eitaa logo
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
2.5هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
109 فایل
🌺خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است. 🌺 خوشبختی وابسته به جهان درون توست. ✅برداشت با صلوات حلال ♥️ما را بدیگران معرفی کنید @khoshbghkt @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
در گذشته خانواده‌ها در تربیت جنسی نقش مستقیمی نداشتند. بچه‌ها هر چیزی را از اجتماع دریافت می‌کردند. اساساً در جوامع سنتی به خاطر مسئله حیا و حفظ حریم‌ها از خانواده سلب مسئولیت شده بود و اکثر افراد بخشی را از مدرسه می‌گرفتند و الباقی مسائل متولی نداشت و به حال خود رها شده بود!! به عنوان مثال یکی از دوستان تعریف می‌کرد که اولین بار در مورد بلوغ خیلی از چیزها را از یک راننده‌ی تاکسی یاد گرفت یا دوست دیگری می‌گفت اکثر مسائل را از هم‌کلاسی‌هایش یاد گرفته بود. از قضا دوستش خیلی از مسائل غیرشرعی را برای او گفته بود و تأکید کرده بود انجام این‌ها واجب است! خانواده‌ها قطعاً باید در تربیت جنسی ورود پیدا کنند اما جهت ورود خانواده‌ها و نوع برخورد آن‌ها بسیار مهم است. اما علت اهمیت نقش خانواده‌ها چیست؟! چندین مورد را می‌توان برشمرد که این‌ها برخی از موارد هستند: 1. اکثر روان‌شناسان معتقدند که نود درصد شخصیت انسان در هفت سال اول شکل می‌گیرد و مهم‌ترین نقش در شکل‌گیری شخصیت کودک نیز با خانواده است. در این دوره طلایی شکل‌گیری شخصیت کودک از بعد جنسیت هم بسیار مهم است و باید به آن توجه داشت. 2. با زیاد شدن رقبای تربیتی مانند رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، گروه‌های مختلف اجتماعی و ... نقش خانواده‌ها بسیار اهمیت پیدا کرده است. 3. هیچ کس مانند خانواده دلسوز فرزندان نیست و کمترین میزان آزمون و خطا!! زمانی است که والدین مسئولیت این موضوع را بپذیرند. 4. و... مهم‌ترین کسانی که می‌توانند عهده‌دار تربیت جنسی کودکان شوند والدین هستند اما این موضوع نیاز به آموزش دارد. نقش خانواده‌ها در قبال شکل‎دهی به شخصیت فرزندان، پیش از تولدشان شروع می‌شود. گرایش خانواده‌ها به تک فرزندی و گرایش به داشتن دختر یا پسر نیز باعث می‌شود جنسیت دلخواه خود را بر فرزندشان تحمیل کنند و در نتیجه بسیاری از اوقات دختر را پسر و پسر را دختر تربیت می‌کنند. اگر دقت کرده باشید هر روز هم کلاس‌های تربیت جنسی بیشتر و بیشتر می‌شوند و همه روزه افرادی با ذهنیت غلط یا غیرجامع در مورد تربیت جنسی صحبت می‌کنند تا جایی که پای افراد مریض هم به این عرصه باز شده و نسخه‌هایی کاملاً اباحه‌گرایانه برای تربیت جنسی می‌دهند! مهم‌ترین وظیفه‌ی خانواده‌ها در هفت سال اول، تثبیت جنسیت کودک است. تثبیت جنسیت یعنی پسر، پسر بزرگ شود و دختر، دختر بزرگ شود. بنابراین تثبیت جنسیت به معنای هماهنگی و یکپارچگی ذهنی و عاطفی شخصیت با سایر جنبه‌های شخصیت فرد است. یعنی ذهن فرد و روحیات و عواطف او با جنسیت زیستی او یکی باشد. بخشی از کارگاه در 7سال اول
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🔴 ادامه‌ی اسباب‌بازی ما به طور کلی سه دسته اسباب‌بازی داریم؛ ⁦1️⃣⁩ اسباب‌بازیای صنعتی یعنی همونایی
⁦1️⃣⁩ اگه بچه‌ی ما داره روزی چند ساعت با موبایل بازی می‌کنه یا چند ساعت نگاه می‌کنه، چی کار کنیم؟! ⁦2️⃣⁩ وقتی میریم مهمونی و دست همه‌ی بچه‌ها هست چی کار کنیم؟! 👈 ببینید بارها گفتیم که ما نمی‌تونیم چیزی رو از بچه‌ها بگیریم بدون اینکه بهشون بدیم. باید برای این موضوع فکر کنیم و برنامه داشته باشیم. جایگزین‌ها چیا هستند؟! اگه بخوام توی یک جمله بگم زندگی بچه‌ها با بازی و اسباب‌بازی‌های مفید بسیار مهمه و بهترین جایگزین هست. (در این مورد توی ویدئوی «صفر تا صدِ اسباب‌بازی» مفصل صحبت کردم) دیگه چی؟! 👈 خود ما در استفاده از موبایل داشته باشیم. وقتی من همیشه موبایل دستمه یا صبح که از خواب بلند میشم اولین کارم اینه که تلویزیون رو روشن کنم، قطعا نمی‌تونم از کودکم توقع غیر از این رو داشته باشم. عین یکی از دوستان ما که خیلی ناراحت بود چرا پسر یازده ساله‌اش تمام شخصیت‌های رو با جزئیات می‌شناسه، در حالی که خود ایشون سه سال حرفه‌ایِ این بود! 😳 یعنی توی مسافرت دیدم تو اوج ! ساعت دو و نیم شب از خواب بیدار شد چون اَتَک داشت!! 😭 دیگه چی؟! 👈 برای بچه‌ها خصوصا در مهمونی‌ها داشته باشیم. بچه‌ها وقتی بیکار باشن، طبیعیه که برن سراغ گوشی و ما هم که از خدامونه، چون گوشی خوبیه. 🥺 حداقلش اینه که می‌تونیم چند تا که می‌تونه بچه‌ها رو به صورت دسته‌جمعی با هم مشغول کنه همراهمون داشته باشیم. اگر هیچ کدوم از این‌ها نشده، رفت و آمدهامون رو باید مدیریت کنیم. دیگه چی؟! الباقی رو هم خودتون فکر کنید 😉
🔴 تربیت لاتاری‌وار (۱) وقتی یه جوون می‌خواد کنه، والدین نگران هستن که الان باید دویست میلیون برای رهن خونه یا اگه دختر باشه برای جهیزیه، صد میلیون برای ماشین، صد میلیون برای عروسی و مخارجش و ... بگذاریم کنار!! تازه باید براش دنبال هم بگردیم و به هر کسی که فکر می‌کنیم رو بندازیم. همین باعث میشه ما سال‌ها پول جمع کنیم تا به وقتش بتونیم براش هزینه کنیم! همه‌مون آدم‌هایی رو دیدیم که سال‌ها جمع می‌کنن، به خودشون و خانواده‌شون کلی سختی میدن تا در آینده، بچه‌هاشون زندگی راحتی داشته باشن. در حالی که همون بچه‌ها وقتی بزرگ شدن با چالش فراوون اون پول‌ها رو از والدین‌شون می‌گیرن و در مسیری غیر از ارزش‌های اون‌ها خرج می‌کنن! 🥺 شمام هر وقت اون والدین رو می‌بینی در حال گلایه از بچه‌هاشون هستن. از بیست سال پیش تا همین امروز ... واقعاً اگر اون‌ها بیست درصد اون مبلغی رو که جمع کردن برای آینده‌ی بچه‌هاشون، برای رشد خودشون و بچه‌ها در و خصوصاً سرمایه‌گذاری می‌کردن، به احتمال خیلی زیاد الآن شرایط خیلی بهتر بود! اینم می‌دونم که امروزه پس‌انداز تقریباً داره برچیده میشه!! و الآن می‌گید که پول کجا بود که سرمایه‌گذاری کنیم و این حرفا!! 😬 بله، پول لازمه برای خیلی از کارها اما کلی کارهای دیگه میشه کرد که به پول نیازی نداره یا برعکس کلی کارهای اضافی رو میشه نکرد و از کنار اون‌ها پول سِیو کرد. (در مورد چهار نوع درآمد و هزینه خانواده صحبت می‌کنم) بحث و پول هم دقیقاً هیمن‌جاست. ثروت به هیچ عنوان منحصر در مسائل مادی نیست. خیلی از امور معنوی هستند که ثروت محسوب میشن و این‌ها دقیقاً از طریق رفتار و خانواده و جامعه به بچه‌هامون منتقل میشن. تمام این‌هایی که میگم می‌تونن ثروت‌های یک انسان باشند؛ احساس رضایت و خشنودی از زندگی – که ربطی به پولدار بودن نداره –، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، ، اعتبار و آبرو و ... کدوم‌شون لزوماً پول می‌خواست؟! 🤔 برنامه‌مون برای انتقال این ثروت‌ها به بچه‌ها چیه؟! ما بچه‌ها رو راحت‌طلب، منتظر شانس و پرش‌های اقتصادی و اصطلاحاً لاتاری‌وار تربیت می‌کنیم و اصلاً توجهی به ابعاد دیگه تربیت نداریم. خانواده‌ی در مسیر درست، بچه‌های قوی و ثروتمندی رو تربیت می‌کنه که قدرت اقتصادی هم دارن، تلاشگرند و این اصلاً ارتباطی با این نداره که امروز چقدر هستیم، نداره. حداقل زندگی افراد اثرگذار رو وقتی مطالعه می‌کنیم به ندرت افرادی رو پیدا می‌کنیم که خانواده پولداری داشتن و ...
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
🔴 تربیت لاتاری‌وار (۱) وقتی یه جوون می‌خواد #ازدواج کنه، والدین نگران هستن که الان باید دویست میلیو
🔴 تربیت لاتاری‌وار (۲) چند بار شده بود که برای برنده شدن توی سیصد هزار تومنی برنامه براش پیامک فرستاده باشید؟! نه فقط بلکه برای باقی چیزا چند بار شده با امید تمام فرستاده باشید؟! (ما تو رفقامون مورد داشتیم هر هفته تمام گوشی‌های خانواده رو به خط می‌کرد و با هفت، هشت تا موبایل، چهارصد هفته مداوم پیامک داده بود 😳) قدیما مردم پول توی حساب‌های قرض‌الحسنه می‌گذاشتن و تلویزیون هم مدام تبلیغ می‌کرد که مثلا هر ده هزار تومن در هر روز یک امتیاز و خدایی چقدر پول از تو دست مردم جمع می‌کردن! شما چقدر شده بود که خانواده‌تون برای برنده شدن پول‌هاشون رو می‌گذاشتن توی بانک‌ها؟! (بماند که بانک‌ها با اون پول‌ها بنگاه‌داری می‌کردن یا زمین می‌خریدن یا ... و چند درصد ناقابل از سود اون پول‌ها رو به مردم جایزه می‌دادن! و جالبه که الآن هم همین‌جوری هستن 😭) یا این اواخر مد شده بود توی یه شخص معروف یا همون میومد چند تا سوال طرح می‌کرد و شما می‌تونستی با یه مبلغی توی مسابقه‌اش شرکت کنی. چند صد هزار نفر رقابت می‌کردن و حداقل نفری ده هزار تومن می‌دادن که بعد از یه رالی سخت! پنجاه هزار تومن برنده بشن 🥺) بماند که هر شب چند میلیارد از این طریق نصیب سازنده اپلیکیشن و اون طرفِ مثلاً سلبریتی میشد! چی می‌خوام بگم؟! به نظرتون این‌ها طبیعیه؟! این میلِ به یک شبه پولدار شدن، بدون زحمت، از طریق شانس و اصطلاحاً لاتاری‌وار برای چیه؟! (بماند که اصلاً اینجور قرعه‌کشی کردن، تبلیغ کردنش و برنده شدن با این نیت؛ شرعی هست یا نه؟!) خیلی‌ها هستند که به هر دلیلی می‌خوان خارج از ایران زندگی کنن، می‌خوان برن سوئد، استرالیا، کانادا یا مثلاً آمریکا! برای همین آمریکا رفتن میشه از دو طریق اقدام کرد، یکی اینکه شما آدم متخصصی بشید و خیلی راحت به واسطه‌ی تخصص‌تون برید و یکی هم اینکه توی قرعه‌کشی آمریکا شرکت کنید! حالا فکر می‌کنید سالانه چند نفر از ایران توی قرعه‌کشی لاتاری آمریکا شرکت می‌کنن و چند نفر به واسطه تخصص‌شون درخواست اقامت میدن؟!! (از هر جهت مایه تأسف هست 😔) اینکه فکر کنیم بدون کار و تلاش کسی به جایی میرسه تقریباً یه شوخیه! به قول میکل‌آنژ - هنرمند نابغه‌ی ایتالیایی - اگه مردم می‌دونستن که من برای هر مجسمه چقدر زحمت کشیدم، هیچ وقت از دیدن اون ها تعجب نمی‌کردن ... 👈 حالا این حرفا توی زیر هفت سال یعنی چی؟! چی کار کنیم که بچه‌هامون تلاشگر و با همت عالی بزرگ بشن؟! یه ذره‌اش رو می‌نویسم 😉
‌🔴 موسسه‌هایِ هوش مالیِ کودک ... دیروز دورهمی چهاردهم فعالان حوزه کودک بود و حدود صد و پنجاه نفر از فعالیت این حوزه اونجا بودند. اکثر افراد حاضر کسانی بودند که در اکوسیستم اقتصادی و نه فرهنگی حوزه کودک تعریف می‌شدند و ... اما بعد؛ نکته جالب توجه این بود که رشد بسیار زیاد موسساتی که داشتن روی سواد مالی، هوش اقتصادی، هوش مالی، تفکر اقتصادی، کارآفرینی کودک و از این دست مباحث کار می‌کردند. شخصاً هنوز نفهمیدم «کودک كارآفرین» یعنی چی؟!! 🤔 همونقدر که عنوانش جذابه، به همون میزان وصله‌ی نچسبیه! پیش‌فرض همه‌ی این افراد و موسسات یک چیزه؛ کودک یه ظرف خالی هست و باید یک سری چیزها رو از بیرون بهش بدیم، درحالیکه اصلاً اینطور نیست. بچه‌ها همه چیز دارن و نیاز به هیچ آموزشی نیست، فقط باید این دو تا کار رو بکنیم و یه کار رو نکنیم تا کودک رشد کنه!! 👈 چه کارهایی بکنیم؟! 1️⃣⁩ نیازهای کودک رو تأمین کنیم. هر جا که نیاز کودک تأمین نشه، دچار خشونت شده و رشد متوقف میشه. نیازهای زیستی، امنیت، محبت، احترام، سایر نیازهای روحی و نیاز به بازی در رأس نیازهایی هستند که باید تأمین بشن. 2️⃣⁩ محیط رو برای رشد کودک غنی کنیم. غنی کردن محیط هم اصلا کارهای سختی نیست. مثلاً بچه‌ها رو زیاد به طبیعت ببرید تا درک وفور پیدا کنند، تا بتونم زیبایی‌ها رو ببینن. فضای خونه رو برای بازی کودک امن و غنی کنید و ... (در ویدئوی «صفر تا صد اسباب‌بازی» و کلاس «کودک و تفکر اقتصادی» مفصل در مورد هر دو صحبت کردم) 👈 چی کار نکنیم؟! ⁦1️⃣⁩ موانع رشد رو اعمال نکنیم (نظم، نظافت، آموزش، تربیت و رفاه که قبلاً مفصل در موردش صحبت کردم) آقااااا خیلی ساده است، از سر راه کودک بریم کنار ... اگر جسارت نباشه الباقی کاسبیه! ما قرار نیست چیزی به بچه‌ها - حداقل تا شش، هفت سالگی - یاد بدیم. ولو اینکه کودک ما الان این رو یاد بگیره، نفسِ آموزش مانع رشد همه‌جانبه‌ی ذهن کودک هست و این آسیب خودش رو ده، پانزده سال بعد نشون میده. توی این بازی نیفتیم که بچه‌ی من امروز عقبه، وای اگه این کلاس رو نریم چی میشه، بچه فلانی بلده دو ضربدر چهار رو جواب بده ولی بچه‌ی من نمی‌تونه و ... ❓سوال؛ دنبال رشد بچه‌ها هستیم یا اینکه از بقیه عقب نیفتیم؟! (اینکه حالا بقیه دارن درست میرن یا نه هم بماند!!)
کانال ܟܿࡐ‌ܢܚ݅ܢ̣ܟܿࡅ߳ܨ
‌🔴 موسسه‌هایِ هوش مالیِ کودک ... دیروز دورهمی چهاردهم فعالان حوزه کودک بود و حدود صد و پنجاه نفر از
یکی از اساتید تعریف میکردن که یکی از اقوام‌شون بچه چهار ساله رو گذاشته بود مدت‌ها نقد تئاتر از شبکه چهار دیده بود! و این بچه توی چهار سالگی خیلی فنی؛ نیم ساعت نقد تئاتر می‌کرد! خلاصه مادر با کلی افتخار این رو به استاد گفته بود و ایشون هم خیلی صادقانه گفته بودن این برای بچه خوب نیست. طبیعتاً به مادر اون کودک برخورده بود و فکر میکرد احساس حسادت باعث این حرف شده چون بقیه جاها وقتی این بچه رو دیده بودن، کلی کیف کرده بودن! این مادر رفت و سه سال بعد برگشت. مدرسه بعد از سه ماه گفته بود پسرتون باید بره مدرسه کودکان استثنایی! چون مغز کودک متعادل رشد نکرده بود. اصطلاحاً بخشی از مغز دچار تورم شده بود! و درمان این بچه بیش از یک سال طول کشید تا یه بچه کاملاً عادی و معمولی بشه، نه یک ذره بیشتر! یه بارم حدود شش ماه پیش مادری بهم مراجعه کرد که کودک سه و نیم ساله‌اش لکنت گرفته بود! بررسی که کردیم دیدیم با دلسوزی تمام می‌خواستن کودک رو زود بزرگ کنن! این بچه برای هر چیزی سی‌دی آموزشی دیده بود. روزی دو ساعت هم سی‌دی آموزش زبان انگلیسی می‌دید! حدود سه ماه طول کشید تا بچه طی یک دوره بازی‌درمانی به شرایط قبل برگرده. از این دست مثال‌ها هم برای من زیاد اتفاق افتاده هم کلی از اساتید شنیدم. 😣 خیلی ساده بدونیم که بچه‌های ما قراره بچگی کنن و هر چیزی رو که باید یاد بگیرن در آینده یاد می‌گیرن! اصلاً دیر نمیشه ... باور کنیم اون چیزی که باعث رشد بچه‌ها میشه لزوماً بازی فکری نیست، کار روی نیم‌کره سمت چپ نیست، نیست، نیست، ریاضیات و جدول ضرب نیست، خوندن و نوشتن نیست بلکه ، ، توی محیط، ، و بودنه. می‌دونم خیلی کیف میده بچه چهار ساله در مورد تمام حیوانات کلی اطلاعات داشته باشه که آدم بزرگ‌ها هم ندارن، یه چیزایی بگه که بقیه کف کنن 😳 اما این لزوما به همه‌جانبه کودک کمک نمی‌کنه! که در اکثر اوقات آسیب هم میزنه. اینم بگم و تمام! پارسال یه مادری بهم مراجعه کرد که کودک رو توی یه وسط شهر نوشته بود. اونجا قرار بود بچه تا پنج سالگی حافظ کل قرآن بشه لذا به مادر گفته بودن روزی یه صفحه عین کپسول به خوردش بده وگرنه حافظ نمیشه! 🥺🥺 من نمی‌دونم اون بچه اگرم بشه، خدا و کتاب خدا چه جایگاهی تو زندگیش داره؟! ما حق نداریم بچه‌ها رو از کودکی‌شون جدا کنیم. بچه‌ها هر چی کودک‌تر، بهتر! هر چی تعطیل‌تر بهتر! دنبال بچه‌های شسته رُفته و عصا قورت داده نباشیم. هیچ حُسنی نداره که بچه شبیه آدم بزرگ‌ها بشه ... اگرچه خیلی‌ها با این مطلب مخالفن اما توصیه میکنم مطلب بعدی رو هم حتما بخونید 😉
🔴 زبان دوم و مهد دو زبانه؛ آری یا خیر؟! همین اول متن بگم که من هیچ مشکلی با دو یا چند زبانه شدن بچه‌ها ندارم!! 🙄🙄 پس تا حالا چی می‌گفتم؟! ببینید نفسِ یادگیری زبان دوم در دوره کودکی هیچ مشکلی نداره که اگه داشت هیچ ترک و لر و کرد و بلوچ و عرب و غیره‌ای نباید بچه‌هاشون زبان یاد می‌گرفت اما نکته اینجاست که اون بچه‌ها توی محیط‌هایی هستند که از دو زبان داره استفاده میشه. یعنی مثلاً کودک توی خونه باهاش یه جور صحبت میشه و توی کوچه و خیابون یه جور دیگه. در تعامل با پدر و مادر و خواهر، برادراش مثلاً عربی صحبت میشه و توی کوچه در حال بازی با بچه‌های دیگه فارسی. من وارد ریز ماجرا نمیشم ولی فقط بدونیم که ساختار مغزی کودک دو زبانه با تک‌زبانه متفاوت هست. در مورد بد و خوبش هم اصلا صحبتی نیست، اما قطعا تفاوت وجود داره ... حالا ما اگر بخوایم محیطی رو طوری درست کنیم که کودک در اون به صورت غیر مستقیم زبان دوم رو یاد بگیره باید چی کار کنیم؟! (هر چند همین هم توصیه نمیشه چون هیچ عجله‌ای براش نیست!) باید روشی رو پیدا کنیم که علاوه بر آموزش زبان به کودک، آسیبی هم به اون وارد نکنه. فکر کنم این رو همه قبول داشته باشن. یعنی روشی که همه‌ی ابعاد رو ببینه و فقط هدفش آموزش زبان نباشه. بسیاری از روش‌های فعلی مثل اینه که من کمک کنم قد کودکم بلندتر بشه ولی دست‌هاش رو از آرنج قطع کنم!! ⁦☹️⁩ اینکه این روش رو دکتر فلانی یا استاد فلانی هم توصیه کرده هیچ کمکی به قطع نشدن دست بچه‌ها نمیکنه! مثلا چی میگن؟! توصیه میکنن کودک از حدود دو، سه سالگی به مدت سه تا چهار سال، روزانه سه تا چهار ساعت در معرض کارتون‌های زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر زبان دیگه‌ای باشه. یعنی بدون فشار و آموزش مستقیم کودک داره زبان رو از محیط یاد میگیره. ظاهراً هیچ مشکلی نیست اما ساده‌ترین مشکلش کجاست؟! مشکل‌مون احتمالا با سازمان بهداشت جهانی هست که توصیه کرده تا دو سالگی بچه‌ها اصلا تلویزیون نبینن و از دو تا شش سالگی حداکثر روزی یک ساعت. این رو هم فقط برای آسیب به چشم بچه نگفته، بلکه فرآیند رشد جسمی، مغزی، روانی و ... رو هم در نظر گرفته. یعنی ممکنه کودکی زبان هم با این متد یاد بگیره اما هیچ تضمینی نیست که به سایر ابعاد رشدی اون آسیبی نرسیده باشه!! (اینجا دیگه تصمیم با خانواده‌هاست که زبان یاد گرفتن توی کودکی براشون مهم‌تره یا ...) یک نکته هم اینجا اضافه کنم؛ اگر این کار درسته و خوبه و دوستانی میگن توی کشورهای دیگه داره استفاده میشه، خیلی خیلی ممنون میشم که از کشورهای پیشرفته و صاحب سبک تربیتی یک مورد رو اسم بیارن که به صورت فراگیر در مهدهای کودک‌شون داره این اتفاق می‌افته (بگذریم که به صورت غیرفراگیر هم موردی نمیشه پیدا کرد!) و مایه تأسف هست که بگیم پسر مسی داره اینجوری دو زبانه میشه، پس حتما کار درستیه 😣 نکته آخر در دو زبانگی اینکه، حتی اگه از چرایی این کار هم بگذریم و فقط به بررسی روش بپردازیم باید این سوال رو بپرسیم که درصد موفقیت روش شما چقدره؟! اساساً یکی از دلایل اقبال به یک روش درصد موفقیت اون هست، یعنی چند درصد بچه‌هایی که از متد شما استفاده میکنن دارن به این شکل زبان دوم رو یاد میگیرن؟! یعنی اگر من ۱۰۰ تا بسته دارم در این موضوع می‌فروشم لااقل باید ۴۰، ۵۰ تا از این بچه‌ها موفق به داشتن زبان دوم بشن. آیا در واقعیت اینجوریه؟! (البته توجیه اینه که شما به صورت کامل و درست نتونستید از بسته استفاده کنید 😶) اما چند کلمه در مورد مهدهای دو زبانه؛ لابد دیدید که به بهانه دو زبانه بودن مهد، لااقل یک سوم به شهریه اضافه میکنن و پول‌های بیشتری از خانواده‌ها میگیرن. من به نظرم مهم‌ترین دلیل وجود یک شیء خودش هست 😳 یعنی چی؟! یعنی اگه یه دونه بچه دو زبانه از توی این مهدها اومد بیرون شما بگید بهتون نشون بدن! اینکه بچه اسم چهار تا رنگ رو یاد بگیره، چهارتا حیوون رو انگلیس‌شون رو بگه یا مثلاً موقعی که دارن بازی لباس شستن می‌کنن بگه واش واش واش!! به هیچ عنوان دو زبانه شدن نیست. اگه باشه پس تو ایران همه مردم لااقل چهار زبانه هستن چون حداقل به چهار زبون بلدیم فحش بدیم 😂😂 مهد دو زبانه وجود خارجی نداره که اگر داشته باشه هم لزوماً چیز خوبی نیست! خیلی خیلی جسارته ولی نگذاریم به حماقت ما بخندن ... پی‌نوشت: در مورد تأثیرات فرهنگی این موضوع هم خیلی میشه صحبت کرد که باشه برای وقت دیگه‌ای 😉
ماهایی که درگیر کار زیربنایی هستیم همیشه دنبال فضاهای آروم برای ارتقای فرهنگ عمومی می‌گردیم. همیشه سعی می‌کنیم فضا رو آروم کنیم تا بتونیم تغییراتی هر چند اندک در جهت مثبت ایجاد کنیم اما این دو هفته گذشته اینقدر زیاد و سنگین بوده که فرصت فکر کردن رو هم از همه‌مون گرفته. ما به جای فکر کردن در بهبود روابط، بهبود فرآیندها، بهبود ساختارها و ... مجبوریم مدام در لحظه و برای بحران‌های به وجود اومده فکر کنیم و تا میایم عمل کنیم، بحران بعدی از راه میرسه! در اینجور مواقع هست که افراد تصمیمات بنیادین در زندگی‌هاشون می‌گیرن، تصمیماتی که ممکنه جهت زندگی اون‌ها رو به صورت کامل عوض کنه، اهداف و چشم‌اندازهاشون رو تغییر بده و کاملاً آدم دیگه‌ای از اون‌ها درست بکنه. (البته شاید بعضی‌هام این وسط باشند که زندگی‌شون هیچ تغییری نسبت به قبل نکنه، فقط وقایع رو از بیرون نگاه کنن اما کوچک‌ترین دلیلی برای تغییر روند در زندگی‌شون احساس نکنن، نهایتاً لب پایین‌شون رو یکی دو بار؛ یواش گاز بگیرن!) برای اینکه به خودمون کمک کنیم تا بتونیم هر تهدیدی رو به فرصت تبدیل کنیم، خیلی خیلی مهمه که سیر جزئیات و وقایع ما رو درگیر نکنه! یعنی در عین حال که ازشون مطلع هستیم، مدام دنبال سناریوسازی نباشیم چون ذهن آدمیزاد جوّال هست و طبیعیش اینه که با کنار هم چیدن یکسری جزئیات می‌تونه هزار جور خروجی ازش بگیره. میشه سناریوهایی استخراج کرد که صددرصد با هم در تضاد باشند. پس چی کار باید کرد؟! همیشه باید در عین رصد جزئیات، یک نگاه کلان به مسائل داشته باشیم، همیشه باید جریانی و جبهه‌ای فکر کنیم، همیشه باید سعی کنیم وقایع رو در اون پازل کلان هم ببینیم، نباید گذاشت جزئیات باعث بشه جای جبهه‌ها با هم عوض بشه. اگه اینجوری بشه به احتمال خیلی بالا تصمیماتی که می‌گیریم همه‌جانبه نیست و شاید سال‌های بعد پشیمونی به بار بیاره و احتمالا دیگه اون موقع نمیشه کاری کرد ... ما شاید صفر و صد نداشته باشیم، شاید حق و باطل مطلق نداشته باشیم اما تشخیص مصادیقی که در مرز اون‌ها تعریف میشن یا می‌خوان به اون سمت حرکت کنن، خیلی سخت نیست. خصوصاً این روزها که بحران‌ها پی‌درپی به وجود میان خیلی خیلی مهمه که خوب فکر کنیم، خوب ...
ماهایی که درگیر کار زیربنایی هستیم همیشه دنبال فضاهای آروم برای ارتقای فرهنگ عمومی می‌گردیم. همیشه سعی می‌کنیم فضا رو آروم کنیم تا بتونیم تغییراتی هر چند اندک در جهت مثبت ایجاد کنیم اما این دو هفته گذشته اینقدر زیاد و سنگین بوده که فرصت فکر کردن رو هم از همه‌مون گرفته. ما به جای فکر کردن در بهبود روابط، بهبود فرآیندها، بهبود ساختارها و ... مجبوریم مدام در لحظه و برای بحران‌های به وجود اومده فکر کنیم و تا میایم عمل کنیم، بحران بعدی از راه میرسه! در اینجور مواقع هست که افراد تصمیمات بنیادین در زندگی‌هاشون می‌گیرن، تصمیماتی که ممکنه جهت زندگی اون‌ها رو به صورت کامل عوض کنه، اهداف و چشم‌اندازهاشون رو تغییر بده و کاملاً آدم دیگه‌ای از اون‌ها درست بکنه. (البته شاید بعضی‌هام این وسط باشند که زندگی‌شون هیچ تغییری نسبت به قبل نکنه، فقط وقایع رو از بیرون نگاه کنن اما کوچک‌ترین دلیلی برای تغییر روند در زندگی‌شون احساس نکنن، نهایتاً لب پایین‌شون رو یکی دو بار؛ یواش گاز بگیرن!) برای اینکه به خودمون کمک کنیم تا بتونیم هر تهدیدی رو به فرصت تبدیل کنیم، خیلی خیلی مهمه که سیر جزئیات و وقایع ما رو درگیر نکنه! یعنی در عین حال که ازشون مطلع هستیم، مدام دنبال سناریوسازی نباشیم چون ذهن آدمیزاد جوّال هست و طبیعیش اینه که با کنار هم چیدن یکسری جزئیات می‌تونه هزار جور خروجی ازش بگیره. میشه سناریوهایی استخراج کرد که صددرصد با هم در تضاد باشند. پس چی کار باید کرد؟! همیشه باید در عین رصد جزئیات، یک نگاه کلان به مسائل داشته باشیم، همیشه باید جریانی و جبهه‌ای فکر کنیم، همیشه باید سعی کنیم وقایع رو در اون پازل کلان هم ببینیم، نباید گذاشت جزئیات باعث بشه جای جبهه‌ها با هم عوض بشه. اگه اینجوری بشه به احتمال خیلی بالا تصمیماتی که می‌گیریم همه‌جانبه نیست و شاید سال‌های بعد پشیمونی به بار بیاره و احتمالا دیگه اون موقع نمیشه کاری کرد ... ما شاید صفر و صد نداشته باشیم، شاید حق و باطل مطلق نداشته باشیم اما تشخیص مصادیقی که در مرز اون‌ها تعریف میشن یا می‌خوان به اون سمت حرکت کنن، خیلی سخت نیست. خصوصاً این روزها که بحران‌ها پی‌درپی به وجود میان خیلی خیلی مهمه که خوب فکر کنیم، خوب ... @Nok_Ze
در کوران جنگ جهانی دوم، جایی که آدم‌های زیادی روزانه به دلایل مختلف جان خودشون رو از دست می‌دادن، افراد خیلی زیادی هم بودند که در حال بروز و به فعلیت رسوندن استعدادهاشون بودند. یکی از این‌ها بود. اون در سخت‌ترین شرایط انسانی در جنگ جهانی دوم و در اردوگا‌ه نازی‌ها چندین سال زندانی بود. شرایط انسانی بسیار وحشتناکی براش وجود داشت، روزانه افراد زیادی از اردوگاه می‌رفتند و دیگه برنمی‌گشتند و خیلی از افراد فقط به همین خاطر و ترس از اینکه دفعه بعد اسم اون‌ها یا اعضای خانواده‌شون برای رفتن خونده بشه دِق می‌کردند! خیلی اتفاق می‌افتاد که کل آذوقه‌ی یک هفته؛ فقط و فقط صد و بیست تا صد و پنجاه گرم نون باشه! برخورد زندان‌بان‌ها بسیار بد بود و بدتر اینکه خیلی از اون‌ها از دل خود زندانی‌ها انتخاب می‌شدند. هر چی پست‌تر، آدم‌فروش‌تر و حیوان‌تر بودند، درجات بالاتری هم داشتند. کلاً هیچ امیدی به خارج شدن از اردوگاه وجود نداشت، همه چیز سیاهِ سیاهِ سیاه بود ... درست در همین شرایط؛ ویکتور فرانکل با یه نگاه متفاوت با قضایا روبرو شد. همه چیز برای اون یه جور دیگه معنا میشد و اون به جای ناراحتی از نگهبانی که زننده‌ترین برخوردها رو با اون و سایر زندانی‌ها می‌کرد، دلش براش می‌سوخت و به روند تغییر اون آدم به حیوان فکر می‌کرد! کتاب «انسان در جستجوی معنا» رو دقیقاً در همون دوران نوشت و یه روز مأمورای نازی اون کتاب رو پیدا کردند و با خودشون بردند! اون کتاب حاصل کل مشاهداتش در اون دوران بود، حاصل پردازش نظریه یا روی خودش و دیگران، یه جورایی حاصل عمرش تا اون زمان بود. وقتی کتاب رو از دست داد با خودش فکر کرد تنها دلیلی که باعث میشه امید به زندگی داشته باشه اینه که کتابش رو دوباره بنویسه و البته دوباره نوشت و مکتب معنادرمانی رو پایه‌ریزی کرد. مکتبی که قرار بود کمک بکنه به بهبود زندگی انسان‌های خیلی زیادِ دیگه‌ای که توی اردوگاه نبودن ... پَس، پیش و در دل هر بحرانی نقاط روشن بسیاری وجود داره و دقیقاً اگر بحران‌ها نباشند زمینه برای رشد انسان‌ها به وجود نمیاد. مهم اینه که در اینجور مواقع نه تنها درک مقصر و مظلوم نداشته باشیم بلکه داشته باشیم. یعنی در همه حال مسئولانه فکر کنیم که الآن چه کارهایی رو باید برای مراقبت از خودمون و دیگران و بهبود شرایط انجام بدیم. این روزها همه ناراحتیم‌ و به خاطر اتفاقات این چند روز داغ سنگینی به دل همه وارد شده. طی کمتر از دو هفته؛ سه اتفاق سخت در کشور ما به وجود اومده و هضمش برای خیلیامون سخت بوده و احتمالاً حالا حالاها هم توی گلوی جامعه گیر کنه اما چیزی که مهمه اینه که یاد بگیریم در اینجور مواقع هم درک مسئول داشته باشیم برای مراقبت از خودمون و اطرافیانمون. در اینجور مواقع هم نقاط سفید و روشن خیلی خیلی زیادی هست که باید اون‌ها رو هم دید. برخی بلدند در اینجور مواقع در کنار نکات منفی، نکات مثبت دیگه‌ای هم که اطرافشون هست رو ببینند اما برخی دیگه بلدند نقاط سیاه رو هم روشن ببینند، یعنی در دل خود سیاهی‌ها، سفیدی‌ها رو ببینند. یکی از اساتید تعریف می‌کرد که بعد از ، یه کلاس با افرادی که زنده مونده بودند گذاشتم. جایی که هر کسی خونه و زندگیش رو از دست داده بود، اعضای خانواده‌اش فوت کرده بودند و بعضاً هنوز زیر آوار بودند و خودشون در شرایط بسیار سخت جسمی و روانی بودند. ازشون پرسیدم چه نکات مثبتی می‌ببنید؟! اولش همه گفتند بابا ول کن، آخه الآنم مگه نکته مثبتی وجود داره و ... اما در پایان همون کلاس یک تخته نکات مثبت نوشته در اومده بود و حال همه خوب‌تر شده بود، چون یاد گرفته بودند میشه نکات مثبت رو در عین این بزرگ هم دید. حالا ماها اگه نمی‌بینیم، سعی کنیم یه بار دیگه و یه جور دیگه ببینیم، همون‌طور که بچه‌های کلاس توی بم دیدن.
در گذشته خانواده‌ها در تربیت جنسی نقش مستقیمی نداشتند. بچه‌ها هر چیزی را از اجتماع دریافت می‌کردند. اساساً در جوامع سنتی به خاطر مسئله حیا و حفظ حریم‌ها از خانواده سلب مسئولیت شده بود و اکثر افراد بخشی را از مدرسه می‌گرفتند و الباقی مسائل متولی نداشت و به حال خود رها شده بود!! به عنوان مثال یکی از دوستان تعریف می‌کرد که اولین بار در مورد بلوغ خیلی از چیزها را از یک راننده‌ی تاکسی یاد گرفت یا دوست دیگری می‌گفت اکثر مسائل را از هم‌کلاسی‌هایش یاد گرفته بود. از قضا دوستش خیلی از مسائل غیرشرعی را برای او گفته بود و تأکید کرده بود انجام این‌ها واجب است! خانواده‌ها قطعاً باید در تربیت جنسی ورود پیدا کنند اما جهت ورود خانواده‌ها و نوع برخورد آن‌ها بسیار مهم است. اما علت اهمیت نقش خانواده‌ها چیست؟! چندین مورد را می‌توان برشمرد که این‌ها برخی از موارد هستند: 1. اکثر روان‌شناسان معتقدند که نود درصد شخصیت انسان در هفت سال اول شکل می‌گیرد و مهم‌ترین نقش در شکل‌گیری شخصیت کودک نیز با خانواده است. در این دوره طلایی شکل‌گیری شخصیت کودک از بعد جنسیت هم بسیار مهم است و باید به آن توجه داشت. 2. با زیاد شدن رقبای تربیتی مانند رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی، گروه‌های مختلف اجتماعی و ... نقش خانواده‌ها بسیار اهمیت پیدا کرده است. 3. هیچ کس مانند خانواده دلسوز فرزندان نیست و کمترین میزان آزمون و خطا!! زمانی است که والدین مسئولیت این موضوع را بپذیرند. 4. و... مهم‌ترین کسانی که می‌توانند عهده‌دار تربیت جنسی کودکان شوند والدین هستند اما این موضوع نیاز به آموزش دارد. نقش خانواده‌ها در قبال شکل‎دهی به شخصیت فرزندان، پیش از تولدشان شروع می‌شود. گرایش خانواده‌ها به تک فرزندی و گرایش به داشتن دختر یا پسر نیز باعث می‌شود جنسیت دلخواه خود را بر فرزندشان تحمیل کنند و در نتیجه بسیاری از اوقات دختر را پسر و پسر را دختر تربیت می‌کنند. اگر دقت کرده باشید هر روز هم کلاس‌های تربیت جنسی بیشتر و بیشتر می‌شوند و همه روزه افرادی با ذهنیت غلط یا غیرجامع در مورد تربیت جنسی صحبت می‌کنند تا جایی که پای افراد مریض هم به این عرصه باز شده و نسخه‌هایی کاملاً اباحه‌گرایانه برای تربیت جنسی می‌دهند! مهم‌ترین وظیفه‌ی خانواده‌ها در هفت سال اول، تثبیت جنسیت کودک است. تثبیت جنسیت یعنی پسر، پسر بزرگ شود و دختر، دختر بزرگ شود. بنابراین تثبیت جنسیت به معنای هماهنگی و یکپارچگی ذهنی و عاطفی شخصیت با سایر جنبه‌های شخصیت فرد است. یعنی ذهن فرد و روحیات و عواطف او با جنسیت زیستی او یکی باشد. بخشی از کارگاه در 7سال اول
امروز آخرین جمعه ساله آخرین جمعه ۱۴۰۱ و یه وقت مناسب برای اینکه برگردیم پشت سرمون رو نگاه کنیم، ببینیم روز یک فروردین ۱۴۰۱ با امروزمون چقدر فرق داشتیم ... خیلیا مبدأ سال‌شون عید نوروز هست، خیلیا اربعین سیدالشهداء، خیلیا شب یلدا، خیلیا ماه مبارک ... مبدأها مهم هستند چون میشه کارنامه یک سال گذشته‌مون رو با یه دید از بالا و کل‌نگر نگاه کنیم، خودسنجی کنیم و نقشه راه‌مون رو بازنگری کنیم. سال‌هاست با ماه مبارک شروع می‌کنم و اگر عمری باشه امسال هم. از قضا امسال ماه مبارک و نوروز در هم تنیده شدند. اتفاق مبارکیه، مبدأ سال عینی‌تر میشه و دیگه نمیشه ازش فرار کرد! بررسی کنیم چه کارهایی کردیم و چه کارهایی نکردیم ... از اینجا به بعد چی کار کنیم؟!