eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
193 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↙️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت چهل و هشتم موقع برگشتن از لبنان رفتیم سوریه. از هتل تا حرم حضرت رقیه راهی نبود، پیاده می‌رفتیم. حرم حضرت زینب که نمی‌شد پیاده رفت، ماشین می‌گرفتیم. حال و هوای حرم حضرت زینب رو شبیه حرم امام رضا و امام حسین دیدم. بعد از زیارت، سر صبر نقطه به نقطه مکان‌ها را نشانم داد و معرفی کرد: دوازده ساعات، مسجد اموی، خرابه شام، محل سخنرانی حضرت زینب. هر جا هم که بلد نبود، از اهالی و مسئول مسجد اموی به عربی می‌پرسید و به من می‌گفت. ازش پرسیدم کجا به لب‌های امام حسین چوب خیزران می‌زدن. به‌هم ریخت. بهم گفت من هیچ وقت اینطوری نیومده بودم زیارت. گاهی من روضه می‌خواندم. گاهی او. می‌خواستم از فضای بازار و زرق و برق آنجا خارج شوم و خودم را ببرم آن زمان، تصویرسازی کنم در ذهنم، که یک‌دفعه دیدم حاج محمود کریمی در حال ورود به دوازده ساعات است. تنها بود، آستینش را به دهان گرفته بود و روضه می‌خواند. به محمدحسین گفتم برو ببین اجازه میده همراهش تا حرم بریم. به قول خودش تا آخر بازار ما را بازی داد. کوتاه بود ولی در معنویت ‌به حرم که رسیدیم احساس کردیم می‌خواهد تنها باشد، از او خداحافظی کردیم. ماه هفتم در یزد رفتیم سونوگرافی. دکتر گفت مایع امنیوتیک دور بچه خیلی کمه. باید استراحت مطلق داشته باشی. دوباره در یزد ماندگار شدم. می‌رفت و می‌آمد. خیلی بهش سخت می‌گذشت. آن موقع می‌رفت بیابان. شرایط خیلی سخت تر از زمانی بود که می‌رفت دانشکده. می‌گفت عذابه، خسته و کوفته برم تو اون خونه سوت و کور. از صبح برم سرکار و بعد از ظهر هم برم خونه‌ای که تو توش نباشی. دکتر ممنوع السفرم کرده بود. نمی‌توانستم بروم تهران. یواش یواش بهم فهماندن ریه بچه مشکل داره. مایع دور بچه که کم می‌شد مشخص نبود کجا میره. هرکسی نظری می‌داد: آب به ریه‌اش میره اصلا هوا به ریه‌اش نمی‌رسه الان باید سزارین بشی دکترها نظر متفاوتی داشتند. دکتری گفت شاید وقتی به دنیا بیاد ظاهر بدی داشته باشه. چندتا هم گفتن می‌تونیم نامه بدیم پزشک قانونی، بچه رو سقط کنی. اصلا تسلیم چنین کاری نمی‌شدم، فکرش هم عذاب بود. با علما صحبت کرد که آیا حاکم شرع اجازه چنین کاری را به ما می‌دهد یا نه. اطرافیان تحت فشارم گذاشتند که: اگه دکترا اینطور میگن و حاکم شرع هم اجازه میده بچه رو بنداز. خودت راحت، بچه هم راحت. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ "درد درمان مےشود" با ذکر يا مهدی مدد🍃🌼 سخت آسان میشود با ذکر يا مهدی مدد... بس کہ آقايم غريب است و "ندارد ياوری" چشم گريان میشود با ذکر يا مهدی مدد.. سلامتی امام زمان صلوات اللهم صل علی محمد🌼 و آل محمد و عجل الفرجهم🍃 @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهل و نهم زیر بار نمی‌رفتم. می‌گفتم نه پزشک قانونی میام نه پیش حاکم شرع. یکی از دکترا گفت اگر جای تو بودم تسلیم هیچ کدوم از اینا نمی‌شدم جز تسلیم خود خدا. می‌دانستم آن کسی که این بچه را آفریده، می‌تواند نجاتش بدهد. چون روح در این بچه دمیده شده بود، سقط کردن را جرم می‌دانستم. اگر تن به این کار می‌دادم تا آخر عمر خودم را نمی‌بخشیدم. اطرافیان می‌گفتن شما هنوز جوونین و فرصت دارید. با هر تماسی به هم می‌ریختم، حرف و حدیث‌ها کشنده بود. حتی یکی از پزشک‌ها وجهه مذهبی‌مان را زیر سوال برد. خیلی ما را سوزاند، با عصبانیت گفت: شماها که می‌گین حکومت جمهوری اسلامی باشه، شماها می‌گین جانم فدای رهبر، شماها می‌گین ریش، می‌گین چادر، اگه اینا نبود می‌تونستم تو همین بیمارستان خصوصی کار رو تمام کنم. شماها که مدافع این حکومتید، پس تاوانش هم بدین. داشت توضیح می‌داد که می‌تواند بدون نامه پزشکی قانونی و حاکم شرع بچه را بندازد. نگذاشتیم جمله‌اش تمام شود، وسط حرفش بلند شدیم آمدیم بیرون‌. خودم را در اتاقی زندانی کردم. تند تند برایمان نسخه جدید می‌پیچیدند. گوشی‌ام را پرت کردم گوشه‌ای و سیم تلفن را کشیدم بیرون، به پدر مادرم هم گفتم: اگه کسی زنگ زد احوال بپرسه گوشی رو برام نیارید. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون ▪️با نهایت تاسف همکار گرامی‌مان بعد از یک دوره تحمل بیماری سخت دعوت حق را لبیک گفت. ▪️مصیبت درگذشت همکار گرامی جناب آقای معصومی تدین را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می‌کنیم و برای روح پاک آن مرحوم از خداوند متعال آمرزش و مغفرت الهی و برای خانواده‌ی داغدارشان صبر و آرامش مسئلت داریم. شادی روح‌شان صلوات و فاتحه‌ای قرائت بفرمایید. @kimiayesaadat1
اطلاعیه مراسم خاکسپاری و سوم و هفتم شادروان حسینعلی معصومی تدین
یادبود شادروان حاج حسین معصومی تدین https://iPorse.ir/6197922
قسمت پنجاه هر هفته باید می‌اومد یزد. بیشتر اذیت می‌شد، هم نگران من بود، هم نگران بچه. حواسش دست خودش نبود، گاهی بی‌هوا از وسط پیاده‌رو می‌رفت وسط خیابان. مثل دیوانه‌ها. به دنبال نقطه‌ای می‌گشتم ببینم چرا این داستان تلخ برای ما پیش آمده است؟ دفتر هیچ مرجعی نبود که زنگ نزنیم. حرف همه‌شان یک چیز بود، در گذشته دنبال چیزی نگردید، بالاترین مقام دست خدا تسلیم بودنه. در علم پزشکی راهکار برای این موضوع وجود نداشت. یا باید بچه را خارج کنند و در دستگاه بگذارند یا باید همین‌طور بماند. دکتر می‌گفت در طول تجربه پزشکی‌ام به چنین موردی برنخورده بودم. بیماری این جنین خیلی عجیبه. عکس‌العملش از بچه طبیعی بهتره ولی از اون‌طرف چیزایی رو میبینم که طبیعی نیست. هیچ کدوم از علائمش باهم هم‌خونی نداره. نصف شب بود که احساس درد شدیدی کردم. پدرم مرا زود رساند بیمارستان. نبود محمدحسین بیشتر از درد آزارم می‌داد. دکتر فکر می‌کرد بچه مرده است، حتی در سونوگرافی‌ها گفتند ضربان قلب نداره. استرس و نگرانی افتاده بود به جانم که وقتی بچه به دنیا میاد، گریه می‌کنه یا نه. دکتر به هوای اینکه بچه مرده است سزارینم کرد. هرچه را که در اتاق عمل برایم اتفاق می‌افتاد متوجه می‌شدم. رفت و آمدها و شنودهای دکتر و پرستارها. در بیابان بود. می‌گفت انگار به من الهام شد. نصف شب زنگ زده بود به گوشی مادرم گفته بود بستری شده. همان لحظه بدون اینکه برگه مرخصی امضا کنه، راه افتاده بود سمت یزد. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
کیمیای سعادت (همسران)
یادبود شادروان حاج حسین معصومی تدین https://iPorse.ir/6197922
در صورتی که مقدور هست امشب نماز شب اول قبر مرحوم معصومی تدین خوانده شود. نام: حسینعلی معصومی تدین فرزند علی @kimiayesaadat1
❣زوج‌هایی که گمان می‌کنند باید تمام عیوب همسر خود را گوشزد کنند و در رفع آن از روش‌های مستقیم و اخطار و تحقیر و تهدید استفاده کنند راه به جایی نمی‌برند. ❣برای ایجاد تغییر در همسرمان لازم است زمینه‌های شکوفایی و رشد اعتماد به نفس او را فراهم کنیم. ❣او به تشویق و تمجید نیاز دارد تا بتواند مهارت‌های اندک خود را گسترش دهد. او به پذیرش نیاز دارد تا بتواند در سایه حمایت و توجه بر توانمندی خود آگاه شده و با خاطری آرام ضعف‌های خود را بشناسد و برطرف کند. ❣تحقیر و سرزنش نه تنها او را رشد نمی‌دهد بلکه او را در جهت تضعیف هرچه بیشتر یاری می‌دهد و قوه خلاقه او را برای مسئله‌گشایی و رفع مشکلات از بین می‌برد. @kimiayesaadat1
🔹زبان خوش و حل تعارض 🌸 در روایات داریم اگر شرایط مالی خوبی ندارید، لااقل زبان خوشی داشته باشید. مشاجره ای بین زن و شوهری در گرفت. زن قهر کرد و منزل پدرش رفت. مرد که از کار خودش ناراحت شده بود با خود گفت فقط کفتربازها هستند که می گویند خودش رفته خودش هم بر می گرده. گوشی را برداشت و به همسرش تماس گرفت و گفت: خانم ببخشید! اشتباه کردم! لطفا مرا ببخش! و به خانه برگرد! زن در جواب گفت: کنارت یک لیوان داری؟! مرد گفت: بله دارم! زن گفت: اکنون آن را محکم بر زمین بکوب! مرد چنان کرد که زن گفته بود. زن گفت: حالا که دیدی آن لیوان شکسته و هزار تکه شده، آیا میتوانی تکه هایش را جمع کنی و دوباره بسازی!؟!؟ مرد خنده ریزی کرد و جواب داد: نه نشكسته! ليوان استیل بود! و زن نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد و پاسخ داد: خدا نَکشتت... عصر بیا دنبالم 😂 ✍️ محمدحسین قدیری @kimiayesaadat1
💠 هدیه به شهدا 🌷 از صبح تا شب به‌ویژه وقتي بيرون مي‌رويم،‌ چشممان به نام و تصاوير برخي شهدا مي‌افتد؛ اسم کوچه‌ها،‌ اسم خیابان‌ها اسم برخي مکان‌ها اسم بلوارها و... به‌جاست با خود عهد کنیم هرجا اسم و تصوير شهيدي ديديم همان لحظه براي آن شهيد يک هديه تقديم کنیم. مثلاً يک . @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و یکم صدای گریه‌اش آرومم کرد. نفس راحتی کشیدم. دکتر گفت: بچه رو مرده دنیا آوردم، ولی به محض دنیا اومدن گریه کرد. اجازه ندادند بچه را ببینم. دکتر تأکید کرد اگر بچه رو نبینم به نفع خودمه. گفتم یعنی مشکلی داره. گفت نه هنوز موندن یا رفتنش معلوم نیست، احتمال رفتنش زیاده. بهتره نبینیش. وقتی به هوش آمدم محمدحسین رو دیدم. حدود هشت و نیم صبح بود و از شدت خستگی داشت وا می‌رفت، نا و نفسی برایش نمانده بود. آنقدر گریه کرده بود که چشمش شده بود مثل کاسه خون. هرچه بهش می‌گفتند که اینجا بخش زنانه و باید بروی بیرون به خرجش نمی‌رفت. اعصابش خورد بود و با همه دعوا می‌کرد. سه نصف شب حرکت کرده بود. می‌گفت نمی‌دونم چطور رسیدم اینجا. وقتی دکتر برگه مرخصی رو امضا کرد، گفتم می‌خوام ببینمش. باز اجازه ندادن. گفتن بچه رو بردن اتاق عمل، شما برین خونه و بعد بیاین ببینیدش. محمدحسین و مادرم بچه رو دیده بودند. روز چهارم پنجم رفتم بیمارستان دیدمش. هیچ فرقی با بچه‌های دیگه نداشت. طبیعیِ طبیعی. فقط کمی ریز بود، دو کیلو و نیم وزنش بود و چشمان کوچک معصومانه‌اش باز بود. بخیه‌های روی شکمش را که دیدم دلم برایش سوخت. هنوز هیچ نشده رفته بود زیر تیغ جراحی. دوباره ریه‌اش را عمل کرده بودند. جواب نداد. نمی‌تونست دوتا کار را هم‌زمان انجام بدهد. اینکه هم شیر بخورد هم نفس بکشد. پرسنل بیمارستان گفتند: تا ازش دل نکنی این بچه نمی‌ره. دوباره پیشنهاد و نسخه‌هایشان مثل خوره افتاد به جونم. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
۱۰۰ مرتبه ذکر روز جمعه @kimiayesaadat1
۹ مهارتی که باید یاد بگیریم! @kimiayesaadat1
شکر را غنیمت شمارید؛ که کم‌ترین بهره آن افزایش نعمت است. @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و دوم در ساعات مشخصی به من می‌گفتند بروم به بچه شیر بدهم. وقتی می‌رفتم، قطره‌ای شیر نداشتم. تا کمی شیر می‌آمد می‌گفتم الان بیام شیر بدم، می‌گفتند نه اگه می‌خوای به بچه‌های دیگه شیر بده. محمدحسین اجازه نمی‌داد. خوشش نمی‌آمد از این کار. دو دفعه رفت آن دنیا و احیا شد، برگشت‌. مرخصش که کردند همه خوشحال شدیم که حالش رو به بهبودی هست. پدرم که تا اون روز راضی نشده بود بیاید دیدنش، در خانه تا نگاهش بهش افتاد، یک دل نه صد دل عاشقش شد. مثل پروانه دورش می‌چرخید و قربان صدقه‌اش می‌رفت. اما این شادی و شعف چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد. دیدم بچه نمی‌تواند نفس بکشد، هی سیاه می‌شد. حتی نمی‌توانست راحت گریه کند. تا شب صبر کردیم اما فایده‌ای نداشت. به دلهره افتادیم که نکند طوری بشود. پدرم با عصبانیت گفت: از عمد بچه رو مرخص کردند که تو خونه تموم کنه. سریع رساندیمش بیمارستان. بچه را بستری کردند و ما را فرستادن خانه. حال و روز همه بدتر شد. تا نیاورده بودیمش خانه این‌قدر به‌هم نریخته بودیم. پدرم دور خانه راه می‌رفت و گریه می‌کرد و می‌گفت این بچه یه شب اومد خونه همه رو وابسته و بیچاره خودش کرد و رفت. محمدحسین باید می‌رفت. اوایل ماه رمضان بود. گفتم تو برو اگه خبری شد زنگ می‌زنیم. سحر همان شب از بیمارستان مستقیم به گوشی خودم زنگ زدن گفتن بچه تمام کرده. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
🌺مژده جدید به مخاطبان باحال با صفا 🤔 🎁 فرصت شرکت در مسابقه تا پایان اردیبهشت ماه تمدید گردید 🤩🤩🤩 🥇مجله آشنا شماره ۲۲۱ ایندفعه با طعمی متفاوت از زندگی و با چاشنی قرن جدید تقدیم حضورتان میشود 🔻برای دانلود مجله برروی لینک زیر کلیک نمایید👇👇👇 http://shamiim.ir/Uploaded/Files/DefaultFolder/1400123120109577_Ashena-221-WEB2.pdf 🔻برای شرکت در مسابقه مجله محبوب آشنا ۲۲۱ بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇 http://ashena.shamiim.ir/
🌹امام خامنه ای حفظه‌الله: ♦️از من سوال کردید که به شبکه‌های اجتماعی و مجازی کنونی که متعلق به دشمن است وارد بشویم یا نه؟ به نظر ما ورود هوشمندانه خوب است ولی افرادی بروند و کاردسته جمعی کنند و بنیه داشته باشند که خودشان غرق نشوند. ورودتهاجمی لازم است و گرفتن میدان از دست دشمن. اثر گذار و تهاجمی باشید نه اثر پذیر. 📚دیداربا اعضای قرب بقیه الله ۹۵/۸/۱۹ @kimiayesaadat1
⭕️ حاج قاسم ویژگی هایی داشت که باید حاج قاسم فضای مجازی هم آنها را داشته باشد نظیر اخلاص، ولایتمداری، سختکوشی، راهبرد بر گرفته از منویات امام (ره)و رهبری، سرعت عمل و بهنگام، بیان تاثیرگذار، روحیه انقلابی، تخصص، تدبیر در امور، مردمی بودن، جوانگرایی و‌... ⭕️ حال ما مانده ایم و تذکرات پی در پی امام امت درباره فضای مجازی ول که هر روز شاهد تسخیر قلب ها و ذهن های نوجوانان و مردم در این جنگ شناختی هستیم و چشم انتظار حاج قاسم فضای مجازی که در این نزاع تمدنی در این حوزه نیز شاهد شکسته شدن محاصره تبلیغاتی دشمن و تزریق امید در جامعه باشیم. ⭕️ در این شرایط باید به تاسی از حاج قاسم که در میدان جنگ سخت یاور مظلوم بود و با ظالم می جنگید ما هم با راه اندازی رسانه های تراز انقلاب اسلامی به سرعت از مظلومین زیر بمباران تبلیغاتی دشمن با اخبار جعلی و پیام های مایوس کننده حمایت کرده و ظالمین را رسوا کنیم. ⭕️ در آخر نیز با تشکیل جبهه مقاومت رسانه و فضای مجازی در داخل و خارج کشور باید برای نشر و بسط مکتب سلیمانی زمینه ساز تربیت حاج قاسم های فضای مجازی را فراهم کنیم. ✍️ سید علیرضا آل داود @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و سوم شب دیوانه کننده‌ای بود. بعد از پنجاه روز امیرمحمد مرده بود و حالا شیر داشتم. دور خانه راه می‌رفتم و گریه می‌کردم و روضه حضرت رباب می‌خواندم. مادرم سیسمونی‌ها رو جمع کرد که جلوی چشمم نباشه. عکس‌ها و سونوگرافی‌ها و هرچه از بچه داشتم گذاشت زیر تخت. با پدر مادرش برگشت. می‌خواست برایش مراسم ختم بگیرد: خاکسپاری، سوم، هفتم، چهلم. خانواده‌اش گفتند بچه کوچک این مراسمات رو نداره. حرف حرف ِ خودش بود. پدرش با حاج آقا مهدوی‌نژاد که روحانی سرشناس یزد بود حرف زد تا قانعش کند. محمدحسین روی حرفش حرف نمی‌زد. خیلی باهم رفیق بودن‌. از من پرسید راضی هستی این مراسم‌ها رو نگیریم. چون دیدم خیلی حالش بد هست رضایت دادم که بی‌خیال مراسم بشود. گفت پس کسی حق ندارد بیاد خلد برین (قبرستان یزد) برای خاکسپاری. خودم همه کارهاشو انجام می‌دم. در غسالخانه دیدمش. بچه را با یکی از رفقایش غسل داده بودند و کفن کرده بودند. حاج مهدوی‌نژاد و دو سه تا روحانی دیگر هم بودند. از نظر جسمی خیلی ضعیف شده بودم. زیاد پیش می‌آمد که باید سرم می‌زدم. من را می‌برد درمانگاه نزدیک خانمان. می‌گفتند فقط خانم‌ها می‌توانند همراه باشند، درمانگاه سپاه بود و زنانه مردانه جدا. راه نمی‌دادند بیاید داخل. کل کل می‌کرد داد و فریاد راه می‌انداخت. بهش می‌گفتم حالا تو بیای تو این سرم زودتر تموم می‌شه. می‌گفت نمی‌تونم یه ساعت بدون تو سر کنم. آنقدر با پرستارها بحث کرده بود که هروقت می‌رفتیم آنجا اجازه می‌دادن بیاید داخل. هر روز صبح قبل از رفتن سر کار یک لیوان شربت عسل درست می‌کرد و می‌گذاشت کنار تخت و می‌رفت. برایم سوال بود که این آدم در مأموریت‌هایش چطور دوام می‌آورد از بس که بند من بود. در مهمانی‌ها که می‌رفتیم، چون زنانه مردانه جدا بود، همش پیام می‌داد یا تک زنگ می‌زد. یا جایی می‌نشست که بتواند من را ببیند. با ایما و اشاره بهم می‌گفت که کجا بشینم و با کی دوست شوم. گاهی آنقدر تک زنگ و پیام‌هایش زیاد می‌شد که جلوی جمع خنده‌ام می‌گرفت. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درباره فواید بی‌نظیر سبزی حتما ببینید و از این سبزی پرفایده که الان هم فصلش هست استفاده کنید. @kimiayesaadat1
🔻5 نوشیدنی شبانه برای سم‌زدایی از کبد و لاغری 🌿🌿بدون شک شما هم با ما هم عقیده‌اید که سالم بودن و افزایش کیفیت زندگی در گرو داشتن عادت‌های سالم است. البته نمی‌توان گفت که این عادت‌های سالم صرفاً به این معنی است که چند روزی در هفته غذای خوب بخورید، آب بیشتر بنوشید و کمی ورزش کنید، زمانی به نتیجه مثبت خواهید رسید که این عادت‌های سالم را به طور روزانه دنبال کنید. یادتان باشد که همیشه به کارهای تکمیلی نیز نگاه کنید.🌱🌱 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/28993/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍎 تقویت استخوان و درمان پوکی استخوان 👈 چگونه فرنی استخوان ساز درست کنیم؟ @kimiayesaadat1