعایت نمی کند. مدتی است که به خانه مادرش رفته است، می گوید طلاقم بده، مهریه هم نمی خواهم. من سه تا بچه در سن ۱۴ سال دارم، نمی دانم چه کار کنم، سر زندگی نمی آید، می گوید طلاق بده و خودت را رها کن، مانده ام چه کنم؟ لطفا راهنمایی کنید.
🔈 پاسخ کوتاه و شنیدنی از استاد توفیقی را در صوت بالا بشنوید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❤️ #حرف_حساب
🦋هر چه دارے به پاے زندگے بریز!
زندگے الانه
🦋همین الان دلخوشیهاے
ساده زندگے رو که جمع کنے
میشه خوشبختی!
از کاراے ساده شروع کن
دلخوش به یه موزیڪ ناب
کتاب دلچسب
قهوهاے خوش عطر
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❤️ #کافه_همسران
💚برای موفقیت در همسرداری همیشه مهربان و با گذشت هستند
❣مهربانی کلید حل اختلافات است، هنگامی که در اثر مشکلات مختلف دچار انواع بیماری افسردگی ، اندوه، خشم، ناراحتی، عصبانیت، پرخاشگری، کینه، سرافکندگی و دلشکستگی می شوید نباید این موارد بر نحوه رفتار با همسرتان اثر گذارد، حتی اگر به عکس او دچار چنین حالاتی بود شما باید نقش یک همدم مهربان را برای او داشته باشید.
❣مهربانی در کلام، گفتار، رفتار و حتی نوع نگاه همگی می تواند باعث آرامش همسر، احساس اعتماد و امنیت و تعدیل رفتار او شود و قطعا از راه های دستیابی به آرامش و موارد دیگر گفته شده می باشد.
❣حتی سرسخت ترین مشکلات را می توان با آرامش، گفتگوی محبت آمیز، نگاه مهربان و گذشت و ایثار پشت سرگذاشت و جریان زندگی را زنده و پایدار نگه داشت.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
#داستان_دنباله_دار #جزیره_خوشبختی (قسمت چهارم) صالح با اضطراب خود را به ناخدا مختار رساند و با صدای
✍️ #داستان_دنباله_دار
🍃#جزیره_خوشبختی (قسمت پنجم)
هنوز تاریکی شب کاملاً فرا نرسیده بود که آن ها با بارهای فروان از میوه و آب و هیزم سوار کشتی شدند و شادمان راه بازگشت را در پیش گرفتند.
اما در این میان مردی، با حسرت شاهد دور شدن کشتی از جزیره بود و فریادهای دلخراش او در همهمه شادمانه همسفرانش به گوش کسی نمی رسید و او کسی نبود جز مراد که مسحور زیبایی طبیعت شده بود و غافل از سرنوشتی که برایش رقم می خورد و دوستانش نیز به واسطه شور و شوق زیاد در زیر چادر کمرنگ شب متوجه غیبت او نشده بودند.
مراد می دانست که اگر خود را به کشتی نرساند، هرگز نخواهد توانست از آن جزیره رهایی یابد و برای همیشه تنها خواهد ماند و شاید هم با دندانهای تیز جانوران وحشی تکه پاره شود. با این فکر از ترس به خود لرزید و با تمام نیرو در موازات کشتی شروع به دویدن کرد و در همان حال دوستانش را با فریادهای بلند به کمک می طلبید.
ناگهان فکری به خاطرش رسید. از دویدن باز ماند. اطرافش را نگاه کرد و به سوی کنده درختی که در چند قدمی او افتاده بود، خیز برداشت. با تمام قدرت آن را بر روی زمین کشید و به داخل آب انداخت و خود را بر روی آن قرار داد و به کمک دستانش به سمت کشتی که آرام آرام آب های حاشیه جزیره را می شکافت و به سوی آب های نیلگون میانه دریا پیش می رفت، شنا کرد. او خستگی نمی شناخت و همچنان برای رسیدن به کشتی دست و پا می زد. افسوس که تلاشش بی فایده بود و کشتی در سیاهی شب از مقابل دیدگانش دور شد و او چون مرغ سرکنده، بال بال می زد. امّا امیدی به رفتن دوباره نداشت. با سیلی موجی کوچک کنده درخت غلطید و او را به زیر آب فرو برد. با آخرین تلاش دوباره خود را به کناره های جزیره رسانید و در حالی که خیس آب بود، روی شن های ساحل دراز کشید و به فکر فرو رفت. به یاد سلیمه افتاد. به یاد آخرین حرفهایی که از او شنیده بود:
- مراد! بیا از خیر این سفر بگذر.
حالا می فهمید که آن کابوس وحشتناکی که در خواب دیده بود، حقیقت داشت. تنهای تنها در میان جزیره ای که تا آن روز برای همه ناشناخته مانده بود و بر حسب اتفاق بدان سو کشیده شده بودند.
راهی برای خروج از آن جزیره ناشناخته نمی دید، مگر این که حادثه دیگری بر سرنوشت او رقم بخورد، امّا باید آن روز زنده می ماند و زندگی می کرد.
آن شب را با خیال های گوناگون به صبح رسانید. نگاهی به دورو برش انداخت و با خود گفت: لااقل در مکانی زندانی شده ام که آباد و سرسبز است و همه چیز در آن پیدا می شود. با این فکر راه افتاد و به سوی اعماق جزیره پیش رفت. صخره های بلند، درختان انبوه و گیاهان بسیار، همراه با میوه های رنگارنگ و چشمه های زلال آب، روحش را تازگی می بخشید و هرچه جلوتر می رفت، آبادتر و سرسبزتر به نظر می آمد تا جایی که چشم قادر به تماشای آن همه سبزی و طراوت نبود.
روزها را به جستجو و گردش می گذراند و شب ها چشم به آسمان می دوخت و به یاد گذشته اشک می ریخت هر روز خود را به بلندترین نقطه جزیره می رساند و به بستر آرام و خفته دریا به امید دیدن یک کشتی چشم می گرداند امّا چیزی که نشان از کشتی داشته باشد به چشم نمی خورد، جز آب های بی کرانی که در زیر چتر آفتاب نشسته بود و باد بر پیشانی او چین می انداخت.
آن روز هم طبق معمول شروع کرد از تخته سنگی بالا رفتن؛ در بین راه نفسی تازه کرد و دوباره راه افتاد، چند بار سنگ های زیر پایش لغزیدند و به طرف پایین سرازیر شدند، امّا او بی اعتنا با نفس های بلند و بریده، خود را بالا می کشید تا آن که به جایی رسید که تمام جزیره در مقابل چشمانش قرار می گرفت. نخست در میان آب های نیلگون اطراف جزیره به جستجوی کشتی پرداخت. ولی باز اثری از کشتی نبود. از سر تأسف آهی کشید و نا امیدی در چشمانش رنگ گرفت و خستگی، وجودش را ناتوان ساخت. بی اختیار نگاهش به دامنه های سرسبز جزیره افتاد. با تمام دردی که در سینه داشت نمی توانست لب به تحسین آن همه زیبایی نگشاید. امّا... !
🍃ادامه دارد ان شاء اللَّه🍃
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
هدایت شده از کانال ܟܿࡐܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🌷امید داشته باشیم به
طلوع یک صبح زیبا😇
فردا از آن توست☺️
آرامش یعنی دل سپردی به خدا❤️☺️
امشبت پر از آرامش خدایی 😇
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
سلام مولای مهربانم✋🌸
آبها نام تو را زمزمه مي كنند!
درختها به احترام توسبزميشوند
نسيم دعاي عهدرادرگوش سروها
ميخواند
شكفتن گل رويت بهترين هديه براي
منتظران است
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt