eitaa logo
شیـــخ احمــدخسـروی مازندرانی
25 دنبال‌کننده
18 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشتـــم نــون‌ و القلم، قلم را همی باشد عَلَّم‌الرحمن، عَلَم را که عِلم در دو نفوس است ودیگر یکی انفسی‌ودیگر افق احمدی را نوشتـــم آسمـــان گفتـــا علی را که هست در آسمان اسم جلی را نوشتـــم زمین گفت چو احمد بُـــوَد هفت فلک ابـــوعلــی را چـــو آمـــد سِرِّ علیِ اولیاء را بگو یافاطمه‌ست نور جلی را شـــد از حُســـن حَسن أم مثـــانی که اوست حِصن حصینِ احسنی را بـــه نـــور عصمت و زجاج احمر برفت  احمـــد بـه راه  احمدی را @khosravi_ir
بــه بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم است که راهی در جحیم‌است‌ونعیم‌است حدیث‌حضرت‌ختمی زعیــم است که بسم الله مفاتیحِ نعیـــم است کتابی را کــه فرموده به اطلاق بُوَد اطلاق او امـــری به انطاق چنـــانکه آن کتـــابِ راه باشد صراط‌المستقیم از چـاه باشد بُوَد فرقـــی از این راه میانی به‌هـو هـو میرسدلطف‌وامانی به لطفش بنگری راهی نعیم است وگرنه الأمان حُکم‌ات جحیم است @khosravi_ir
به بسم الله الرحمن الرحیم است که‌عالم در الف و لام و میم است به چندین سوره‌ی قرآن انور حروفی را ببینی چو به اول حروفش را ز آیات رموزاست اشاراتی به اسرارِ کنوز است چو بنمایی حذفش را مکرر به آن یابی صراط‌الحق نمسک * علی را در صراط‌الحق نمسک بود قدر الف در او مقدر مرا میدان بحث اینجا وسیع است که در این صنعتم صنع صنیع است به هر حرفی به حرفی مقامی است سخن از لیلة القدر و امامی است به هر دوری زنی در علم ابجد الف اول بُوَد والله اعلم به ادوارش یکایک از دوایر الف در اول است و هم در آخر دوایر ندارند حدّ و غایت ببین درجفرجامع این حکایت بود کل قرآن در اسم جامع عدد از اوست و از جفرجامع * شکستم اسم جامع را به حرفی به انصاف دادم زُبُرِ حرفی سراسر نور بُوَد اسم الفش که آن نور بود حرفِ لفش * اگر تو حذف کنی یک از الف را همی یابی علی از این الف را علی از بیّنه چو در الف است همی در این الف‌ولام‌ومیم است بگو بعد از الف چو لام و میم است که عالم در الف و لام و میم است الف الله و لامش جبرئیل است بُوَد میمش محمدچون ثقیل است ثقیلش آن بود علمِ بـــه اعیان نگویـــم تـــا برایت نورِ عدنان مقام جبرئیل روح الامین است رسول وحی رب العالمین است خزائن از لام و میم و سرمد همه جمعند در جبرئیل و احمد بدان پس خزائن لام و میم است ز بسم الله الرحمن الرحیم است @khosravi_ir
شیـــخ احمــدخسـروی مازندرانی
به بسم الله الرحمن الرحیم است که شمسُ والضحی سرّ حکیم است بگویم برایت تا به سرّی چو سرّی از زمین وآسمانی سراسر سرّ حق عین عیان است نیازی نیست،چه حاجت به بیان است سراسر آن بود قرآن ناطق تو بگشا حرفی از کلام کامل به کامل گشتی است در این‌عوالم طریقی طی کنی چو در معالم ترا کز این عوالم و معالم چه سیری است، و اللهِ عالِم به هر جا بنگری تو یار بینی به قل هوالله احد،نگار بینی سخن دارم ولی ای مرد عاقل طعامی تو بخور چو گردد آکل برایت سفره‌ای گسترده باشد طعام آن حیات مُرده باشد طعامی خور که جانت زنده گردد چو خورشید فلک تابنده گردد نه اینکه آن شوی ابلیس ملعون بیا بالا تعالوا بشنو از عون که هرکس را طریقی راه باشد که راه پاکی از چاه باشد بگیر دستی توسل از آن نور به چاروده توسل کن مثل یک نور بگو الله یامحمد یاعلیا بحق این نواها گیر دستیا حالا گو شیخ این سرّ حکیم را که الشمس بود حکم حکیم را تو بشنو حدیثی ای برادر تلاوت کرد آن رسول داور سوالی کرد آن سلمان ایران که کیست الشمس در این قرآن به گفتا من محمد رسولم چو تابانی ز خورشید فروغم بپرسید القمر اذا تلاها علی بن ابیطالب جلاها علی نور قمر مثل منیر است به مصباح‌الهدی صحب‌یمین است رسول باشد خورشید تابان علی گیرد ز نورش نور فراوان به عین و لام و یاء، قلب سلیم است قلوبِ شیعه‌ها، حُبّ حمیم است علی عالی و اعلی و علیم است ولی والی و اولی و عظیم است علی‌است و ولی است و عجیب است که مشکات جهان را او مجیب است گشادم به بسم الله قرآن همی دیدم علی باءاست بقرآن بگفتم که بسم الله به باء است؟ بگفت این سر حیدر را مقام است به نور حق تجلی‌اش قویم است که اسماء در علی‌بن ابیطالب مقیم است به بسم الله همه رمز و رموز است به بسم الله همه کنز و کنوز است به بسم الله الرحمن الرحیم است که باء،در عین‌ولام‌ویاء صمیم است که شمس والضحی سرّ حکیم است ز بسم الله الرحمن الرحیم است @khosravi_ir
‍ "نکات عرفانیِ قرآنی" "وَ کانَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَیءِِ رَقیباً" (خداوند بر هر چیز مراقب است) خداوند خود اهل مراقبه است. او با مراقبه است که مراقب است. اصل و حقیقت مراقبه نزد اوست. اینطور نیست که مراقبه فقط خاص انسان باشد. آن کیفیتی الهی است. پیامبر خدا هم اهل مراقبه است؛ اِنِّی مَعَکُم رَقِیب" (من همراه با شما مراقبم). و مراقبه، تعقل و تفکر و تمرکز ذهنی نیست. آن یک حضور زنده و هشیارانه است. یک بیداری واقعی مِنهای ذهن و مقولات ذهنی است. و دقیقاً از این روست که در مراقبه یک حفاظت همه جانبه نهفته است. اقتداری راستین نهفته است. زیرا در مراقبه، تو وصل به سر منشاء هستی گشته ای. به حقیقت محض. حقیقتی که در هر کجا و ناکجا حضوری زنده دارد. تعقل و تفکر و دیگر رتبه های ذهنی، همگی برای مراقبه نوعی حجاب اند. مانع اند. مراقبه یعنی خروج از همه ی اینها. مراقبه روندی دیگر است. آگاهی ای که مراقبه عطا می کند از نوع آگاهی های ذهنی نیست. آن یک شهود زنده و در حال است. راستش را بخواهی؛ بزرگان "مراقبه" را از خودِ خدا یاد گرفته اند. ای دوست، “رقیب” ۳۱۲ است و تو با مراقبه سیصد و سیزدهم (۳۱۳) می شوی. و تدبر کن در این عدد.. فتدبر و فتبصر کشکول(نوشته‌های احمدخسروی‌مازندرانی) بخش:؛عرفانِ قرآنی-تدبروتفکردرفرقان @khosravi_ir
درباب دعا و عزیمت بشمخ : • بشمخ چهار حرف است • و ملائکه مقرب نیز چهاراند : جبرائیل- اسرافیل-میکائیل-عزرائیل • یاران خاتم الانبیا نیز چهار بودند : فاطمه(س) - علی (ع) - حسن (ع) - حسین (ع) • اصحاب کبار پیامبر نیز چهار بودند : ابوذر - مقداد - عمار - یاسر • ماه های احرام با احترام نیز چهارند : رجب - رمضان - شعبان - ربیع المولود • شب های متبرکه نیز چهارند : شب‌قدر - شب برات -شب عید - شب استفتاح • اعیاد شریفه چهارند : عید فطر - عید قربان - عید مولود - عید غدیر • اسماء مخفیه نیز چهارند : اسم اعظم - اسم ام‌موسی - نماز وسطی - ساعت روز جمعه • مظاهر قدرت الهی نیز چهارند : لوح - قلم - عرش - کرسی • مواضع استجابت دعا نیز چهار است : مکه - مدینه - قدس - طور سینا • کتب آسمانی نیز چهار عدد بودند : زبور - تورات - انجیل - فرقان @khosravi_ir
مؤید الدین جندی قدس سره: چون بر ریاضت و مجاهدت مواظبت شود و اربعینات متوالی گرفته شود، چنان مستغرق شود در ذکر که ذکر خود را از جملهٔ اعضا و از بُنِ هر موی که بر تن است، و از زمین و در و دیوارِ خلوت خانه بشنود، باید که به آن غرّه نشود که این کشف خیالی است اگر مواظبت بر ذکر کند و از این مقام اعراض کند، از هر عضوی ذکری غیر ذکر خود شنود که مخصوص به آن عضو است اگر از این هم اعراض کند و توجه به جدّ کند، ارواح جنّ به صور خوب پیدا شوند راقم:در جمله آخر سرّهایی است برای سالک در سلوک.. و بالاتر از آن هم میبیند و میشنود و حتی صورفرشتگان و اصواتی از نباتات و اشجار و احجار و.. به یقین نه خیالی.فتبصّروفتدبّر (کشکول)نوشته‌های‌احمدخسروی‌مازندرانی بخش؛جمع‌پریشان‌سالک @khosravi_ir