eitaa logo
🦀 خرچنگ قورباغه 🐸 جوک و سرگرمی
623 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
6 فایل
🌹 به نام خدا 🌹 💎 😃 با لبخند وارد شويد 😃 💎 ادمین کانال : @SeyedaliZekri 🌷 هم بخنديد و هم بخندانيد 🌷 🌸 دوستانتون رو هم دعوت كنيد 🌸 باز نشر با ذکر آدرس کانال بلا مانع است ⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
17.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️این دزد را با دانشجویان فحاش و بعضی از ملی پوشان مقایسه کنید.!؟ 🔹️کدام باشرف و کدام بی شرف است.؟ 🔹️کدام با صفت و کدام بی‌صفت است.؟ 🔸️دزدی که نان و نمک صاحبخانه را میخورد و حرمت نگه می‌دارد و دانشجوی فحاشی که نان و نمک و دانشگاه رایگان در اختیارش است و یا ملی پوشی که با پول بیت المال به جایگاهی رسیده است بعد به سرود ملی کشورش توهین میکند و حق نمک را نگه نمی‌دارد.! 🔹️حالا به نظر شما کدام باوجدان است و کدام بی وجدان است.؟ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) ╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ @khrchangqurbaqeh ╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
❌زندگی دیگران را نابود نکنیم❗️ 🔹جوانی از رفیقش پرسید : کجا کار می‌کنی ؟ پیش فلانی، ماهانه چند می‌گیری؟ ۵۰۰۰. همه‌ش همین؟ ۵۰۰۰ ؟ چطوری زنده‌ای تو؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه، خیلی کمه ! یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد ، صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد ، قبلا شغل داشت، اما حالا بیکار است. 🔸زنی بچه‌ای را به دنیا آورد، زن دیگری گفت : به مناسبت تولد بچه‌تون، شوهرت برات چی خرید ؟ هیچی ! مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! بمب را انداخت و رفت، ظهر که شوهر به خانه آمد، دید که زنش عصبانی است و .... کار به دعوا کشید و تمام. 🔹پدری در نهایت خوشبختی است، یکی می‌رسد و می‌گوید : پسرت چرا بهت سر نمی‌زند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟! و با این حرف، صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند 🔺این است، سخن گفتن به زبان شیطان. در طول روز خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم؛ چرا نخریدی؟ چرا نداری؟ یه النگو نداری بندازی دستت؟ چطور این زندگی را تحمل می‌کنی؟ یا فلانی را؟ چطور اجازه می دهی؟ ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد، یا از روی کنجکاوی یا فضولی و... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم ! 🔻شر نندازید تو زندگی مردم. واقعا خیلی چیزا به ما ربطی نداره! کور ، وارد خانه‌ی مردم شویم و کَر از آنجا بیرون بیاییم. مُفسد نباشیم. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b ╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ @khrchangqurbaqeh ╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
🇪🇸🇲🇦حذف اسپانیای جنایتکار توسط مستعمره ی سابق خود عکس*سرهای بریده مردم مراکش در دست سربازان اسپانیا برد امروز مراکش فراتر از یک پیروزی بود زیرا شمال مراکش سالها زیر چکمه های جنایتکار استعمار اسپانیا بوده است. این برد نماد پایان سلطه پذیری کشور های آفریقایی است. از استفاده شدید از گاز های شیمیایی تا شکنجه و قطع عضو کارنامه عملکرد اسپانیا در مراکش است. میگل آلونسو، آلن کرامر و خاویر رودریگو در کتاب جنگ فاشیست، ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵: تجاوز، اشغال، نابودی نوشتند : «اگرچه جنگ ریف، جنگ «فاشیستی» نبود، روش‌های متعددی برای «آرامش» جمعیت به کار گرفته شد. : جمع آوری اطلاعات از طریق شکنجه، اعدام های خلاصه، کار اجباری ، و کشتار سادیستی نظامیان. زندانیان." ‼️قطع عضو مراکشی‌های اسیر شده نیز گزارش شده است، از جمله اخته کردن و بریدن سر، بینی و گوش‌ها که توسط لژیونرهای اسپانیایی به عنوان غنائم جنگی جمع‌آوری شده و به‌عنوان گردنبند یا سرنیزه می‌زنند. 🔹 پی‌نوشت اهتزاز پرچم فلسطین توسط مراکش پس از برد امروز هم خیلی پر معنا و مفهوم بود👌👌 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b ╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ @khrchangqurbaqeh ╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝
🔶 یکی از کتابهایی که حتما باید بخوانید: کتاب «اجاره نشین خیابان الامین» این کتاب، داستان واقعی یک کرد ایلامی به اسم جمال است، که برای کار به ترکیه میرود. در با یک لوطی قلچماق ترک به اسم «ارسلان» آشنا میشود و سالها با قاچاق ثروتی هنگفت به هم میزنند و زندگی میکنند. کسی که از اسلام، جمهوری اسلامی و حتی اهلبیت بریده و به هیچ چیز جز پول فکر نمیکند. تا اینکه یک بار برای تجارت، به همراه بعضی ایرانیها عازم سوریه میشود. در ، مجبور میشوند تا ترخیص هتل، مدتی در کنار بارگاه حضرت رقیه اتراق کنند. در این لحظات او با کرامتی از حضرت رقیه، تصمیم میگیرد برای همیشه در حرم ایشان بماند. کم کم ارسلان متوجه میشود که رفیقش تغییر کرده. او هم به تبعیت از او، عازم سوریه میشود و او هم ماندگار میشود. وضع چنان میشود که این دو رفیق که زمانی از قاچاقچیان همه کاره ترکیه بوده اند، بر دیوارهای اتاقشان آیات قرآن نصب میکنند، قرآن حفظ میکنند، به مظلومان کمک میکنند و خلاصه روش زندگی شان دگرگون میشود. 😳😊از همه عجیبتر تغییر و تحولات ارسلان است که حتی زنهایش باور نمیکنند او تا این حد تغییر کرده. کسیکه پس از بازگشت به ترکیه، شغلش را تغییر میدهد. به کشاورزی می چسبد و یکی از زیتون کاران بزرگ ترکیه میشود. اما سالهای ماندن جمال در سوریه، مصادف میشود با اعتراضات سوریه و سپس ظهور داعش. و حوادث بسیاری که این مدت در زینبیه و جوار حضرت رقیه میگذرد. از نکات جالب کتاب، ناگفته هایی است شنیده نشده از دل حوادث سوریه. مثلا جمال به زیبایی توصیف میکند که با ظهور داعش، همه صحن حضرت رقیه و حضرت زینب را تنها میگذارند، جز افغان های شیعه. آنها که بعدا لشکر فاطمیون را تشکیل میدهند. او از اینکه چطور ارتش آزاد سوریه به داعش تغییر کرد سخن میگوید. از لحظات هولناکی میگوید که روح انسانها از انسانیت به توحش تبدیل میشود. جمال میگوید روزگاری شد که کسی که سال قبل به من افطاری داده بود، حالا به دشمن من تبدیل شده بود و چون ایرانی و شیعه بودم، حاضر بود خونم را بریزد. 😞 و در ادامه از وضعی میگوید که کسانی که روزی خواهان مرگ بشار اسد بودند، با تجربه ناامنی و بی ثباتی در کشورشان به روزی میرسند که عکس بشار اسد را در کوچه هایشان میزنند و برای ماندن او و حفظ کشورشان به شهادت میرسند. با خواندن کتاب خصوصا در ایامی که تجربه اغتشاشاتی داشت که در آن وحشیانه ترین قتل های نیروهای امنیتی صورت گرفت، صحنه های متوحش شدن انسانها بهتر قابل درک است. صحنه هایی که اگر از آن درس نگیریم، متاسفانه سوریه سازی آینده ایران است. مطالعه این کتاب باعث میشود به سیاست به اهلبیت به جمهوری اسلامی به ماموریت بزرگی که مدافعان حرم انجام دادند، به دیدن دست دشمنان در لحظه لحظه سیاست ایران و جهان با دید عمیق تری بنگریم. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
به مناسبت روش برخورد با خواسته های زن تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند موبايل يكي از آنها زنگ مي زند مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند همه ساكت مي شوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند مرد: بله بفرماييد. زن: سلام عزيزم باشگاه هستي؟ مرد: سلام بله باشگاه هستم. زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟ مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر. زن: مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد مي شدم ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم. مرد: چنده؟ زن: شصت هزار دلار. مرد: باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه. زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره. مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش. زن: باشه بعدا مي بينمت خيلي دوستت دارم. مرد: خداحافظ افراد حاضر در باشگاه با تعجب مات و مبهوت به او خيره ميشوند. مرد در حالیکه گوشي را قطع مي كند، رو به جمعیت کرده و می گوید: اين گوشي مال كی یه؟؟؟😂😂 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b ╔━━━๑ღ🐸ღ๑━━━╗ّ @khrchangqurbaqeh ╚━━━๑ღ🦀ღ๑━━━╝