eitaa logo
نهاد خرمشهر 🌺🌺
136 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
713 ویدیو
79 فایل
کانال رسمی دفتر نهاد رهبری در دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر ارتباط با مدیر کانال 👇 https://eitaa.com/bahrani875
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه اول لهوف خوانی بسم الله الرحمن الرحيم بخش اول از ولادت تا شهادت ولادت ولادت آن حضرت (ع)، در شب پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرى، وبه روايتى روز سوم آن واقع شده است. برخى نيز مى گويند در اواخر ماه ربيع الاول سال سوم هجرى بوده است. روايات ديگرى هم در تاريخ ولادتش وجود دارد. (1) چون حسين متولد شد، جبرئيل با هزار فرشته براى تهنيت بر رسول خدا (ص) مشرف شدند وفاطمه زهرا (س) فرزند خود را نزد پدر آورد. آن حضرت از ديدن او شادمان شد واو را حسين ناميد. (2) خواب أم الفضل وتعبير آن ابن سعد در كتاب " طبقات " از عبد الله بن بكر بن حبيب سهمى واو از حاتم بن صنعه نقل مى كند: ام الفضل همسر عباس بن عبد المطلب مى گويد: " شبى قبل از تولد حسين (ع) در خواب ديدم كه پاره اى از گوشت بدن پيغمبر جدا شد ودر دامان من قرار گرفت. تعبير اين خواب را از رسول خدا (ص) پرسيدم. فرمود: " اگر خوابت از خوابهاى راستين باشد، به زودى دخترم داراى پسرى مى شود ومن او را براى شير دادن به تو مى سپارم. " ايام يكى پس از ديگرى مى گذشت. از فاطمه (س) پسرى متولد شد واو را براى شير دادن به من سپردند. روزى او را نزد رسول خدا بردم. آن حضرت او را روى زانوى خويش نشانيد وشروع به بوسيدنش كرد، در آن هنگام قطره اى از بول او بر جامه پيغمبر افتاد. من او را به شدت از دامان رسول خدا (ص) دور كردم، به نوعى كه به گريه افتاد. رسول خدا به گونه اى غضبناك فرمود: " آرام، اى ام الفضل ! جامه من شسته مى شود، ولى تو فرزندم را آزردى. " من حسين (ع) را به حال خويش گذاشتم وبراى آوردن آب از اتاق خارج شدم. هنگامى كه بازگشتم، ديدم رسول خدا (ص) مى گريد. گفتم: " يا رسول الله ! علت گريه شما چيست ؟ " فرمود: " لحظه اى پيش جبرئيل نزد من آمد وخبر داد كه امتم اين فرزندم را به قتل مى رسانند. خداوند متعال در روز قيامت، شفاعت مرا نصيب آنان نگرداند. " محدثين روايت كرده اند كه چون يك سال از زندگى حسين (ع) گذشت، دوازده فرشته بر رسول خدا (ص) نازل شدند كه يكى به صورت شير، دومى به صورت گاو، سومى به صورت اژدها، چهارمى به صورت آدميزاد وهشت فرشته ديگر داراى صورتهاى مختلف وچهره هاى قرمز وچشمان گريان بودند، ودر حالى كه پر وبال خويش را گشوده بودند، مى گفتند: " يا محمد ! همان ستمى كه از قابيل بر هابيل وارد آمد، بر فرزندت حسين نيز وارد خواهد شد، وهمان پاداشى كه به هابيل داده شد به او نيز داده مى شود وعذاب وگرفتارى كشندگانش، چون عذاب قابيل خواهد بود. " آن موقع در آسمانها فرشته مقربى نبود، مگر آن كه به خدمت رسول خدا (ص) مشرف شد وسلام نمود وآن حضرت را بر كشته شدن حسين (ع) تسليت داد وبه آنچه خداوند در عوض شهادتش براى او معين فرموده، خبر داد، وتربت قبر حسين (ع) را به رسول خدا (ص) نشان داد، در خلال اين احوال پيغمبر فرمود: " خداوندا ! كسى كه فرزندم حسين را خوار كند، ذليل وخوار گردان وآن را كه حسينم را بكشد، بكش و كشنده او را به مقصودش نايل نگردان. "
خبر از شهادت حسين (ع) چون حسين (ع) دو ساله شد، سفرى براى پيغمبر (ص) پيش آمد. در بين راه ناگهان آن حضرت ايستاد وفرمود " انا لله وانا إليه راجعون " واشك از ديدگانش سرازير شد. علت گريه را سؤال كردند، فرمود: " اينك جبرئيل به من از زمينى كه نزديك شط فرات است و " كربلا " نام دارد، خبر مى دهد كه فرزندم حسين پسر فاطمه (س) را در آن سرزمين مى كشند. " پرسيدند: " يا رسول الله كشنده او كيست ؟ ! " فرمود: " شخصى كه او را يزيد مى نامند وگويا اكنون جايگاه كشته شدن ومحل دفن حسين را به چشم خويش مى بينم. " رسول خدا (ص) از آن سفر غمگين مراجعت نمود، وبر فراز منبر آمد، خطبه اى خواند ومردم را موعظه نمود. سپس دست راست خويش را بر سر حسن ودست چپ خود را بر حسين (عليهما السلام) كه نزديكش بودند نهاد وسر به سوى آسمان برداشت وگفت: " خداوندا ! محمد بنده تو وپيغمبر توست واين دو تن از پاكان اهل بيت من و برگزيدگان ذريه ونسل من هستند. آنان را در ميان امت خويش به جانشينى خود باقى مى گذارم. جبرئيل به من خبر داده است كه اين فرزندم را به خوارى مى كشند. خدايا شهادت را بر او مبارك گردان واو را از سروران شهيدان قرار ده وبراى كشندگان و خواركنندگان او مبارك مگردان. " چون رسول خدا (ص) سخن خويش را به اينجا رسانيد، صداى گريه وناله از اهل مجلس برخاست. پيغمبر فرمود: " آيا براى او گريه مى كنيد واز يارى او خوددارى وكوتاهى مى نماييد ؟ " پس از آن از مسجد خارج شد وپس از لحظه اى به مسجد بازگشت، ولى رنگش متغير وصورتش برافروخته بود. خطبه ديگرى را با ديدگان گريان قرائت كرد و فرمود: " ايها الناس ! من دو چيز بزرگ را در ميان شما به امانت مى گذارم: يكى قرآن وديگرى اهل بيتم كه آنها مورد علاقه من وچكيده جان وميوه دل من وهمچون خون قلب من مى باشند، واز يكديگر جدايى پيدا نمى كنند، تا آن كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه من روز جزا در انتظار اين دو امانت بزرگ هستم، ودرباره اهل بيتم از شما سؤال نمى كنم، مگر آن چيزى را كه خداى متعال دستور داده كه از شما بخواهم، وآن دوستى با اهل ايشان است. پس شما نيك بنگريد كه روز قيامت مرا ملاقات نكنيد در حالى كه دشمنى اهل بيت مرا در دل داشته وبه آن ستم نموده باشيد. آگاه باشيد، روز قيامت دارندگان سه پرچم كه با هر يك از آنها گروهى از امت من هستند، بر من وارد مى شوند: پرچم اول پرچمى سياه وتاريك است كه فرشتگان از ديدار آن به وحشت وفزع مى آيند. صاحبان آن برابر من مى ايستند، از آنان مى پرسم: " شما كه نام مرا فراموش نموده ايد، كيستيد ؟ " مى گويند: " اهل توحيد واز عرب هستيم. " به آنها مى گويم: " من احمد پيغمبر عرب وعجم هستم. " مى گويند: " ما از امت تو هستيم. " مى پرسم: " پس از من با اهل بيت من وقرآن چگونه رفتار كرديد ؟ " مى گويند: " قرآن را ضايع نموده، عمل به دستورات آن را متروك ساختيم و مى خواستيم اهل بيت تو را نابود كنيم واز روى زمين برداريم. " آنگاه من روى خويش را از آنان بر مى گردانم وآنان تشنه وبا صورتهاى سياه از من دور مى شوند. پرچم دوم، پيروانش پيش مى آيند وسياهى آن از پرچم نخست بيشتر است. من به آنان مى گويم: " پس از من با دو امانت بزرگ وكوچك من - قرآن واهل بيت - چگونه رفتار كرديد ؟ " پاسخ مى گويند: " با قرآن مخالفت كرديم واهل بيت تو را خوار نموده، آنان را پراكنده ساختيم. " به آنان نيز مى گويم: " از من دور شويد. " آنان نيز با صورتهاى سياه و لبهاى تشنه بر مى گردند. پرچم سوم، رهروانش در حالى بر من وارد مى شوند كه نور از چهره هاى آنان مى تابد. من از ايشان مى پرسم: " شما كيستيد ؟ " مى گويند: " گويندگان كلمه توحيد واز اهل تقوى واز امت محمد (ص) وباقى ماندگان اهل حقيم كه تزلزل وترديدى در دين ما راه نيافته است. ما قرآن، كتاب عزيز خداى خويش را در دست گرفته، حلال آن راحلال وحرام آن را حرام دانستيم واهل بيت پيغمبر خود، محمد (ص) را دوست مى داشتيم وچون يارى به خويشان خويش، در يارى آنان كوتاهى ننموده وبا دشمنان آنان جنگيديم. " من به آنها مى گويم: " بر شما بشارت باد كه من پيغمبر شما، محمد (ص) هستم و شما در دنيا چنان بوديد كه اكنون بيان داشتيد. " پس از آن از حوض كوثر آنان را سيراب مى كنم وآنان با چهره هاى باز وشادمان، به سوى بهشت مى روند ودر آنجا جاويدان و هميشگى خواهند ماند. " مرگ معاويه ونامه يزيد در باره اخذ بيعت مردم در هر مجلس ومحفلى سخن از كشته شدن حسين (ع) به ميان مى آوردند واين موضوع را بسيار بزرگ مى شمردند وانتظار وقوع آن را داشتند. هنگامى كه معاويه در ماه رجب سال 60 هجرى هلاكت شد، يزيد به فرماندار مدينه وليد بن عتبه نامه اى نوشت وبه او دستور داد كه براى من از تمامى اهل مدينه به خصوص از حسين (ع) بيعت بگير، واگر حسين از بيعت امتناع كرد، سرش را از بدنش جدا كن وبراى من بفرست.
وليد، مروان را به حضور خواست ونظر او را در اين موضوع جويا شد وبا وى در اين مورد مشورت كرد. مروان گفت: " حسين (ع) هرگز تن به بيعت نمى دهد. اگر من به جاى تو بودم و قدرتى كه اكنون در دست تو است مى داشتم، بدون درنگ حسين را مى كشتم. " وليد گفت: " در چنين وضعى آرزو مى نمودم هرگز به دنيا نمى آمدم [ كه اقدام به چنين كارى كنم واين ننگ بزرگ را به گردن بگيرم. ] " پس از آن مأمور فرستاد تا حسين (ع) را به خانه خويش فرا خواند. حسين (ع) با سى نفر از اهل بيت ودوستدارانش به منزل وليد آمد. وليد خبر مرگ معاويه را به اطلاع او رسانيد ودرخواست بيعت براى يزيد را به او عرضه نمود. حسين (ع) اظهار داشت: " بيعت موضوع ساده اى نيست كه بتوان در خفا وپنهانى انجامداد. فردا وقتى مردم را به اين منظور دعوت كردى، به ما نيز اطلاع بده. " مروان گفت: " امير ! گوش به سخنان حسين مده وعذر او را نپذير و هر گاه از بيعت امتناع ورزيد، گردن او را بزن ! " حسين (ع) غضبناك شد وفرمود: " واى بر تو اى پسر زرقا ! (1) آيا فرمان كشتن مرا مى دهى ؟ به خدا قسم دروغ مى گويى وبا اين سخن، خودت را ذليل وخوار مى كنى ومورد ملامت قرار مى دهى. " پس از آن، رو به جانب وليد نمود وفرمود: " اى امير ! ما اهل بيت نبوت ومعدن رسالتيم. ماييم كه فرشتگان به خانه ما آمد ورفت دارند. خداوند رحمت خود را با ما آغاز نموده است وبا ما نيز به پايان خواهد برد. اما يزيد، فردى فاسق، شرابخوار، خونريز ومتجاهر به فسق است وكسى مانند من با شخصى چون او هرگز بيعت نمى كند. ولى شما امشب را به صبح برسانيد وما نيز شب را به صبح مى بريم. شما نيك بنگريد وما هم تأملى در كار خود مى كنيم كه كدام يك از ما براى مقام خلافت شايسته تريم ؟ " اين سخن را گفت واز خانه وليد بيرون آمد. مروان رو به جانب وليد كرد وگفت: " گوش به نصيحت من ندادى وبر خلاف گفته من رفتار كردى. " وليد گفت: " واى بر تو ! به من پيشنهاد مى كنى كه دين ودنياى خود را از دست بدهم ؟ به خدا سوگند دوست ندارم كه پادشاهى روى زمين از من باشد در حالى كه حسين (ع) را كشته باشم. به خدا قسم باور نمى كنم كسى خون حسين (ع) را به گردن داشته باشد و خداوند را ملاقات كند، مگر آن كه كفه حسناتش بسيار سبك وآمرزش او غير ممكن است. خداوند به سوى او نظر رحمت نمى كند واو را از گناه پاك نمى سازد وعذاب سختى در انتظار او است. " آن شب گذشت. صبحدم بود كه حسين (ع) از منزل خود بيرون آمد تا اخبار و رويدادهاى تازه را بشنود. مروان او را ديدار كرد وگفت: " يا ابا عبد الله من خيرخواه توام، نصيحت مرا گوش كن تا به سعادت برسى. " حسين (ع) فرمود: " نصيحت تو چيست ؟ برگو تا بشنوم. " گفت: " من به تو سفارش مى كنم كه با يزيد بن معاويه بيعت كنى، زيرااين كار براى دنيا وآخرت تو بهتر است. " حسين (ع) فرمود: " انا لله وانا إليه راجعون. بايد فاتحه اسلام را خواند، آنگاه كه امت اسلام به حاكم وسلطانى مانند يزيد مبتلا گردد. من از جدم رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: " الخلافة محرمة على آل ابى سفيان " خلافت بر فرزندان ابى سفيان حرام شده است. " گفتگوهاى بسيارى بين حسين (ع) ومروان رد وبدل شد تا آن كه مروان با خشم وغضب راه خود را پيش گرفت ورفت. اطلاع حسين (ع) از شهادت خود مؤلف مى گويد آنچه مسلم است، آن است كه حسين (ع) از شهادت خود و پيش آمدهايى كه براى او رخ مى دهد آگاه بود وتكليف حسين (ع) همان بود كه انجام داد. جمعى از راويان كه اسامى ايشان را در كتاب " غياث سلطان الورى لسكان الثرى " به تفصيل ذكر نموده ام، با سندهاى خويش از ابى جعفر محمد بن بابويه القمى - در جمله مطالبى كه در كتاب امالى نقل مى كند وسند حديث را به مفضل بن عمر (1) مى رساند - نقل كرده اند كه امام صادق (ع) از پدران بزرگوار خويش روايت كرده است كه: روزى حسين بن على (ع) به منزل برادرش حسن (ع) وارد شد وچون نگاهش به برادر افتاد اشك از ديدگانش سرازير گرديد. حسن (ع) پرسيد: " چرا گريه مى كنى ؟ " گفت: " گريه ام از ظلم وستم هايى است كه بر شما وارد مى شود. " حسن (ع) فرمود: " ظلمى كه بر من وارد خواهد شد، زهرى است كه در خفا وپنهانى به من مى نوشانند وبدان وسيله مرا مسموم مى گردانند وبه قتل مى رسانند، ولى " لا يوم كيومك يا ابا عبد الله " هيچ روزى را در عالم مانند روز شهادت تو نمى توان يافت. زيراسى هزار نفر كه همه آنان ادعاى اسلام وپيروى از امت جد ما محمد (ص) را مى نمايند، دورت را مى گيرند وبراى كشتن وريختن خون تو وهتك حرمت واسير كردن زن و فرزندان وغارت كردن متاع تو آماده مى شوند. در اين موقع است كه خداوند لعنت و نفرين خود را به بنى اميه متوجه مى گرداند وآسمان خون مى بارد وخاكستر مى پاشد و همه چيز حتى حيوانات وحشى در صحراها وماهيان در درياها، در مصيبت تو خواهند گريست.
" باز جماعتى كه به بعضى از آنان اشاره شد، به سندهاى خويش از عمر نسابه (رضوان الله تعالى عليه) - از آنچه كه او در پايان كتاب خويش به نام " شافى " در علم نسب وسند آن را به جد خود محمد بن عمر مى رساند - براى من روايت كرده اند: پدرم عمر بن على بن ابى طالب براى دايى هاى من (فرزندان عقيل) نقل مى كرد كه چون برادرم حسين (ع) در مدينه از بيعت با يزيد امتناع ورزيد، نزد او رفتم وديدم كه تنهاست. گفتم: " جانم فداى تو. برادرت حسن (ع) نقل مى كرد... " وبى اختيار گريه ام گرفت وناله ام بلند شد. حسين (ع) مرا نزد خود نشانيد وفرمود: " آيا برادرم به تو خبر داد كه من كشته مى شوم ؟ " گفتم: " خدا نياورد آن روز را، اى پسر پيغمبر ! " گفت: " تو را به حق پدرت قسم مى دهم، آيا همين خبر را به تو گفت ؟ " گفتم: " آرى، برادر جان ! چرا با يزيد دست بيعت ندادى تا محفوظ بمانى ؟ " فرمود: " پدرم به من خبر داد كه رسول خدا (ص) از شهادت من واو خبر داده وفرموده است كه قبر من نزديك قبر پدرم خواهد بود. آيا گمان مى كنى تو چيزهايى را مى دانى كه من از آن بى اطلاعم ؟ به خدا قسم هرگز ذلت وخوارى را به تن نخواهم خريد. مادرم فاطمه (س)، پدرش رسول خدا (ص) را در حالتى ملاقات مى كند كه از ظلمها و ستمهاى امت نسبت به ذريه خود شكايت خواهد نمود وهيچ يك از آنان كه ذريه او راآزرده باشد، داخل بهشت نخواهد شد. " مؤلف مى گويد: شايد بعضى از كوته نظران كه نمى دانند شهادت چه سعادت بزرگى است، گمان مى كنند كه خداى متعال چنين حالى را كه شخص خود را به خطر اندازد دوست ندارد ! آيا اين اشخاص كوته فكر در قرآن مجيد نخوانده اند كه خداوند به گروهى فرمان مى دهد كه خويش را بكشند، در آنجا كه مى فرمايد: * (فتوبوا الى بارئكم فاقتلو انفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم) * يعنى: توبه وبازگشت كنيد به سوى خداى خويش وخود رابكشيد زيرا اين عمل نزد خداوند براى شما نيكوتر وبهتر است. شايد اين گونه كسان گمان مى كنند كه آيه شريفه: * (ولا تلقوا بأيديكم الى التهلكة) * - يعنى: خود را با دست خود به هلاكت نيفكنيد - اشاره به شهادت وكشته شدن در راه حق است، در صورتى كه اين اشتباه است وشهادت، بزرگترين سعادت براى انسان است. نويسنده كتاب " مقتل " - كه از امام صادق روايت كرده است - در تفسير اين آيه شريفه مطلبى را نقل مى كند كه مورد پذيرش عقل است. او مى نويسد: " ما در جنگ نهاوند (يا جنگ ديگرى) شركت كرده بوديم. مسلمانان صفوف جنگ را منظم كردند ودشمن نيز برابر ما صف كشيد. در هيچ جنگى صفوفى به اين طول وعرض نديده بودم. رومى ها پشت به ديوار شهر خويش داده بودند وآماده جنگ مى شدند. در اين هنگام مردى از صف مسلمانان به دشمن حمله كرد. مردم گفتند: " لا اله الا الله القى نفسه الى التهلكة " " اى واى ! اين شخص با دست خود، مرگ وهلاكت را براى خود آماده كرد. " ابو ايوب انصارى كه حضور داشت گفت: " شما اين آيه را تأويل به مردى مى كنيد كه با حمله خويش شهادت را خواستار گرديد ؟ در صورتى كه چنين نيست. اين آيه در حق ما نازل شده است، زيرا ما مشغول يارى رسول خدا (ص) شده بوديم ودست از خانواده واموال خويش برداشتيم واقدام به اصلاح امور خود نكرديم تا امور وزندگى ما از هم پاشيد. پس از آن، تصميم گرفتيم كه از يارى پيغمبر تخلف نماييم تا به زندگى واموال خود سر وصورت بدهيم. لذا اين آيه نازل شد: * (ولا تلقوا بأيديكم الى التهلكة) *.
نهاد خرمشهر 🌺🌺
جلسه اول لهوف خوانی بسم الله الرحمن الرحيم بخش اول از ولادت تا شهادت ولادت ولادت آن حضرت (ع)، در
شرمنده مطلب لهوف خوانی مقداری زیاد می باشد ولی کل کتاب لهوف بیشتر از 100 می باشه که باید در این 13 خوانده شود
نهاد خرمشهر 🌺🌺
🎙تمام زندگی ام بی تو شد سراب بیا ... 🔻مناجات با (عج) 🔻روضه (س) ⏱ | 06:59 👤حجت الاسلام سید محمد جواد 🔹
نهاد خرمشهر 🌺🌺
سوال جلسه اول آیا پوشیدن لباس مشکی در ایام عزای سید و سالار شهیدان اباعبدالله حسین علیه‌السلام کراهت ندارد؟ با توجه به حکم کلی که پوشیدن لباس سیاه کراهت دارد و در نماز نیز مکروه است. و اگر کسی نذر کرده باشد آیا نذر او صحیح است؟
سوال زیارت عاشورا مجلس اول با توجه به روایت امام صادق (ع) چرا زیارت امام حسین از هر عملی پسندیده ای ارزش بیشتری دارد؟
سوال لهوف خوانی مجلس اول 1.لا یوم که یومک یا ابا عبدالله چه کسی خطاب به امام حسین علیه السلام کرد و معنای آن چیست؟ 2.با توجه به روایت پیامبر دو چیز گران بها را که در میان امت به امانت سپرد کدامند؟
سوال پای منبر مجلس اول یکی از آداب شکر نعمت چیست؟