eitaa logo
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
129 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
551 ویدیو
51 فایل
⬅️وابسته به کانال راه @raahcenter_ir ✍من یه مادر دهه هفتادی ام با سه تا شاخه گل، یه دخترخانم ناز ۱۰ساله ،دوتا آقا پسرمهربون ۶ و۴ساله همسرم طلبه هستن و یه زندگی ساده طلبگی و...... اینجا کلی آموزش و تکنیک در انتظارتونه آیدی ادمین @admein_onlain
مشاهده در ایتا
دانلود
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ‌81 تعداد کفش های چیده شده جلوی در نشان میداد ما از همه دیرتر
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 حاج آقا با راهنمایی محمد پارسا روی تنها صندلی موجود در اتاق نشست. همه سرجایشان قرارگرفتند و محمد پارسا هم همانجا کنار صندلی حاج آقا نشست . لیوانی چای برای حاج آقا گذاشتند و در سکوتی کامل منتظر شروع جلسه از جانب او ماندند. حاج آقا نگاهی به جمع کرد و با لبخند گفت: -اول از همه که زیارت همگی قبول باشه ان شاء الله این سفر و زیارت روزی هر سالتون باشه. همگی الهی آمینی زیر لب زمزمه کردند که حاج آقا ادامه داد: -خب سوالی هست بنده در خدمتم. کسی حرفی نزد که حاج آقا جرعه ای از استکان چای اش نوشید و گفت: -کسایی که من رو میشناسن میدونن اصلا دوست ندارم متکلم وحده باشم دلم میخواد وقتی تو جمعی قرار میگیرم به خصوص جمعي مثل جمع شما که همگی جوون و پر از انگیزه و شور جوونی هستید خودتون بحث مطرح کنید و با هم دیگه حرف بزنید ، بنده هم بین صحبت هاتون نکته ای چیزی بود حتما عرض میکنم تا جلسه صرفا گفت وگوی خالی نباشه و نتیجه ای داشته باشه. نگاهی به جمع کرده و پرسید: -خب کی اول میخواد بحث رو شروع کنه؟ باز هم همه سکوت کردند. موقعیت را برای شروع شیطنت هایم مناسب دیدم و خواستم اعلام آمادگی کنم که زهرا متوجه شده و زودتر از من دست بلند کرد -من سوال داشتم. ادامه دارد.... 💝💞💝 💞💝 💝 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛