#خاطره[🎞]
🍃رفـیـقشـهیـد:
🌻جز اعضای اتاق فکر ستاد انتخاباتی
برادرش بودم همیشه به جلسات دیر
میرسیدم یه روز که قرار بود بود همه
توی جلسه باشن و کسی غیبت نکنه
طبق معمول دیر رسیدم،خیلی گرسنه😋
بودم قبل اینکه برم داخل اتاق دیدم
روی میز سالن یه جعبه شیرینی و
شربت🥃 هست،منم با خیال راحت نشستم
و خوردم😇 بابک بالای پله ها بود منو
نمیدید بهم زنگ زد📞 منم با دهن پر گفتم
داداش دارم میام😉 دو دقیقه دیگه
اونجام همونطور که داشتم میخوردم
در اوج گرسنگی یکی از پشت دستشو✋
گذاشت رو شونم و به حالت شوخی☺️
گفت:علی کارد🔪 بخوره به شکمت 😂بچه ها
همه منتظرتن گفتم:به به آقا بابک خوبی؟؟😄
🍃دید نه گرسنه ام گفت: علی بردار جعبه
شیرینی رو با خودت بیار بالا تو از گرسنگی
میمیری.
🍂گفتم:تو که میدونی من گرسنه باشم
راه خونمو گم میکنم😂 گفت:اره مطمئنم به
دونستن نیازی نیست...[🙃]
#بمان_برایم♥️
#شهیدبابڪنورے♥️✨
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#سیریدرزندگینامهشهیدبابکنوری|📜|:
°{متولد ✨مهرماه هزارو سیصد و هفتاد یک،
🍃آذری الاصل،متولد و ساکن رشت
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران
بود رزمی کار و بسیجی....🌺✨
به گفته ی پدر و مادر فرزندی پر انرژی و
پر جنب و جوش😇 بود پدر میگویید نور
ایمان از چشم های بابکش میریخت✨ مادر
میگفت بابکش از بهترین ها❤️ بود خواهرش
میگفت داداش بابکش عاشق آراستگی و
تیپ زدن💖 بوده است و برادری که بغض از
خانه های گلویش پیداست و برق اشک در
چشمانش هویداست 😔میگوید بابک بسیار با
ایمان بود✨🦋
✔️جوان قصه ی جوانی دهه هفتادی،زیبا،
ورزشکار، بسیجی ،دانشجو و..❤️✨
🌻از همه موقعیت های دنیایی اش گذشت
و در 96/8/27 در منطقه البوکمال سوریه🌹
به سوی پروردگارش پرواز کرد🕊...}•
#شهیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
••🕊••
#خدا خودش دستم را
در دست
شهدا گذاشت
و این رفاقت آغاز شد؛
حالا #شهدا
شده اند انیس و مونسِ
تنهایی ها و همدمِ
دلتنگی هایم !
و چه رفیقی بهتر از شهدا ؟!
#شهیدبابڪنوری♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
••🍃••
بـرای لـمس #خیالت
وضو میـگیرم
چشمانم لبریز #بـاران میشود..♥️
#شهیدبابڪنورے🧔🏻
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#شهیدبابڪنورے
#قسمٺےازڪتاب
#بیسٺوھفتروزویڪلبخند
_رضا، میدونی تو پادگان کسوه که بودیم، خیلی احساس غرور داشتم.
_از چی؟
_از اینکه پادگان ما تو چند کیلومتری اسرائیل بود و اون نمیتونست هیچ غلطی بکنه.
علیپور نگاهش میکند. بابک با هیجان ادامه می دهد: این میدونی یعنی چی، رضا؟ یعنی که ما صاحب قدرتیم؛ یعنی به اون ها هم ثابت شده با ما نمیتونن در بیفتن. رضا، ما تو چند کیلومتری اونها بودیم و هیچ کاری نتونستن بکنن.
هیجان به صدایش اوج می دهد: میدونی علت همه اینها چیه؟
علیپور در سکوت سر تکان می دهد. در این مدت بابک هیچ وقت این همه حرف نزده بود.
بابک در جیب پیراهنش دست می کند. قرآن کوچکی در میآورد و زیر لب صلوات می فرستد و لایش را باز می کند:
_به خاطر وجود و درایت ایشونه. رضا، این آرامش و امنیت، این غروری رو که من امشب ازش حرف می زنم، مدیون بودن این مرد هستیم؛ همهی ما.
علیپور خم می شود روی عکس. تصویر حضرت خامنهای، زیر نور اندک ماه روشن می شود.
_خیلی دوست دارم آقا ارادتم رو به خودش بدونه. می خوام بفهمه یکی از سربازهاش منم و برای خوشحالی و سربلندیِ خودش و کشورش هر کاری میکنم.
رضا می بیند که بابک چطور سریع قطره اشک گوشه ی چشمش را پاک می کند؛ اما خودش را به ندیدن می زند و خیره می شود به چهرهی مردی که سرانگشتان بابک در حال نواختن اوست...!
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
••🦋••
و این #شهید است ڪه
دست بر قلبتـ♥️ گذاشته
تو را انتخاب ڪرده
افتخارڪن😎
ڪه به چشمش آمدی وخریدنی شدی🍁
عاشقانه ڪه ادامه بدهی❤️
این بار خداوند
خریدارت خواهد شد!🌙✨
#شهیدبابڪنوری🌸
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#خاطــره📜🎊
🌿🌼رفیقشهید🌿🌼 :
🌸منظور از کارهای #خیر،
کمک و سرکشی به نیازمندایی بود
که خودش میشناخت و گاهی به
آنها سر میزد و #کمکهای_نقدی
🍁میکرد و اگر خانوادهای نمیتوانست
برای فرزندش لباس تهیه کند با هم
دست آن بچه را میگرفتیم و
🌸برایش خرید میکردیم، گاهی
#وسایل_منزل تهیه میکرد و سعی
میکرد همه این کارها را کسی متوجه
نشود و به صورت #ناشناس انجام میداد،
🍁حتی در انجمنهای خیریه زیادی عضو بود.
#شهیدبابڪنورے
#کمک_به_نیازمندان🙃🌿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
شهادت به خون و تیر و ترکش نیست ، آن روز که خدا را با همه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم ، شهید شده ایم🖐🏻💔
#رفیقݜهیدم
#شہیدبابڪنورے
#مدافعحرم
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرهدیگـہ♥️
•به وقـتدلتـنگی های #مـادرانہ مادرانشهـدا🦋
#شهیدبابڪنورے🧔🏻
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••
#خاطره
رفیقشهید🌹:
🌱من بچه ی آستانه ام،بابک بچه رشت،
تو آموزش ها باهم آشنا شدیم یادمه
یکم آبان از رشت رفتیم تهران یک
شب تهران موندیم...تو تهران یکی از
بچه ها یه برگه📄 پیدا کرده بود آورد
پیشمون وقتی برگه رو برگردوند
دیدیم عکس سه تا شهید روش چاپ
شده بابک برگه رو گرفت و کلی گریه😭
کرد گفت:یعنی میشه منو هم بخرن؟؟؟💔
بهش گفتم:بابک ان شاءالله اول تو شهید
بشی بعدم من الان که اون دوستمو
میبینم میگم کاش دعا کرده بودم اول
من شهید بشم بعد بابک...❤🍃
#شهیدبابڪنورے❤️
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
•|ما چارهِ عالمیم🌎و
بیچارهِ ٺو♥️✨
#برادرشهیدم
#شهیدبابڪنوری
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
•|ما چارهِ عالمیم🌎و
بیچارهِ ٺو♥️✨
#برادرشهیدم
#شهیدبابڪنوری
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
#خاطره
رفیقشهید🌹:
🌱من بچه ی آستانه ام،بابک بچه رشت،
تو آموزش ها باهم آشنا شدیم یادمه
یکم آبان از رشت رفتیم تهران یک
شب تهران موندیم...تو تهران یکی از
بچه ها یه برگه📄 پیدا کرده بود آورد
پیشمون وقتی برگه رو برگردوند
دیدیم عکس سه تا شهید روش چاپ
شده بابک برگه رو گرفت و کلی گریه😭
کرد گفت:یعنی میشه منو هم بخرن؟؟؟💔
بهش گفتم:بابک ان شاءالله اول تو شهید
بشی بعدم من الان که اون دوستمو
میبینم میگم کاش دعا کرده بودم اول
من شهید بشم بعد بابک...❤🍃
#شهیدبابڪنورے❤️
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
🌸سیری کوتاه در زندگی نامه #شهیدبابڪنورے:
متولد مهرماه هزارو سیصد و هفتاد یک،
آذری الاصل،
متولد و ساکن رشت.
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.📚
رزمی کار و بسیجی...
به گفته ی پدر و مادر فرزندی پر انرژی و
پر جنب و جوش بود.😎
پدر میگویید:" نور
ایمان از چشم های بابکش میریخت."
مادر
میگفت:" بابکش از بهترین ها بود."
خواهرش
میگفت:" داداش بابکش عاشق آراستگی و
تیپ زدن بوده است."🤵
و
برادری که بغض5 از
خانه های گلویش پیداست و برق اشک در
چشمانش هویداست میگوید:" بابک بسیار با
ایمان بود...."📿
جوانه قصه ی جوانی دهه هفتادی،زیبا،
ورزشکار، بسیجی ،دانشجو و...
از همه موقعیت های دنیایی اش گذشت...
و در 96/8/27 در منطقه البوکمال سوریه
به سوی پروردگارش پرواز کرد...🕊
#شهیدبابڪنورے|🍃|
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
شهادت به خون و تیر و ترکش نیست ، آن روز که خدا را با همه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم ، شهید شده ایم🖐🏻💔
#رفیقݜهیدم
#شہیدبابڪنورے
#مدافعحرم
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
#خاطــره🎞
🌹"همرزمشہید"🌹
🌸|حدود یک هفته قبل از شهادت بابڪ بود. با بچه ها قرعه ڪشی ڪردیم ڪه ڪی جانباز میشه ، ڪی اسیر و ڪی
🦋شهید. قرعهے جانبازے به بابڪ افتاد...شب شهادت امام رضا(ع)، جانبازشد . از ناحیه پا به شدت آسیب
🌸دید و بعد از چند ساعت شربت شیرین شهادت رو از دست امام رضا(ع) نوشید🙂|
#شہیدبابڪنورے•♥️•
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#خاطــره📜
🍃🌸برادرشہید🌸🍃
📌عاشق شرایط سخت بود.برادرم خودش هم عشق به رفتن داشت، در آنجا هم که داوطلبانه رفته بود، درخواست دادکه اگر میشود او را ماموریت در شرایط سخت ببرند. خودم 📌هم خدمت کردم، فکر نمیکنم هیچ سربازی راضی شود که برود به یک جای محروم خدمت کند. اما او به خاطر اعتقادات خود به آنجا رفت. بابک قبل از اینکه به سوریه اعزام شود هم در
📌دورهای که سرباز حفاظت اطلاعات بود، دو بار داوطلبانه به کردستان عراق اعزام شده بود اما ما خبر نداشتیم و بعد از شهادتش متوجه آن موضوع شدیم.
#شہیدبابڪنورے
#برادرشهیدم
#امامزمان
#اللهمعجللولیکالفرج
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ با مداحی مورد علاقه داداش بابک🙃
« نوحہ معروف مرحوم سلیم موذن زاده اردبیلے
مداحےکہشهیدعزیزمون،آقابابڪــــ خیلےدوسشداشتن🙃💌»
#شہیدبابڪنورے♥️✨
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#خاطــره🎞
پدرشہید:
«وقتی بابڪ
می خواست بره سوریہ من گفتم که بابڪ دیگه بر نمی گرده
بابک شهید میشه...🕊🥀
او می گوید: موقع خداحافظے نای بلند شدن نداشتم..😞
منو و بابڪ با چشم هایمان از همدیگر خداحافظے ڪردیم ومن از پشت سر پسرم را یڪ دل سیر نگاه ڪردم...👀🚶♂
خواهرش می گوید: وقتے
بابڪ سوار ماشین شد و رفت من و مادرم خیلے گریہ می کردیم ڪہ دیدیم بابڪ برگشت و گفت: خواهش می کنم گریہ نکنید این جورے اشک ها تون همیشہ جلوے چشمامہ..😓
بابڪسہ بار و رفت و برگشت و دفعہ چهارم ما رو خنداند☺️
و رفت»🍃
#شہیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#خاطــره🎞
پدرشہید:
«وقتی بابڪ
می خواست بره سوریہ من گفتم که بابڪ دیگه بر نمی گرده
بابک شهید میشه...
او می گوید: موقع خداحافظے نای بلند شدن نداشتم..
منو و بابڪ با چشم هایمان از همدیگر خداحافظے ڪردیم ومن از پشت سر پسرم را یڪ دل سیر نگاه ڪردم...
خواهرش می گوید: وقتے
بابڪ سوار ماشین شد و رفت من و مادرم خیلے گریہ می کردیم ڪہ دیدیم بابڪ برگشت و گفت: خواهش می کنم گریہ نکنید این جورے اشک ها تون همیشہ جلوے چشمامہ..
بابڪسہ بار و رفت و برگشت و دفعہ چهارم ما رو خنداند
و رفت»
#شہیدبابڪنورے♥️
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
@khoshtipasemani
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#خاطــره🎞
همرزمشہید :
|حدود یک هفته قبل از شهادت بابڪ بود. با بچه ها قرعه ڪشی ڪردیم ڪه ڪی جانباز میشه ، ڪی اسیر و ڪی شهید. قرعهے جانبازے به بابڪ افتاد...شب شهادت امام رضا(ع)، جانبازشد . از ناحیه پا به شدت آسیب دید و بعد از چند ساعت شربت شیرین شهادت رو از دست امام رضا(ع) نوشید🙂|
#شہیدبابڪنورے•♥️•
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
#خاطــره📜
🍃🌸برادرشہید🌸🍃
📌عاشق شرایط سخت بود.برادرم خودش هم عشق به رفتن داشت، در آنجا هم که داوطلبانه رفته بود، درخواست دادکه اگر میشود او را ماموریت در شرایط سخت ببرند. خودم 📌هم خدمت کردم، فکر نمیکنم هیچ سربازی راضی شود که برود به یک جای محروم خدمت کند. اما او به خاطر اعتقادات خود به آنجا رفت. بابک قبل از اینکه به سوریه اعزام شود هم در
📌دورهای که سرباز حفاظت اطلاعات بود، دو بار داوطلبانه به کردستان عراق اعزام شده بود اما ما خبر نداشتیم و بعد از شهادتش متوجه آن موضوع شدیم.
#شہیدبابڪنورے
#برادرشهیدم
#امامزمان
#اللهمعجللولیکالفرج
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#سیریدرزندگینامهشهیدبابکنوری|📜|:
°{متولد ✨مهرماه هزارو سیصد و هفتاد یک،
🍃آذری الاصل،متولد و ساکن رشت
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران
بود رزمی کار و بسیجی....🌺✨
به گفته ی پدر و مادر فرزندی پر انرژی و
پر جنب و جوش😇 بود پدر میگویید نور
ایمان از چشم های بابکش میریخت✨ مادر
میگفت بابکش از بهترین ها❤️ بود خواهرش
میگفت داداش بابکش عاشق آراستگی و
تیپ زدن💖 بوده است و برادری که بغض از
خانه های گلویش پیداست و برق اشک در
چشمانش هویداست 😔میگوید بابک بسیار با
ایمان بود✨🦋
✔️جوان قصه ی جوانی دهه هفتادی،زیبا،
ورزشکار، بسیجی ،دانشجو و..❤️✨
تــولـدت مــبـارک بــرادرشـهـیـدم🎂🎈
#شهیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#سیریدرزندگینامهشهیدبابکنوری|📜|:
°{متولد ✨مهرماه هزارو سیصد و هفتاد یک،
🍃آذری الاصل،متولد و ساکن رشت
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران
بود رزمی کار و بسیجی....🌺✨
به گفته ی پدر و مادر فرزندی پر انرژی و
پر جنب و جوش😇 بود پدر میگویید نور
ایمان از چشم های بابکش میریخت✨ مادر
میگفت بابکش از بهترین ها❤️ بود خواهرش
میگفت داداش بابکش عاشق آراستگی و
تیپ زدن💖 بوده است و برادری که بغض از
خانه های گلویش پیداست و برق اشک در
چشمانش هویداست 😔میگوید بابک بسیار با
ایمان بود✨🦋
✔️جوان قصه ی جوانی دهه هفتادی،زیبا،
ورزشکار، بسیجی ،دانشجو و..❤️✨
🌻از همه موقعیت های دنیایی اش گذشت
و در 96/8/27 در منطقه البوکمال سوریه🌹
به سوی پروردگارش پرواز کرد🕊...}•
#شهیدبابڪنورے♥️
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#دلانه_با_شهید
#شهیدِگیلانے
#شهیدبابڪنورے
هرشهیدی را که دوستش داری❤
کوچـــه دلـــت را بــه نامــش کن
یقین بدانـ...
در کوچه پـــس کوچه های
پر پیچ و خـــم دنیا
تنهایـــت نمـــےگــذارد
متن بالا کلام شهید نیست ❌
@khoshtipasemani
#شهیدبابڪنورے
#قسمٺےازڪتاب
#بیسٺوھفتروزویڪلبخند
_رضا، میدونی تو پادگان کسوه که بودیم، خیلی احساس غرور داشتم.
_از چی؟
_از اینکه پادگان ما تو چند کیلومتری اسرائیل بود و اون نمیتونست هیچ غلطی بکنه.
علیپور نگاهش میکند. بابک با هیجان ادامه می دهد: این میدونی یعنی چی، رضا؟ یعنی که ما صاحب قدرتیم؛ یعنی به اون ها هم ثابت شده با ما نمیتونن در بیفتن. رضا، ما تو چند کیلومتری اونها بودیم و هیچ کاری نتونستن بکنن.
هیجان به صدایش اوج می دهد: میدونی علت همه اینها چیه؟
علیپور در سکوت سر تکان می دهد. در این مدت بابک هیچ وقت این همه حرف نزده بود.
بابک در جیب پیراهنش دست می کند. قرآن کوچکی در میآورد و زیر لب صلوات می فرستد و لایش را باز می کند:
_به خاطر وجود و درایت ایشونه. رضا، این آرامش و امنیت، این غروری رو که من امشب ازش حرف می زنم، مدیون بودن این مرد هستیم؛ همهی ما.
علیپور خم می شود روی عکس. تصویر حضرت خامنهای، زیر نور اندک ماه روشن می شود.
_خیلی دوست دارم آقا ارادتم رو به خودش بدونه. می خوام بفهمه یکی از سربازهاش منم و برای خوشحالی و سربلندیِ خودش و کشورش هر کاری میکنم.
رضا می بیند که بابک چطور سریع قطره اشک گوشه ی چشمش را پاک می کند؛ اما خودش را به ندیدن می زند و خیره می شود به چهرهی مردی که سرانگشتان بابک در حال نواختن اوست...!
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطــره🎞
🌹"همرزمشہید"🌹
🌸|حدود یک هفته قبل از شهادت بابڪ بود. با بچه ها قرعه ڪشی ڪردیم ڪه ڪی جانباز میشه ، ڪی اسیر و ڪی
🦋شهید. قرعهے جانبازے به بابڪ افتاد...شب شهادت امام رضا(ع)، جانبازشد . از ناحیه پا به شدت آسیب
🌸دید و بعد از چند ساعت شربت شیرین شهادت رو از دست امام رضا(ع) نوشید🙂|
#شہیدبابڪنورے•♥️•
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطــره📜🎊
🌿🌼رفیقشهید🌿🌼 :
🌸منظور از کارهای #خیر،
کمک و سرکشی به نیازمندایی بود
که خودش میشناخت و گاهی به
آنها سر میزد و #کمکهای_نقدی
🍁میکرد و اگر خانوادهای نمیتوانست
برای فرزندش لباس تهیه کند با هم
دست آن بچه را میگرفتیم و
🌸برایش خرید میکردیم، گاهی
#وسایل_منزل تهیه میکرد و سعی
میکرد همه این کارها را کسی متوجه
نشود و به صورت #ناشناس انجام میداد،
🍁حتی در انجمنهای خیریه زیادی عضو بود.
#شهیدبابڪنورے
#کمک_به_نیازمندان🙃🌿
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرهدیگـہ♥️
•به وقـتدلتـنگی های #مـادرانہ مادرانشهـدا🦋
#شهیدبابڪنورے🧔🏻
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@khoshtipasemani
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••