eitaa logo
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
143 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
551 ویدیو
51 فایل
⬅️وابسته به کانال راه @raahcenter_ir ✍من یه مادر دهه هفتادی ام با سه تا شاخه گل، یه دخترخانم ناز ۱۰ساله ،دوتا آقا پسرمهربون ۶ و۴ساله همسرم طلبه هستن و یه زندگی ساده طلبگی و...... اینجا کلی آموزش و تکنیک در انتظارتونه آیدی ادمین @admein_onlain
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقای عزیزم حتماً مطالب رو از اول دنبال کنید تاکید میکنم از اول ممنون❤️ بریم برای بحث امروزمون👌
ما نگرش جدیدی که باید ایجاد کنیم نگرش امانتداری هست.👌 🔸«هرآنچه نزد ماست امانت خداست در امانت خیانت نکنیم.» ★مالک خداست و ما فقط باید امانتدارخدا باشیم.★🙂 (اگه شخص مهمی که برای ما محترمه چیزی یا کسی را پیش ما به امانت بزاره چطور رفتار میکنیم ؟🤔 باید با امانت های خدا هم دقیقا به همون شکل رفتار کنیم.)🤗 نگاهِ به اعضای خانوادمون وقتی نگاه امانتداری شد، ما سعی خودمون رو میکنیم که زمینه ی رشد وکمال اعضای خانوادمون رو فراهم کنیم.🦋 ۱۰ (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️برای اثر گذاشتن روی همسرمحترم هیچ وقت اخم نکن پیشانیت چروک میشود❌❌❌ از لبخندت استفاده کن❗️✔️ زیبائی دندانهایت تاثیر بیشتری دارند😁😍 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اين روزا همه خونه تکونی میکنن، يکي از اون جاهايي که نسبت به تميز کردن اون غفلت ميشه، ↩️درون و وجود خودمونه↪️ بياييم تا دير نشده دست به کار بشيم و خونه تکوني رو شروع کنيم😇 1⃣خونه تکوني ذهن: خدايا من رو ببخش اگه آدما رو قضاوت کردم، به اونا گمان بد بردم و توي فکر و خيالم به چيزهايي فکر کردم که تو هرگز نمي پسنديدی🙏 2⃣خونه تکوني چشم: خدايا من رو ببخش به خاطر همه ي نگاه هاي ناپاکي که داشتم،به خاطر نگاه هاي تندي که به پدر و مادرم کردم و به خاطر نگاه تمسخر و تحقير آميزي که به بعضي از بنده هاي تو داشتم🙏 3⃣خونه تکوني گوش: خدايا من رو ببخش اگه با گوش هايم چيزهايي رو شنيدم که نبايد مي شنيدم و گوش به حرفهايي دادم که عيب هاي آدم ها رو براي من برملا مي کرد و اونها رو توي ذهن من رسوا مي کرد 4⃣خونه تکوني زبان: خدايا من رو ببخش اگه زبونم به دروغ و غيبت و تهمت و تحقير و توهين و ناسزا آلوده شد و چيزهايي گفتم و با کساني حرف زدم که مطلوب تو نبود🙏 5⃣خونه تکوني دل: خدايا من رو ببخش که به جاي اينکه دلم رو از لطف و محبت خودت پر کنم، به حسد و کينه و بخل و تکبر آلوده کردم و اينقدر دلباخته و شيفته ي دنيا شدم که جايي واسه ي تو، توي دلم باقي نمون 6⃣خونه تکوني دست و پا: خدايا من رو ببخش بخاطر همه ي کوتاهي ها و سستي ها و تنبلي هام. خدايا ببخش که با دست و پاهام کارهايي کردم و جاهايي رفتم که من رو از تو دور کرده🙏 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ @khrshidkhane_ideas🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ‌1‌5 سینی را به دست مهران سپردم که با گرفتنش از کنارم رد شده و
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 -آره خبر دارم یک مدته این و خانواده اش ورد زبون محل شدن. حالا بعدا گندشون در نیاد صلوات. حامد خندید و سری برایم تکان داد. به جای این حرف ها برو بقیه ی شله زرد هارو بیار یک ساعت اینجا معطل وايستاديم.میخوام برم کار دارم. -چیه؟ نکنه بازم قرار داری میخوای زود جیم شی بری؟ لبخندش عمق شد و چشمکی به سمتم زد. با حرص نگاهش کردم و سری به تاسف برایش تکان دادم. -یعنی یک ذره خجالت نکشیا ماشاء الله با دختر بازیهات کل تهران و آباد کردی. نتوانست خودش را کنترل کند و با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد. با صدای خنده اش سر محمد پارسا برای لحظه ای به سمتمان برگشته و با اخم کم رنگی نگاهمان کرد که متعاقبا اخم غلیظی تحویلش دادم و به داخل برگشتم. *** -نه سونیا جان عزیزم بی خیالم شو. کوتاه نیامده و نزدیک تر شد. -آخه چرا؟ چشمانم را در حدقه چرخاندم و پوفی کردم. -چون من از این کارا خوشم نمیاد. دوست ندارم خودم و درگیر رابطه بکنم.حله؟ -حالا بزار شماره ات و بهش بدم،شاید خوشت اومد بابا به خدا کل دخترای فامیلمون از خداشونه این یک نگاه بهشون بندازه. ادامه دارد..... 💝💞💝 💞💝 💝 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ‌16 -آره خبر دارم یک مدته این و خانواده اش ورد زبون محل شدن. ح
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 نیشخندی زدم و با حرص گفتم: -خب برو از همون دخترای فامیلتون یکی و براش جور کن لب هایش را آویزان کرده و گفت: -مشکل اینه که از توی دیوونه خوشش اومده نه اونا. کامل به سمتش برگشتم و موشکافانه خیره اش شدم. -اصلا بگو ببینم به تو چی میرسه که دو روزه مغزمو داری میخوری تا اوکی بدم؟ مضطرب لبخندی زده و فورا جواب داد: -هیچی !... -هیچی سوفی؟؟؟؟ طوری صدایش کردم تا بفهمد خوشم نمی آید مرا احمق فرض .کند من و منی کرده و بالاخرگفت: -این همون پسر عمومه که داداش کامیار میشه. چشم درشت کرده و برای اطمینان پرسیدم: -کامیار همونیه که چند ساله تونخشی؟ لب گزیده و سری به تایید تکان داد: -خیلی خری سونی منو بگو فکر کردم این همه کلید کردنت به خاطر خودمه. سر بلند کرده و خواست کارش را توجیح کند. -خب به خاطر خودتم هست دیگه اگر تو به کیارش اوکی بدی هم خودت از تنهایی درمیای هم من به کامیار نزدیک تر میشم. -آخه احمق جان رابطه ی من و کیارش چطوری میتونه تو و کامیار و بهم نزدیک کنه؟ - کیارش هرجا میره کامیارم باهاشه خب وقتی تو و اون با هم باشید و بیرون برید منم به بهونه ی تو میام و بیشتر کامیارو میبینم. با اومدن بچه ها از جوابی که میخواستم به او بدهم منصرف شده و تنها گفتم: -حالا بعدا با هم حرف میزنیم. ادامه دارد..... 💝💞💝 💞💝 💝 (◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ ┏━━☀️┓ ༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅ ┗☀️━━┛