eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
190 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🚀نفس‌ها در سینه حبس شده بود. دقیقه‌ها کند می‌گذشتند. خورشید با تقلا ذره‌ای خودش را بالاتر کشید و لبه‌ی طلایی‌اش بر روی ققنوسی که عمود بر زمین بال‌هایش را باز کرده و بی قرار پرواز بود، ردی از نور انداخت. 🚀 حسن آقا با سری که به طرف آسمان بود صدایش را بلند کرد: یا ذالجلال و الاکرام، یا ارحم الراحمین! بارالها! تو فرمودی که ما نمی‌اندازیم و تو می‌اندازی و ما رمیت اذ رمیت ولكن الله رمى بسم الله القاصم الجبارين. الله اكبر!! 🚀 هم زمان شاسی فایری که توی دست سید بود، فشار داده شد. ده.. نه هشت ..هفت ..زمان متوقف شد و دیگر هیچ کس نفس نمی‌کشید. خورشید بالاتر آمد و نورش را روی سر همه‌ی آنهایی که تنها چند ثانیه با تحقق نصرت الهی و تولد دوباره‌ی ققنوس و دیدن دست خدا فاصله داشتند تاباند. 🚀 چهار سه دو، یک... آتشی که در یک لحظه به پای ققنوس ،گرفت خورشید را از نور کم جان خودش شرمنده کرد.اما در عین حال در برابر شعله امیدی که به دل بچه ها نازل شد جرقه ای بیش نبود ققنوسشان از خاکستر خیانت و دسیسه دوباره زنده شده بود و پرواز می‌کرد. 🚀 صدای الله اکبر بچه‌ها بلند شد؛ آن قدر بلند که صدای مهیب موشک لا به لای آن گم شد. موشک عاشق از دره خارج شد.. پیشانی حسن آقا روی خاک افتاد و پشت سرش بچه هایش به سجده افتادند. 📚 ✍️ فائضه‌غفارحدادی https://eitaa.com/kimiayesaadat1