یه قشر بزرگی از ایرانی ها یه واژه تو ذهنشون هست به اسم "خارج"
خارج یه جایی خارج از ایرانه که طبیعت #سوئیس رو داره، آب و هوای بهار #استانبول رو داره، نظم #ژاپن رو داره، ثبات اقتصادی #آمریکا رو داره، آموزش پرورش #فنلاند رو داره و...
بعد به اون میگن خارج
یعنی یه مدینه فاضله تو ذهنشون هست از خارج.
این ویژگی تو نسل جدید مخصوصا دهه هشتاد و نود بیشتره. این روزها خیلی میبینم بچههای بیست سالهای که پدرمادر رو رها کردند و به امید یه خوشبختی بینهایت به کشورهای دیگه مهاجرت کردند.
با یکی از بچهها که رفاه نسبتا خوبی تو ایران داشت صحبت میکردم. به #اسپانیا مهاجرت کرده بود. میگفت اینجا رفاهش عالیه. بعد از خونهای که توش زندگی میکنه پرسیدم گفت یه اتاق اجاره کرده که خیلی عالیه حموم و دستشویی داره اما آشپزخونهاش با صاحبخونه یکیه. با رفاه توی ایرانش مقایسه کردم و افسوس خوردم به حال نوجوان هامون...
آیا من والد حواسم هست چه خوراک ذهنی به فرزندم میدم؟ آیا همش از ایران بد میگم؟ آیا تو ذهن خودم خارج بهشته و این رو به فرزندم منتقل میکنم؟
بر فرض که ایران از هر نظر اوضاعش بد باشه، آیا دوست دارم فرزندم تنها مهاجرت کنه؟
آیا اگر پسر ۱۸ سالهام قصد مهاجرت داشته باشه میتونم جلوش رو بگیرم؟ آیا میتونم بعد رفتنش و تنهایی حالم خوب باشه و خوشحال شم؟ یا خوشحالیم به بچه هام وابسته است؟ و...
بهنظرم نیازه به این موضوع جامعه شناس ها ورود کنند.
متاسفانه موج #مهاجرت داره به دانش آموزان میرسه.
https://eitaa.com/kimiayesaadat1