eitaa logo
کیمیای سعادت (همسران)
1.7هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
207 فایل
☘ارتباط با ادمین☘ ↘️ @Kimia_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ جوانانِ آزادِ پاسدارِ حق بسازید! آقای عزیز و خانم محترم و معلم عزیز؛ بچه آزاد تربیت کردن دردسر و زحمت دارد و کاری دشوار است. این که آدم بچه را طوری بار بیاورد که با یک تشر، با یک «گم‌شو!» حساب خودش را بکند، خیلی مشکل نیست؛ ولی این که انسان بخواهد بچه را طوری بار بیاورد که «گم‌شو» در او خیلی اثر نکند اما محاسبة‌النفس در او اثر بکند و از بچگی شروع به حساب کشی از خویشتن کند، خیلی دشوار است؛ خیلی صرف وقت می خواهد؛ خیلی مهارت می خواهد. ممکن است کسانی بگویند «کو وقت این حرف‌ها؟ کو حوصله این حرف ها؟» درست می‌‌فرمایید. ولی اگر چنین نکنیم بعد باید بپرسیم: «کو آن جوانان رشید آزاد و آزاده که بتوانند پاسدار حق و حقیقت باشند؟» 📚 نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۲۱ @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت پنجاه و ششم دلم نیامد گوشی را قطع کنم، گذاشتم خودش قطع کند. انگار دستی از داخل صفحه گوشی پاهایم را محکم چسبیده بود. زل زده بودم به اسمش. شب اولی که نبود، دلم می‌خواست باشد و خر و پف کند. نمی‌گذاشتم بخوابد، اول من باید خوابم می‌برد بعد او. حتی شب‌هایی که خسته و کوفته از مأموریت برمی‌گشت. تا صبح مدام گوشی‌ام را نگاه می‌کردم. نکند خاموش شود یا در خانه آپارتمانی در دسترس نباشم. مرتب از این پهلو به آن پهلو می‌شدم. صبح از دمشق زنگ زد. کددار صحبت می‌کرد و نمی‌فهمیدم منظورش چیست. خیلی تلگرافی حرف می‌زد. آنتن نمی‌داد. خیلی قطع و وصل شد. بدی‌اش این بود که باید چشم انتظار می‌نشستم تا دوباره خودش زنگ بزند. بعضی وقت‌ها باید چند بار زنگ می‌زدیم تا بتوانیم یک دل سیر حرف بزنیم. بعد از بیست دقیقه قطع می‌شد. باید دوباره زنگ می‌زد. روزهایی می‌شد که سه چهار تا بیست دقیقه‌ای حرف‌هایمان طول می‌کشید. اوایل گاهی با وایبر و واتساپ پیامکی رد و بدل می‌کردیم. تلگرام که آمد خیلی بهتر شد. حرف‌هایمان را ضبط شده می‌فرستادیم برای هم. این‌طوری بیشتر صدای هم را می‌شنیدیم و بهتر می‌شد احساسات را به هم نشان دهیم. ۴۵روز سفر اولش شد ۶۵روز. دندان‌هایش پوسیده بود. رفتیم پیش دایی‌اش دندانپزشکی. گفت چرا مسواک نمی‌زنی. گفت: ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 شجره نامه خورشید انقلاب، پدر مهربان امت... @kimiayesaadat1
🔴 💠 قهر کردن، مهلکی‌ است که روابط همسران را به شدّت سرد می‌کند. و توصیه می‌شود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود. 💠 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیش‌قدم شوم و با چه شیوه‌ای قهر او را تبدیل به کنم. 💠 فرمولهای زیادی برای این کار‌ وجود دارد اما یکی‌ از راههای پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد. 💠 در این کار حتما همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر می‌توانید او را بخندانید و فضای را برای او آماده کنید. 💠 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به می‌شود و راه برگشت را برای فرد سخت می‌کند. @kimiayesaadat1
🔴 ✍️حجت الاسلام رنجبر: 💠 شما مغازه‌های کیف فروشی زنانه را دیده‌اید که چقدر قشنگ کیف‌ها در آنجا آویزان شده‌اند، اما در آن را که باز می‌کنید، می‌بینید داخل آن پر از کاغذ و روزنامه باطله است. وقتی شما کاغذهای باطله را بیرون می‌ریزید، کیف‌ها هم از آن قواره و شکلی که دارند می‌افتند. ولی وقتی که همین کاغذهای باطله را مچاله می‌کنید و در کیف فرو می‌برید، کیف شکل می‌گیرد. خشم و هم زباله زندگی است، وقتی آن را بیرون می‌ریزیم و بروز می‌دهیم خودمان زشت می‌شویم و از قیافه انسانی می‌افتیم، دیده‌اید کسی که عصبانی می‌شود چهره‌اش زشت می‌شود ولی وقتی همین خشم را به خاطر خدا فرو می‌برید پیدا می‌کنید. @kimiayesaadat1
قسمت پنجاه و هفتم : جایی که ما هستیم آب برای خوردن پیدا نمیشه، آن وقت توقع دارید مسواک بزنم. اگر خواهر یا برادرم یا دوستان از طعم و مزه غذایی خوششان نمی‌آمد و ناز می‌کردند، می‌گفت ناشکری نکنین، مردم اونجا توی وضعیت سختی زندگی می‌کنن. بعد از سفر اول بعضی‌ها از او می‌پرسیدند تو هم قسی‌القلب شدی و آدم کشتی. می‌گفت چه ربطی به قساوت قلب داره. کسی که بخواد به حرم حضرت تجاور کنه همون بهتر که کشته بشه. می‌پرسیدند چند نفر رو کشتی؟ می‌گفت ما که نمی‌کشیم، ما برای آموزش می‌ریم. اینکه داشت از حریم آل‌الله دفاع می‌کرد و کم کم به آرزوهایش می‌رسید خیلی برایش لذت بخش بود. خیلی عاطفی بود. بعضی وقت‌ها می‌گفتم اگه تو نویسنده بشی کتابات پر فروش می‌شن. با اینکه ادبیات نخونده بود ولی دست به قلمش عالی بود. یکسری شعر گفته بود. اگر شعر و نوشته‌های دوران دانشجویی‌اش را جمع می‌کرد الان یک کتاب داشت. خیلی دلنوشته می‌نوشت. می‌گفتم: حیف که نوشته‌هاتو جمع نمی‌کنی وگرنه وقتی شهید بشی توی قد و قواره آوینی شناخته میشی. هردفعه توی وسایل شخصی‌اش دوتا از عکس‌های من را با خودش می‌برد. یکی پرسنلی یکی هم خودش چاپ کرده بود. در مأموریت آخری، با گوشی از عکس‌هایم عکس گرفت و با تلگرام فرستاد. گفتم چرا برای خودم فرستادی. گفت می‌خوام رو گوشی هم داشته باشم. ادامه دارد... ❤️ روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️ و قلم محمد علی جعفری @kimiayesaadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا