این دو تعریف را به خاطر بسپارید:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﮐﯿﻨﻪ ﯾﻌﻨﯽ:
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
حالا با درک این دو تعریف
از امروز به بعد رو زیباتر زندگی کنید...
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
لذت آنچه را که امروز داری
با آرزوی آنچه نداری خراب نکن
روزهایی که می روند
دیگر باز نمی گردند
یک روز بـدون خنـده
یک روز تلف شده است
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
غمهای قدیمی همه را دور بریــــزیم
در خنده ی گل، مستی انگور بریزیم
با شور و صفا پنجـره ها را بگشاییم
صبح آمده در آینه ها نـــــور بریزیم
شهراد میدری
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗فرشته ای برای نجات💗
قسمت43
لباسامو عوض کردم و نشستم روی تخت.
با لبخند دستشو گرفتم
--اینجا راحتی؟
--آره، خیلی ممنون.
--خواهش میکنم. خب بگو ببینم چه بازیایی کردی؟
همونجور که اسم بازیارو میگفت، ساکت شد و به صورتم خیره شد.
پقی زد زیر خنده و شروع کرد خندیدن.
با تعجب بهش نگاه میکردم و از خندش خندم گرفته بود.
--میشه بگی چیشده آرمان؟
میون خنده هاش بریده بریده
--وااای....حامد....قیافت شبیه یکی از همون.... شخصیت های بازیه زولاس....
بلند شدم و تو آینه به خودم نگاه کردم.
مثل همیشه بود اما وقتی دقت کردم، موهام و ریشای صورتم یکم بلند تر شده بود.
با یه لبخند شیطانی آروم آروم رفتم طرف آرمان و قلقلکش دادم.
یدفعه در اتاق باز شد و مامان آرمان توی چهارچوب در داشت با تعجب به من و آرمان نگاه میکرد.
سرمو تا جایی که ممکن بود انداختم پایین و از روی تخت بلند شدم.
از خجالت نمی تونستم حرفی بزنم.
--ببخشید داشتم با آرمان بازی میکردم.
--نه اشکالی نداره.
فقط ببخشید من در اتاقتون رو یه دفعه باز کردم، آخه هرچی در زدم جواب ندادین.
--نه خواهش میکنم این چه حرفیه.
بعد از اینکه ارمان و مامانش رفتن بیرون، ولو شدم رو تختم و پلک ها گرم شد و خوابم برد.....
با صدای موبایلم از خواب بیدار شدم.
--الو حامد؟
--الو سلام.
--سلام. ته چاهی؟
--چی؟ نه بابا خواب بودم.
--واقعا که! لنگ ظهره آقا هنوز خوابیدن.
پاشو لباس بپوش بریم بیرون.
--وااای ساسان توام گیریا، من حالشو ندارم.
--من الان سرکوچتونم، زود بپوش بیا بیرون.
--از دست تو!
--پاشو دیگه لوس بازی در نیار.
--باشه.....
از اتاقم رفتم بیرون و با دیدن مامان آرمان دوباره خجالتم گل کرد.
--سلام صبح بخیر.
--سلام صبح شماهم بخیر.
همون موقع مامانم از آشپزخونه اومد بیرون
--عه حامد جان بیدار شدی مامان.
--سلام مامان جون بله.
ساسان زنگ زده بریم بیرون.
--عه پس اگه میشه من و کتی جون و ببرین تا دم بیمارستان.
مامان آرمان خجالت زده سرشو انداخت پایین
--شرمنده بخدا. نمیدونم چجوری زحمتاتون رو جبران کنم.
مامانم با لبخند جواب داد
--وا کتی جون این چه حرفیه.
روبه من گفت
--وا حامد، چرا اینجایی، خب بیابرو حاضر شو دیگه.
--چشم مامان.
ساسان که اول فکر میکرد مامانم تنهاس، باهاش سلام و تعارف کرد اما بعد با دیدن مامان آرمان، با تعجب و حس غریبگی جواب سلامشو داد.
مامانم به ساسان اشاره کرد
--کتی جون ساسان دوست حامد.
و بعد به مامان آرمان اشاره کرد
--کتایون خانم مادر آقا آرمان.
و بعد به آرمان
--اینم آقا آرمان دوست حامد.
ساسان
--از آشنایی باهاتون خوشوقتم.
ساسان و آرمان، از همون اول از همدیگه خوششون اومد و گرم صحبت شدن.
--مامان جان، واسه چی میری بیمارستان؟
--واسه دست این بچه دیگه.
--واااای یادم نبود.چرا بهم نگفتین؟
--خب میخوای تو آرمانو ببر بیمارستان، من و کتایون جون هم میریم بازار یکم کار داریم.
--بله موافقم. چشم.
به ساسان نگاه کردم که با چشماش تایید کرد......
روبه روی بیمارستان ماشینو پارک کردیم و سه تایی رفتیم بخش اورژانس.
همون موقع دکتر آرمان ازمون خواست تا بریم اتاق معاینه.
--به به بابای مهربون.
--سلام آقای دکتر.
نگاهم به ساسان که چشماش از تعجب چهارتا شده بود افتاد.
دستمو جلوی بینیم گذاشتم و ملتمس نگاهش کردم.
--میخواستیم دست آرمانو معاینه کنید.
--بله حتما. ظاهراً به توصیه های من به خوبی عمل کردین.
--بله وظیفس.
دکتر بعد از معاینه دست آرمان گفت باید بریم رادیولوژی از دستش عکس بگیریم.
وقتی من و ساسان اومدیم بیرون کتفمو کشید و کشوند طرف صندلی.....
آرمانو بردیم پیش دکتر و اونم گفت باید کچ دستش باز بشه.
به خواست آرمان من و ساسان از اتاق اومدیم بیرون تا راحت باشه.
--به به. چشمم روشن. کی شما بابا شدی ما نفهمیدیم؟
--ساسان ببین، تو الان باید یه چند دقیقه دهنتو ببندی تا کارمون تموم شه.
--خب بگو ببینم
--ببین ساسان، یادته که بهت گفتم آرمان زخمی و خونی اومد پیشم؟
--خب آره.
--هیچی دیگه واسه رضایت عمل باید پدر یا مادر حضو داشتن که منم هیچ کدومش نبودم.
--یعنی تو دروغ گفتی؟
--آره.
دستشو زد به پیشونیش
--حامد تو عقلت کمه ها!
--واسه چی؟
--خب آقای باهوش اگه بفهمن تو بابای آرمان نیستی که بد بختی!
تازه بحث حراست و پلیس میاد وسط که دیگه بدتر.........
🍁نویسنده حلما🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
May 11
#شکر_گزاری
🌺🍃خوشبختی از آن کسی است،
که در فضای " شکرگزاری " زندگی کند!🤲
🌏چه دنیا به کامش باشد و چه نباشد...
🏃♂چه آن زمان که می دود و نمیرسد...
✅و چه آن زمان که گامی برنداشته،
خود را در مقصد می بیند...
✍چرا که خوشبختی چیزی جز آرامش و رسیدن به مقام رضا نیست...!
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
✅✅حق طلاق چیست؟
❌حق طلاق به دست مرد است، اما مرد میتواند اجرای حق خود در طلاق را به همسرش یا هر شخص دیگری وکالت دهد.
🔷 بر طبق ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی و شرع، حق طلاق به دست مرد است. اما مرد میتواند اجرای حق خود در طلاق را به همسرش یا هر شخص دیگری وکالت دهد؛ و این توضیح ساده اصطلاح حق طلاق است
🔶اگر زوج (مرد) به زوجه (زن) وکالتنامه بلاعزل طلاق داده باشد حق طلاق مرد هنوز پابرجاست و شوهر هم میتواند برای طلاق از طرف مرد اقدام کندوکالت حق طلاق یا همان گرفتن حق طلاق به دو صورت است👇👇
🔷اول این که به صورت شرط ضمن عقد در سند نکاحیه نوشته شود (نمونه شرط وکالت طلاق ضمن عقد نکاح)
🔶دوم این که زوج (مرد) به یکی از دفاتر اسناد رسمی مراجعه میکند و وکالت در طلاق به همسرش یا دیگری بدهد. اگر زوج خارج از کشور باشد میتواند به سفارت یا کنسولگری ایران مراجعه کند و حق طلاق را به هر کس که تمایل داشته باشد اعطا کند. اما مورد شایع این است که مرد به همسرش وکالت در طلاق میدهد. ولی همانطور که گفته شد زوج میتواند این وکالت طلاق را به هر کس که بخواهد فرضا پدرش، دوستش و یا همسرش واگذار کندوکالت طلاق بایستی حتما محضری باشد.
✅داشتن حق طلاق و گرفتن مهریه👈آنچه که در حق طلاق برای زن اهمیت دارد حدود اختیارات است. به عنوان مثال مرد میتواند از سردفتر بخواهد که در وکالت قید کند طلاق در قبال بذل (بخشیدن) تمام مهریه باشد و یا نه میتواند وکالت در طلاق را با بذل هر مقدار از مهریه یا غیر آن قرار دهد؛ لذا در خصوص این پرسش که اگر حق طلاق با زن باشد مهریه تعلق میگیرد؟ باید گفت که بستگی به حدود اختیارات وکیل در وکالت زن در طلاق دارد.
وکالت برای طلاق اگر در ضمن عقد نکاح (سند ازدواج) شرط شده باشد، غیر قابل عزل از جانب مرد است و اگر اعطای وکالت در طلاق در دفترخانه داده شده باشد، میتواند بلا عزل و یا قابل عزل و یا مدت دار باشد که همه این موارد بستگی به مرد دارد که چه نوع وکالت در طلاقی بخواهد اعطا کند
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt
☸️ شش مهارتِ مدیریت تعارضات در زندگی مشترک:
1️⃣ تمرین خود-آرام بخشی:
هنگامی که تعارض شدیدی در حال وقوع است، یک مهلتی بدهید. بروید قدم بزنید، دوش بگیرید، کتاب بخوانید، هرکاری می خواهید بکنید تا چند نفس عمیق بگیرید، آرام شوید، و با چارچوب ذهنی بهتر بازگردید.
2️⃣ شروع آرامِ گفتگو:
دقت کنید که، مکالمات معمولاً به نقطه ای منتهی می شوند که از آن شروع شده اند، در نتیجه با لحنی آرام بحث را آغاز کنید. انتقاد و سرزنش نکنید.
از جملات "من" استفاده کنید. واقعه را توصیف کنید و مؤدبانه صحبت کنید.
3️⃣ تعمیرِ رابطه و تشنج زدایی از تعارض:
از عباراتی نظیر "بزار دوباره تلاش کنم"، "متأسفم" برای کمک به تشنج زدایی از تعارض و تعمیر رابطه استفاده کنید.
4️⃣ گوش دادن به احساسات و آرزوهای اساسیِ شریک زندگی تان:
شما بایستی از دو جهت روی این مقوله کار کنید. از یک طرف به گفتگوهایتان وضوح بیشتری بدهید و احساسات و خواسته هایتان را شفاف و دقيق بیان کنید. از طرف دیگر، شنوندۀ بهتری باشید و سعی کنید خواسته های اساسی شریک عاطفی تان را کشف کنید.
5️⃣ نسبت به شریک عاطفی تان نفوذپذیر باشید:
نظرات و ایده های شریک عاطفی تان را مهم تلقی کنید و به آنها احترام بگذارید.
6️⃣ مذاکره و مصالحه:
مصالحه یک هنر است.
در مصالحه هر دو طرف بایستی احساسِ احترام، درک و حمایت بکنند. هر طرف چیزی به دست می آورد و چیزی از دست می دهد، در نتیجه هر دو برنده اند.
🌸⃟💕჻࿐✰💌
#کانال_خوشبختی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@khoshbghkt