#مهم
⭕ دوران نامزدی
💫چهار نشانه مهم برای شناختن شخصیت نامزدتان 💫
👈1. اگر مشاهده کردید نامزدتان در مقابل پدر و مادرش تسلیم مطلق است، از خود هیچ اختیاری ندارد و حتی توصیههای غیرمنطقی آنها را میپذیرد، كمی در انتخاب خود تردید كنید.
👈2. اگر مشاهده كردید برای نامزدتان مسائلی مثل شیوه برگزاری مراسم عروسی بهطور افراطی مهمتر از خود رابطه است، آن را به عنوان یک نشانه منفی در نظر بگیرید.
👈3. اگر نامزد شما با شما بسیار مهربان است، اما در حین رانندگی یا در تعاملات روزمره در کوچه و خیابان با مردم خشونت میکند، یقین داشته باشید که پس از سپری شدن دوران شیرین اولیه رابطه، خشونت علیه شما را هم آغاز خواهد کرد.
👈4. آدمها در دوره نامزدی تلاش میکنند که بهترین حالت رفتاری خود را بروز بدهند. اگر قسمت عمده دوره نامزدی شما به بحث و تلخکامی میگذرد، این نشانه بسیار بدی از یک زندگی دردناک پس از عقد و عروسی است.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت17
توی راه آدرس رو واسه ساسان پیامک کردم و یه بطری گلاب با چند تا شاخه گل رز قرمز هم خریدم....
ماشینو پارک کردم و گلاب و گل هارو هم برداشتم و رفتم جای همیشگی.
همونطور که با گلاب قبر رو میشستم، یه دونه از گلارو هم پر کردم و دور اسم گمنام ریختم.
--سلام رفیق! نمیدونم اما انگار تازه معنی رفاقت با شهدا رو فهمیدم! انگار هر موقع دلم میخواد حرف بزنم میام اینجا. راستش از وقتی اینجارو پیدا کردم، خیلی آرومم.
میدونی دلم میخواد بیشتر وقتا بیام اینجا و باهات حرف بزنم.
درسته که آدم بدی بودم، اما دیگه نمیخوام اون آدم باشم. کمکم کن!
کمکم کن....
همونجور که حرف میزدم دستمو آروم روی قبر میکشیدم، حس میکردم یه عضو جدید به بدنم اضافه شده که ارزش خیلی بالایی داره!
تو حال و هوای خودم بودم که دستی روی شونم نشست!
سرمو برگردوندم، ساسان بود.
نمیدونم دیدنش اون روز بعد چند روز ندیدن، چه حسی رو بهم داد، اما یه حسی مثل شروع بود، شروع یه ماجرا....
--چیه داداش نکنه خیلی خوشگلم؟؟
خندیدم
--سلام ساسان خوبی؟
--سلام. هیی بد نیستم.
به اطرافش نگاه کرد و با حالت مسخره ای ادامه داد
--از کی تا حالا قبرستون شده محل قرار؟
از حرفش ناراحت شده بودم ولی به روی خودم نیاوردم
حق به جانب ادامه دادم
--حالا کی گفته که اینجا قبرستونه؟
--وااااا مگه یادت نیست؟ اون شب رفته بودیم تو یه قبرستون.....
همونجور که داشت اون شبو یاد آوری میکرد تو ذهنم تداعی شد...
--هی آقا پسر، آخه کی با یه سنگ قبر و چهار تا استخون که معلومم نیست، چیزی ازش مونده باشه حرف میزنه؟
حرفی بود که به پسری که نشسته بود بالای سنگ قبر یه شهید زدم.
تو اون لحظه حس بدی بهم دست داده بود،ساسان راست میگفت، من خودم همیشه اون حرفارومیزدم....
از فکر و خیال اومدم بیرون و همینطور که به دست ساسان که جلوی صورتم تکون میخورد خیره شده بودم
--اره یادمه، خودم اون حرفو زدم.اما...
ادامه حرفمو خوردم و سرمو پایین انداختم، دلم نمیخواست ساسان اون موقع بفهمه.
--خب! اما چی؟ حالا چیکار کنیم؟ بشینیم تو همین قبرستون؟
--نه الان میریم رو اون نیمکتا.
آروم و زیر لب، فاتحه خوندم و از رفیقم خواستم منو ببخشه!
بلند شدم و با ساسان به طرف نیمکتا رفتیم.
نشستم و به روبه روم خیره شدم.
ساسانم کنارم نشست و همین جور که پاچه شلوارش رو میتکوند
--چی شده؟باز بابات بهت گیر داده؟
اصلا چرا دیشب نیومدی؟ معلوم هست چیکار؟
یادم به گیر دادنای بابام افتاد، اون موقع فکر کردم کاش به حرفاش گوش داده بودم، کاش نصیحتاشو مسخره نمیکردم...
نمیخواستم به ساسان حرفی بزنم ولی برا شروع باید یه چیزی میگفتم.
--نه ساسان چیزی نشده، میدونی کاش به گیر دادنای بابام فکر میکردم و اونارو عمل میکردم.
--چی میگی تو حامد؟ تا دیروز که به قول خودت بابات نفهم بود و هیچی از خوشی حالیش نبود!
الان میگی کاش به حرفاش گوش داده بودی؟
اصلا نمیفممت حامد؟؟
باید بحث رو عوض میکردم.
--خب از خودت چه خبر؟
سرشو پایین انداخت و با حسرت جواب داد --هیچیی بابا، خبرم کجا بود؟
همونطور که سرش پایین بود برگشت طرف من
--تو چه خبر؟
با حالت مسخرگی ادامه داد
--نکنه اون شب از رفتار نازی خجالت کشیدی؟
خجالت رو خیلی کشیده و مسخره گفت.
اون منو مسخره میکرد ولی انگار حواسم نبود.
یاد رفتار اون شب نازی افتادم!
حتی از فکر کردن بهش هم شرمم میشد.
ولی نباید ساسان قضیه بعد از مهمونی رو میفهمید، بخاطر همین سعی کردم مثل قبل جوابش رو بدم.
--نه بابا، نازی خر کیه؟ راستش یه کاری واسم پیش اومده بود.
ساسان که کم کم داشت از حالت کنجکاوی خارج میشد یهو نگاهش به انگشتر توی دستم افتاد.
خنده ی بلندی کرد و با انگشتش هی انگشتر رو نشونه میگفت و دوباره میزد زیر خنده.
با اینکه دلیل رفتارش رو میدونستم و اینکه چرا داره مسخره میکنه به روی خودم نیاوردم و به نیمکت تیکه دادم...
بعد از خندیدن و مسخره کردن انگشتر
توچشمام زل زد و با صدایی که هنوز رگ خنده داشت
-- به به! به به! چشمم روشن!پادر عرصه اُملی گذاشتی و ما خبر نداریم.
به دستم اشاره کرد و با همون خنده
--نازی خانمتون خبر دارن قراره با یه اُمل ازدواج کنن؟
از حرفش عصبانی شده بودم ولی سعی میکردم به روی خودم نیارم!
چون نازی نه قبل نه الان واسه من اهمیت نداشت و این دوست داشتن تحمیلی از طرف بقیه رو که نازی شیفتش بود ولی من اصلا واسم اهمیتی نداشت.
--ببین ساسان! اولاًصدبار گفتم بازم میگم، من اصلا به این نازی هیچ حسی ندارم، یعنی بهت بگم به یه درخت حسم بیشتره تا به این دختره.
دوماً اگه خریدن یه انگشتر واسه تو نماد اُمل بودن رو داره، باید بگم که فکرت اندازه یه قرن عقبه!
پس برو فکرت رو درس کن!
--نهههه میبینم که حرفای قشنگ قشنگ میزنی! به به! به به!
همینطور که حرف میزد دستاشو به هم میزد.
اما با یادآوری موضوعی خندش قطع شد......
🍁نویسنده حلما🍁
#مبارزه_با_راحت_طلبی
⚠️ گاهی آدم میبینه که یه جوانی ۲۰ سالشه
اما تا حالا لباس نشُسته!!!
این خیلی عجیبه....‼️
⛔️خب این آدم با این وضع تربیت ، واقعاً راه به جایی نخواهد برد.....
⭕️✅💢👆
اگه پدر و مادرهاتون به هر دلیلی این تمرینات رو براتون نذاشتن
سعی کنید خودتون این تمرینات رو انجام بدید ؛
🔶و کارایی که براتون پیش میاد رو به عنوانِ "تمرینِ مبارزه با راحت طلبی" انجام بدید💪
💎 بعد از یه مدت، به لطف خدا
اثراتِ فوق العاده اون رو
در روح و جسمتون خواهید دید...😊💕
✅🔷🎨➖🌏💖
🌺 خدایا زندگی های ما رو
"با اطاعتِ دقیق از دستوراتت" نورانی بگردان
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
#انتقاد_از_همسر
❣️مرد ها عاشق برآورده کردن انتظارات خانمها هستن😁👇🏻
وقتی می خواین از شوهرتون انتقاد کنید 👈قهر و داد و هوار و گریه راه نندازین👌
بهتره از اسلوب انحرافی وارد شید 👇
مثلا این جمله رو بگید : "من ازشوهرم فلان انتظار رو دارم" ♥️
👈آقایون کلا برای برآورده کردن انتظارات شما جون هم میدن چون حس الگو بودن رو در وجود خودشون احساس میکنن😊👌
اما اگر سر همسرتون داد بزنید اون فکر میکنه میخواین برش مسلط بشین اونم سرتون داد میزنه.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💙
زنان دوست دارند مورد توجه طرف مقابلشان باشند. مدل موی جدید؟ لباس نو؟ چیزی بگویید تا نشان دهید که متوجه تغییر شده اید.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
.
🔸شوهرت را وابسته کن!
اگر مردی از سمت همسرش شاد باشد نسبت به زنش وابستگی پیدا می کند طوریکه دیگر نمی تواند نبودن او را تصور کند.
برای شوهرتان جشن تولد بگیرید، در جمع از او تمجید کنید، برای خانواده اش احترام قائل شوید، غذای مورد علاقه اش را بپزید و خلاصه با هر ترفندی که می دانید خوشحالش کنید.
"یادمان باشد، زندگی مشترک رسیدگی می خواهد"
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
💕💕
✅ هیچ وقت مدرسه را به عنوان تنبیه برای بچه ها قرار ندهید.
📚گاهی برخی والدین وقتی جمعه است می گویند ؛ كی می شود شنبه شود بروی مدرسه از دستت راحت شوم.
📕یا میگویند؛ چقدر اذیت میکنی، بگذار در دفترت بنویسم خانم معلمت امروز رفتی دعوات کنه.
📝با این رفتار مدرسه را زندان برای بچه معرفی می کنند. در حالی که مدرسه گلستان و باغ تعلیم و تربیت است و ما باید برای بچه هایمان آن فضا را زیبا ترسیم بکنیم.
#استادتراشیون
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
❇️💬❇️💬❇️
💬 قدیمی ها میگفتند :
🔰 لباس مرد، تمیز بودن زن را نشان میدهد.
🔹 لباس زن، غیرت مرد را نشان می دهد.
🔹 لباس دختر، اخلاق مادر را نشان میدهد
و لباس پسر، تربیت مادر را نشان میدهد.
✴️ رحمت خدا بر پدر و مادرمان که در تربیت ما نقش داشتەاند :
🔸 آنها خواندن و نوشتن بلد نبودند،
#اما در دانش گفتار، تسلّط داشتند.
🔸آنها ادب را نمیخواندند،
#اما ادب را به ما یاد دادند.
🔸آنها قوانین علوم زیستی را مطالعه نکردەاند،
#اما هنر زندگی را به ما آموختند.
🔸آنها یک کتاب دربارۀ روابط مطالعه نکردەاند،
#اما رفتار و احترام را به ما آموختند.
🔸آنها در دین تحصیل نکردند،
#اما معنای ایمان را به ما آموختند.
🔸آنها کتاب برنامەریزی را نخواندەاند،
#اما دور اندیشی را به ما آموختند.
🔺آنها به ما یاد دادند كه به دیگران، چگونه احترام بگذاریم
سایه پدر ومادران درقید حیات مستدام
و روح پدر و مادران آسمانی، شاد 🌺
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt