#سیره_شهدا
پدر شهید نظری درباره فرزندش میگوید،
تازه بعد از شهادتش بود که فهمیدیم در چند موسسه خیریه برای سالمندان و نیازمندان کار میکند و شبها برای رسیدگی به آنها به موسسه میرفت برایشان لباس میشست و آنان را به حمام میبرد..
خواهر شهید با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش بیان میکند:
بهخاطر روحیاتش خیلی در مدرسه اذیت میشد و احساس میکرد که در این مسیر آیندهای ندارد اما در این میان معلم دینی دوران دبیرستانش تاثیر عمیقی بر او گذاشت، طوری که او نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمیشد.
خواهرش شهادت میثم را ثمره تاثیر عمیقی میداند که معلم دینی میثم بر او گذاشت. او گفت غیرت میثم زبانزد خاص و عام بود طوری که در محل نمیگذاشت به کسی بی احترامی شود اما این غیرت باعث نشده بود که او با بی احترامی و خشونت با دیگران برخورد کند.....
مدافع حرم
#شهیدمیثم_نظری
📕 حدیث دشت عشق
#طوفان_الاقصی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
#کربلادرحالتکراراست.
#غزه
کپی از مطالب؟! کاملا آزاد
@Kocheh_Shohada
#سیره_شهدا
اشلو معروفترین لقب مرتضی بود و دلیل گذاشتن این لقب برای او این است که با لباس عراقیها پیش خودشان میرفت و با آنان هم غذا میشد. او به سنگرهای عراقیها میرفت و با آنها صحبت میکرد، بعدها عراقیها پی میبردند که او ایرانی است و برای جاسوسی به سنگر آنها آمدهاست و برای سر مرتضی جایزه میگذاشتند.
پس از پیروزی در عملیات والفجر ۲ اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع عملیات را با حضرت امام در میان میگذارد و امام این شهید را در بغل میگیرد و بر پیشانیاش بوسه میزند. .
شهید صیاد شیرازی میگوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام میرسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده.ای را در آغوش گرفت و پیشانیاش را بوسید و آن کسی نبود جز
سردار
#شهیدمرتضی_جاویدی
📕 نوید شاهد
#طوفان_الاقصی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
#کربلادرحالتکراراست.
#غزه
کپی از مطالب؟! کاملا آزاد
@Kocheh_Shohada
#سیره_شهدا
آب خیلی کم بود ، حتی تقسیم و جیره بندی آب برای بچهها کار سختی بود .
در این هنگام ابراهیم بین اسرای عراقی چند قمقمه تقسیم کرد ، به هر سه اسیر زخمی یک قمقمه و هر شش اسیر سالم یک قمقمه !
بعضی از بچهها به این کار ابراهیم اعتراض کردند ، اما ابراهیم با صلابت گفت ،
ما شیعه مولا امیرالمومنین هستیم و باید مثل مولا عمل کنیم .
بعد بقیه قمقمه ها را بین بچهها تقسیم کرد ، دیگر هیچکس ناراحت و ناراضی نبود.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم 2
#شهادت_حضرت_رقیه
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
#منهاجالنجاة #امامزمان
#دستخالینریرفیق #یاحضرتزهراپناهمبده
@Kocheh_Shohada
کپی از مطالب؟! کاملا آزاد بشرط:
پنج صلوات جهت تعجیل در امر ظهور حضرت صاحب الامر ( عج )
#سیره_شهدا
آقا مهدی بعد از شناسایی از منطقه برگشت. در عملیاتی که شب قبل صورت گرفت، وارد قرارگاه عراقیها شد و آن فرمانده را اسیر کرد. بعد به نیروهایش گفت: فردا که هوا روشن شد، او را پیش من بیاورید.
ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. عقب آیفا آن افسر عراقی نشسته بود. پیادهاش کردند. ترسیده بود. از ترس سرش را با دستانش میگرفت. آقا مهدی دست او را گرفت و رها نکرد. پنج متر آن طرفتر او را بُرد و گفت: برای این افسر عراقی کمپوت بیاورید. مدتی را چهارزانو روی زمین نشسته بودند و عربی صحبت میکردند. آن فرمانده عراقی باورش نمیشد که آقا مهدی، فرمانده لشکر باشد. او تا ماشین از مقر بیرون برود، یکسره به مهدی نگاه میکرد....
سردار #شهیدمهدی_زین_الدین
📕 یادگاران
#آغاز_ولایت_امام_زمان (عج)
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@Kocheh_Shohada
#امامزمان #یاحضرتزهراپناهمبده
#سیره_شهدا
هنگام نماز خواندن چهره اش نورانی بود و با آرامش خاصی نماز می خواند .
نماز را در هر شرایطی اول وقت میخواند و هرگاه صدای اذان را از مسجد می شنید وضو میگرفت و خود را به نماز جماعت می رساند ....
#شهیدغلامرضا_پورمحی_آبادی
📕 نماز معراج شهید
#وعده_صادق
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@Kocheh_Shohada
#امامزمان #یاحضرتزهراپناهمبده
❤️برخورد شگفتانگیز شهید با دختر خیابونی...
بخاطر این رفتارها بود که بهش لقب بابا دادند...
💔بچهها توی خیابون دختری رو دستگیر کرده بودند. ظاهراً کس و کاری نداشت و میخواستند بفرستنش بهزیستی. اما محمد اجازه نداد. دختر رو با خودش بُرد خونه. اتاقی رو براش آماده کرد و به خانومش گفت: این دختر رو مثل دختر خودمون بدون؛ اگه بره بهزیستی، معلوم نیست سرنوشتش چی میشه... این رو گفت و رفت سمتِ کردستان برا مقابله با منافقین. همسر محمد سنش نزدیکِ سنِ دختر بود، برا همین گفت: منو مثل خواهرِ بزرگترِ خودت بدون... خلاصه اون دختر چند ماه اونجا موند، و محمد پدرانه او رو مثـلِ دخترِ خودش فرستاد خونهی بخت. و حالا دختر، خودش رو بخاطرِ خوشبختیِ کنارِ شوهرش، مدیونِ بابا محمد میدونه...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید بابامحمد رستمی
📚منبع: مجموعه قصه سرداران ۹ ؛ کتاب حامی ؛ صفحه ۷۷
🔻خاکریز خاطرات ۱۱۳
📎 #سیره_شهدا
@Kocheh_Shohada
#امامزمان #یاحضرتزهراپناهمبده