خوشتیپ آسمانی
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋
🍃🌸
#خاڪهاےنرمـکوشڪ
#پارتبیستودو
مادرم رفت تو حیاط مهلت آمدن بهش نداد شوکر به سرزنش صدایش را می شنیدم خاله جان شما قابله رو میفرستی و خودت میری آخه نمی خدایی نکرده اتفاقی بیفته؟؟تا بیاید توی خانه ما در یک روز پرخاش کرد بالاخره تو اتاق عبدالحسین بهش گفت قابل که دیگه اومد خاله به من چه کار داشتین دیگه امان حرف زدن نداد به مادرم زود آمد کنار رختخواب بچه بلندش کرد و یکهو زد زیر گریه،مثل باران از ابر بهاری اشک میریخت بچه را از بغلش جدا نمی کرد همین طور خیره شده بود و گریه می کرد .
بهش گفتم چرا گریه می کنی؟
چیزی نگفت گریه اش برای غیر طبیعی بود فکر میکردم شاید اشراق زیاد است کمی که آرام تر شد گفتم خانم مقابل میخواست که ما اسمش را فاطمه بگذاریم با صدای غم آلود گفت منم همین کارو می خواستم بکنم نیت کرده بودم اگه دختر باشه اسمش را فاطمه بگذارم گفتم راستی عبدالحسین ماه چای میوه آوردیم ولی نخورد گفت اونا چیزی نمی خواستن بچه را گذاشت کنار من حال و هوای دیگری داشت مثل گلی بود که پژمرده شده باشد.
بعد از آن شب همان حال و هوا را داشت هر وقت بچه را بغل می گرفت دور از چشم من گریه می کرد میدانستم عشق زیادی به حضرت فاطمه دارد پیش خودم میگفتم چرا اسم بچه را فاطمه گذاشتیم حتماً یاد حضرت میافته و گریه اش میگیره ۱۵ روز از عمر فاطمه می گذشت باید می بردیمش حمام و قبل از آن باید می رفتیم به دنبال قابله هرچه به عبدالحسین گفتیم برود گفت نمیخواد گفتم باید قابله باشه با ناراحتی جواب داد قابله دیگه نمیخواد خودتون بچه را ببریم حمام. آخرش هم نرفت آن روز با مادرم بچه را بردیم حمام و شستیم چند روز بعد در خانه با فاطمه تنها بودم بین روز آمد و گفت حالت که خوبه گفتم آره برای چی گفتم یه خونه اجاره کردم نزدیکه مادرت بند و بساط را جمع کنیم بریم اونجا چشمام گرد شد گفتم چرا میخوای بریم همین خونه خوبه گفت نه، این بچه خیلی گریه میکنه و شما اینجا تنهایی نزدیک مادرت باشی بهتره.
گفت : میخوام خیلی مواظب فاطمه باشی،
شروع کردیم به جمع و جور کردن وسایل....
#ادامهدارد...
#کپیممنوع⛔️
🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
@khoshtipasemani
🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
خوشتیپ آسمانی
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
دوستان شبتون بخیر☺️🌱
به دلیل اینکه صبح پارت نتونستم بفرسم امشب جبران کردم و دو پارت فرستادم،امیدوارم لذت ببرید...🍁🌺
Mohammad Hossein Pooyanfar - Emam Reza Ghorbone Kabotarat (128).mp3
2.36M
#رزق_معنوی_شبانه🌩🌙🌩
امام رضا قربون کبوترات
🎙 محمد حسین پویانفر
#شبتون_مهدوی☘
#وضو_یادتون_نره🚰
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
#زيـاږݓݩــاݦـہشهــڌا
♥️|دل ڪہ هوایـے شود، پرواز است
……ڪہ آسمانیت مےڪند.……
🌱و اگر بال خونیـن داشتہ باشے🌱
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مےگیرد.
دلــها را راهےڪربلاے جبــهہها
مےڪنیم و دست بر سینہ،
بہ زیارت "شــهــــــداء" مےنشینیم...|♥️
🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...🌻
#شادے_روح_شهـــــــدا_صلوات🌾
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🔰 #دردمند_نیازمندان
🌱 #یادبود_راه_شهیدان
💌 دغدغه محرومان و مستمندان بود. گاهي ميشد پول توي جيبش را ميبخشيد و جيبش خالي ميشد يا يك خانواده #مستمند را شناسايي ميكرد و ميآمد و كابينتهاي خانه را باز ميكرد و به من ميگفت: « مادر اینجا چقدر قند داري يا چقدر برنج داري؟! . خيليها هستند كه به #نان شبشان محتاجند. »
من ميفهميدم كه منظورش بخشيدن بخشي از اين اقلام به #مستمندان است. بعد من را همراهش ميبرد و دو نفري به در خانه آنهايي كه شناسايي كرده بود ميرفتيم و مخفيانه كمكشان ميكرديم ...
به نقل از مادر شهید مدافع حرم حجت الاسلام مجید سلمانیان (منبع؛ روزنامه جوان)
🗓 به مناسبت بازگشت پیکر مطهر #شهید_مجید_سلمانیان
@khoshtipasemani
🌈دورڪُنمَــــرا
ازهرآنچہڪهتورا
⛈ازمندورمےڪند...😞
بگذارفقط
🌗هواےِتودرسَرَم
بمانـــد|🌿🦋|
#رفیقشهیدم
#دلمجزهوایتهوایےندارد🌈✨
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
💫حــاج قــاســ🍁ــم!
تا به حال به نحوہۍ
جـ♥️ـان دادن براۍ شمـا
فڪـــر نڪـ🌻ــردہام
مثل غــ🌊ــواصها
دســت بستــه در آبـــ
🌸مثـــل شمـــا ناگهــــانے
یا مثل حججےها ســــر 🍁بدهـم
اما زیباترین شهـ🌷ـادت
دلـــ🌹دادن است
دلـت را ڪہ بدهـے
شهـــید مےشوۍ🌵
🦋حتے اگر سر در
بدن داشتـــ🥀ـہ باشـــے
یا نفــ💫ـــس بکشـــے....
#مخلصیم_سردار
#ما_ملت_امام_حسینیم🌼🍃🦋
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---
خوشتیپ آسمانی
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃 🍃🌸🦋🍃🌸🦋 🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋🍃🌸🦋
🍃🌸🦋🍃🌸
🍃🌸🦋🍃
🍃🌸🦋
🍃🌸
#خاڪهاےنرمـکوشڪ
#پارتبیستوسه
صاحبخانه وقتی فهمیده بود میخواهیم برویم ناراحت شد آمد پیش من و، گفت این خونه دربستی هست از شما هم که کرایه میخواهیم نه هیچی چرا میخوای بری؟
گفت :, دیگه بیشتر از این مزاحم شما نمیشم؛
: چه مزاحمتی عبدالحسین برای ما که زحمتی نیست همینجا بمون نمیخواد بری
قبول نکرد پاتو کفش کرده بود که برویم و رفتیم.
فاطمه نه ماه شده بود اما به یک بچه ۲،۳ ساله می مانست هرکس که می دیدمش میگفت ماشالا این چه خوشگله صورتش روشن بود و جذاب، یک بار که عبدالحسین بچه را بغل کرده بود و گریه می کرد مچش را گرفتم پرسیدم : شما چرا برای این بچه ناراحتی سعی کرد گریه کردنش را نبینم گفت هیچی دوسش دارم چون اسمش فاطمه است خیلی دوسش دارم نمیدونم بچه چه سری داشت خاطرش هنوز هم واضح تر از روشنایی روز توی ذهنم مانده است مخصوصاً لحظه های آخر عمرش وقتی که مریض شده بود و چند روز بعدش هم فوت کرد و بچه را خودش کفن پوش کرد و برای قبرش مثل آدم های بزرگ قشنگ یک سنگ قبر درست کرد گفته بود بنویسید: «فاطمه ناکام برونسی» چند سال گذشته بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ عبدالحسین راهی جبهه ها شد ی وقتها مدت زیادی می گذشت و ازش خبری نمیشد گاهگاهی می رفتم سراغ همسنگری هاش که می آمدند مرخصی احوالش را از آنها می پرسیدم یک بار رفتم خبر بگیرم یکی از بسیجی ها عکس نشانم داد عکس عبدالحسین بود و چندتا رزمنده دیگر که دورش نشسته بودند.
#ادامهدارد...
#کپیممنوع⛔️
🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
@khoshtipasemani
🦋🍃🌸🦋🍃🌸🦋🍃
#کوتاه_نوشت... 🌻🌵
🍁مرور میکنیم گــآهے
خاکریزهای طلائیه را
🌸رملستانِ فکہ را...
عطشِ شلمچہ را...
🍃و امـــان از شلمچہ
امـــان از شلمچہ
🦋و داستانِ عطشے که مےکُشــد ما را...
#شهـدا_شرمنده_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم🌴💫
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@khoshtipasemani
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅---