#حضرت_زهرا_شهادت
فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر
بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر
هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است
هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر...
سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در
سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر
هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود
می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر
نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست
تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر
در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف
ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر
بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید
بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر
ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها
یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر
زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش
سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
گریه کنید مادر ما بیگناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود
حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش
در قتل او مشارکت یک سپاه بود
یک لات هم نبود بگوید در آن میان
نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود
دیگر کسی به چهره ی قبلش نمی شناخت
پایین پلک فاطمه از بس سیاه بود
از شدت خجالت از هم در این سه ماه
راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود
جای تمام شهر برایش علی گریست
جای تمام شهر علی غرق آه بود
نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند
ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود
همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه
تنها کسی که گوش به او داد چاه بود
رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش
راه عبورش از وسط قتلگاه بود
زکات علم نشرآن است
یامظلوم
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را
زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را
تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد
به دست فاطمه داده زمام اختیارش را
نخی از چادر او را به همراه خودش برده
از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را
هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد
بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را
لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود
زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را
زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در
میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را
علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و
غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را
تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد
شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را
از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی
به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را...
#علی_علی_بیگی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
یگانه یار علی، دمبدم ز تاب مرو
همه قرار علی، تا ابد به خواب مرو
رَوی برای همیشه ز خانهام، چکنم
ستون زندگیام میشود خراب مرو
به هر صدا زدنَم پاسخ تو "جانم" بود
به التماسِ علی هم بده جواب مرو
شکست قلب همه از دعای رفتنِ تو
به اشک زینبِ مظلومه با شتاب مرو
مرا که خانه نشینم پس از رسول خدا
مکن به لفظِ خداحافظی خطاب مرو
چه زود، مهرِ درخشان من، غروب کنی
بمان و باز سهنوبت دگر بتاب مرو
چقدر یکسره از من حلالیت طلبی
مرا به مهر و وفایت مده عذاب مرو
نفَس نفَس زدنَت میکُشد مرا بانو
به سرفههای پر از زخم و التهاب مرو
مجالِ آه، به این دندهی شکسته بده
کمی هم آه بکش، جانِ بوتراب مرو
ز حفرههای پر از خونِ پیکرت مُردم
به زخمهای تنت شد دلم کباب مرو
بجای من تو، به تابوت میزنی لبخند
کجاست آنهمه لبخندِ بیحساب مرو
ز هِق هِقِ حسنَت، جانِ من به لب برسد
دلش برای غمِ تو شده مذاب و مرو
بگو که بعد تو من، با چه حال و احوالی
دهم به دستِ حسینت شبانه آب مرو
اگرچه دفتر عمرت ورق ورق شده زود
حدیث عمرِ کمت، کوهی از کتاب مرو
#تاروزمحشرباعلی ❤️
🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را
زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را
تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد
به دست فاطمه داده زمام اختیارش را
نخی از چادر او را به همراه خودش برده
از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را
هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد
بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را
لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود
زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را
زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در
میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را
علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و
غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را
تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد
شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را
از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی
به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را...
#علی_علی_بیگی