eitaa logo
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
145 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
551 ویدیو
51 فایل
⬅️وابسته به کانال راه @raahcenter_ir ✍من یه مادر دهه هفتادی ام با سه تا شاخه گل، یه دخترخانم ناز ۱۰ساله ،دوتا آقا پسرمهربون ۶ و۴ساله همسرم طلبه هستن و یه زندگی ساده طلبگی و...... اینجا کلی آموزش و تکنیک در انتظارتونه آیدی ادمین @admein_onlain
مشاهده در ایتا
دانلود
❌مواردی که اشاره شد برخی از عوارض است ❌البته برخی از بیماری های ذکر شده عواملی دیگر نیز دارند. وجایگزین‌هایی برای :  🔸عسل 🔹خرما 🔸توت خشک 🔹انجیر خشک 🔸کشمش 🔹مویز 🔸شکر سرخ 🔹شکر قهوه ای « پس بیایید با مصرف این ماده شیرین، زندگی را به کام بدنمان تلخ نکنیم.»🥰 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞
برای دسترسی به مطالب مضرات شکرسفید لطفا رو جست و جو کنید.😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریم برای رمان زیباے عاشقانمون❤️❤️
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ‌80 خم شده و کیفم را از روی میز برداشتم تا نگاهی به موبایلم بی
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 تعداد کفش های چیده شده جلوی در نشان میداد ما از همه دیرتر رسیده بودیم، در زده و با اشاره ی یکی ازخانومای بسیج که همیشه درکنار زهرا او را میدیدم وارد اتاق شدیم و گوشه ای را برای نشستن انتخاب کردیم. کسی به عنوان سخنران و شروع کننده ی جلسه هنوز نیامده و هر کس با بغل دستی اش سرگرم صحبت و گفت و گو شده بود. نشستم و با پذیرایی که شامل میوه و کیک و چای بود مشغول شدم. -کاش امشب رو نمیومدیم حدیث جونم داره برای خواب بالا میاد. کمی از چای نوشیدم و در جواب غرغرهای محدثه گفتم: -لوس نشو دیگه خواب همیشه هست. بعد هم معلوم نیست چندتا جلسه گذاشته بشه.شاید دیگه نخوان گفتمان بزارن. لبی کج کرده و دیگر چیزی نگفت. نگاهی به جمعیت انداختم سر جمع شاید پانزده نفر هم نمیشدیم که در این حال کوچک هتل آپارتمانی نشسته بودیم آقایون نزدیک به صندلی خالی که احتمالا برای سخنران خالی گذاشته بودند نشسته و خانومها هم کمی عقب تر به صورت نیم دایره قرار گرفته بودند. چشم چرخاندم تا محمد پارسا را ببینم اما پیدایش نکردم. چند ثانیه نگذشته بود که در اتاق باز شده و محمد پارسا به همراه روحانی مسنی وارد اتاق شد. تقریبا همگی به جز من و محدثه به احترام حاج آقا از جا بلند شدند و سلام کردند. روحانی که با محاسن جوگندمی و نگاه مهربانش همان اول به دلم نشسته بود رو به همه "علیک سلامی"گفت. ادامه دارد.... 💝💞💝 💞💝 💝 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ‌81 تعداد کفش های چیده شده جلوی در نشان میداد ما از همه دیرتر
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 حاج آقا با راهنمایی محمد پارسا روی تنها صندلی موجود در اتاق نشست. همه سرجایشان قرارگرفتند و محمد پارسا هم همانجا کنار صندلی حاج آقا نشست . لیوانی چای برای حاج آقا گذاشتند و در سکوتی کامل منتظر شروع جلسه از جانب او ماندند. حاج آقا نگاهی به جمع کرد و با لبخند گفت: -اول از همه که زیارت همگی قبول باشه ان شاء الله این سفر و زیارت روزی هر سالتون باشه. همگی الهی آمینی زیر لب زمزمه کردند که حاج آقا ادامه داد: -خب سوالی هست بنده در خدمتم. کسی حرفی نزد که حاج آقا جرعه ای از استکان چای اش نوشید و گفت: -کسایی که من رو میشناسن میدونن اصلا دوست ندارم متکلم وحده باشم دلم میخواد وقتی تو جمعی قرار میگیرم به خصوص جمعي مثل جمع شما که همگی جوون و پر از انگیزه و شور جوونی هستید خودتون بحث مطرح کنید و با هم دیگه حرف بزنید ، بنده هم بین صحبت هاتون نکته ای چیزی بود حتما عرض میکنم تا جلسه صرفا گفت وگوی خالی نباشه و نتیجه ای داشته باشه. نگاهی به جمع کرده و پرسید: -خب کی اول میخواد بحث رو شروع کنه؟ باز هم همه سکوت کردند. موقعیت را برای شروع شیطنت هایم مناسب دیدم و خواستم اعلام آمادگی کنم که زهرا متوجه شده و زودتر از من دست بلند کرد -من سوال داشتم. ادامه دارد.... 💝💞💝 💞💝 💝 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ‌82 حاج آقا با راهنمایی محمد پارسا روی تنها صندلی موجود در اتاق
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 حاج آقا به سمت او چشم چرخاند و گفت: -بفرمایید دخترم. فکر میکردم بخواهد در مورد موضوع دیگری حرف بزند اما با بدجنسی نیم نگاهی به سمتم انداخته و گفت: -حاج آقا چطور به کسایی که نمیفهمند با بی حجابیها و بی حیایی هاشون دارند باعث فساد تو جامعه میشند بفهمونیم که کارشون اشتباهه؟ با غیض نگاهش کردم واقعا که حقش بود در این جمع طوری جوابش را میدادم تا نتواند سر بلندکند. حاج آقا رو به بقیه کرده و پرسید: کسی جوابی داره به این سوال بده؟ دست بلند کردم و گفتم: -حاج آقا بله. به سمت زهرا چرخیده و ادامه دادم: -كافيه بفهمند هر کس مسئول کار خودشه و لازم نیست نگران گناه کردن و فساد بقیه باشند. زهرا هم کوتاه نیامده و با نیشخندی جوابم را داد: -اگر چیزی از اجتماع و زندگی اجتماعی بدونند متوجه میشند که آدم ها خود به خود با رفتارهاشون روی زندگی بقیه هم تاثیرمیزارن. حاج آقا که متوجه ی تنش بین ما شده بود برای خاتمه دادن به بحث و جدل بینمان قبل ازبه حرف آمدن من رو به جمع گفت: -لطفا بقیه هم نظراتشون رو بگن. ادامه دارد... 💝💞💝 💞💝 💝 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
روزت مبارک ‌ای تو را سپاس ‌ای آغاز بی پایان،‌ای وجود بی کران تو را سپاس‌ای والا مقام،‌ای فراتر از کلام، تو را سپاس‌ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی روزت مبارک💐💐💐 🎈روز معلم رو به همه معلم های عزیز به خصوص معلم های کانال تبریک عرض میکنیم🎈 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁تقصیر ماست اینکه بیابان نشین شدی محروم مانده ایم ز درک حضور یار...  🍁ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟! وقتی که هست أفضل أعمال انتظار... این قرار شبانمون فراموش نشه ها بااااانو جان تعجیل در فرج مولامون صلوات شبتون‌مهدوی🌙 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞
سلام و صلوات یه سلام به ولی عصرمون بدیم ꙳السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِیدِ...꙳
🌸نعمت های آسمان 🌾همیشه باران و نور نیست 🌸گاهی خداوند دوستی 🌾برایمان نازل میکند 🌸از جنس آسمان 🌾به زلالی باران 🌸و روشنایی نور 🌾تقدیم به شما که نعمت خُدایید خورشید خونه🌞 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞