eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معلم👩‍🏫 به دانش آموزانش گفت: بروید🚶‍♀و فردا برایم خاک از بهشت🏞 بیاورید😳 یکی از دانش آموزان👩 فردا با مقداری خاک پیش معلم👩‍🏫 رفت معلم👩‍🏫 با تعجب😳 گفت: این خاک رو از کجا آوردی❓❔ دانش آموز گفت: از زیر پای مادر😍😍 📕 @kodak_novjavan1399
✍میگن روز قیامت بعضی از مردم از خدا می‌خوان اونا رو به دنیا برگردونه تا اعمال بهتری انجام بدن. اما جواب اینه که تو هر روز صبح به زندگی برگردونده میشدی، چه کردی؟! فرصت‌ها رو نسوزونید. زندگی دکمه بازگشت نداره، انسان باشیم و به انسانیت زندگی کنیم... @kodak_novjavan1399
یکی از گلای زیر رو انتخاب کن 😋 💐 🌷 🌹 🥀 🌺 🌸 🌼 🌻 انتخاب کردی؟؟؟ بدو دیگههه خوب حالا برو پایییییین😍😋 یکم پایین تر😍😍😍 حالا شهیدی رو که طبق گل ها انتخاب کردی رو ببین😍😍😍 💐شهید قاسم سلیمانی 🌷شهید حسین معز غلامی 🌹شهید محسن حججی 🥀شهید ابراهیم هادی 🌺شهید مصطفی صدرزاده 🌸شهید مجید قربانخانی 🌼شهید مهدی زین الدین 🌻شهید محمد ابراهیم همت حالا یه قلبو انتخاب کن😍😘❤️ ❤️ 🧡 💛 💚 💙 💜 💗 حالا برو پایین یکم پایین ترر😁🤩 حالا هدیه خودتون و طبق قلبی که انتخاب کردین به شهیدی که انتخاب کردین بدین😍😍😍 ❤️۱۴صلوات 🧡٢بار سوره توحید 💛١بار دعای فرج 💚١ بار سوره حمد 💙۱۰صلوات 💜١بار سوره قدر 💗١بار حمد و توحید انتخاب کردین؟؟ انجام بده😘 تنبلی نکنیااااا🙄😁 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷🌷ا🌷🌷 🌷 🌷 🌷 ماجراهای نوّاب 🌷 🌷 قسمت ۱۸ 🌷 🇮🇷 نواب و دوستانش ، به اهواز رسیدند . 🇮🇷 آدرس منطقه سپیدار را ، از مردمش پرسیدند 🇮🇷 ماشین دربست گرفتند 🇮🇷 و در منطقه ای بیرون سپیدار ، پیاده شدند . 🇮🇷 کوه ها و تپه های زیادی ، 👈 در آنجا بودند . 🇮🇷 و روی بعضی از آن کوه ها ، 🇮🇷 خانه هایی ساخته شده بود . 🇮🇷نواب با خودش گفت : 🌸 کجا باید بریم ؟ 🌸 جناب خضر به کمکت نیاز داریم . 🌸 به من بگو کجا برم . 🇮🇷 نواب ، با دقت به کوه های اطراف ، نگاه می کرد 🇮🇷 که ناگهان نوری از یکی از کوهها ، 👈 درخشیدن گرفت . 🇮🇷 نواب به دوستانش گفت : 🌸 بیایید بچه ها ؛ راهو پیدا کردم . 🌸 از اینجا باید بریم . 🇮🇷 همه به سمت نور رفتند . 🇮🇷 به کوه که رسیدند ، نور محو شد . 🇮🇷 ناگهان ، شکافی از دل کوه پیدا شد . 🇮🇷 شکاف بزرگتر شد و نوری از آنجا درخشید . 🇮🇷 درون کوه ، جز نور ، چیز دیگری دیده نمی شد . 🇮🇷 نواب به دوستانش گفت : 🌸 یبایین بریم داخل . 🇮🇷 حسن و مرتضی که ترسیده بودند ، گفتند : 🌷 نه داداش ، تو برو 🌷 ما همین جا منتظرت می مونیم 🇮🇷 نواب ، آرام و با احتیاط ، وارد کوه شد . 🇮🇷 نور بسیار شدیدی در آنجا بود . 🇮🇷 چشمان نواب ، غیر از نور ، 🇮🇷 هیچ چیزی را نمی دید . 🇮🇷 ناگهان اسبی سفید و زیبا ، 🇮🇷 از میان نور ، بیرون آمد . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 " "💐 🔶یک در اندونزی هفته ای یک بار زنگ شستن پای مادر دارد 🔴 تا به دانش آموزان "" را .👆👆 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بخشی از خطبه ۱۸۳ نهج البلاغه 💠توصیف 🕊 و 🔥 از زبان علی ع 😭 🔴آگاه باشید این پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم کنید، شما مصیبت‌های را آزمودید، آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته، یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگ‌های داغ بیابان او را رنج داده، دیده‌اید که تحمّل آن مشکل است پس چگونه می‌شود تحمّل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ‌های گداخته، همنشین  باشید. 🍃🕊بدانيد كه هر كه از بترسد براى او راه بيرون شدنى از فتنه ها قرار مى دهد و چراغى در تاريكيها و او را در آنچه ميل و خواست اوست جاويدان دارد و در نزد خود در منزل كرامت فرود آورد، در سرايى كه خاص خود ساخته، سايه اش عرش است و روشناييش اشراق نور خشنودى اوست و زائران آن فرشتگان او و دوستانش پيامبرانش هستند. @kodak_novjavan1399
🍃🌸 در برخورد با افراد، تحت تأثیر این موارد قرار نگیرید: ۱. پول ۲. عناوین شغلی ۳. اندازه شبکه(اجتماعی و ...) ۴. سال تجربه ۵. ظواهر(مثلاً لباس و ساعت مارک) ۶. رفتارهایی که از دیگران کپی کرده اند ۷. حرف های قلمبه سلمبه ✅ اینها مهمتر هستند: ۱. مهربانی افراد ۲. میزانی که قابل اعتماد و اتکا هستند ۳. سخاوتی که دارند ۴. فروتنی و تواضع آنها ۵. یکپارچگی حرف و عمل ۶. خستگی ناپذیری ۷. خوش بینی @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 رسول اكرم (ص) به تعدادي از كودكان نگاه کرد، سپس فرمود: واي بر فرزندان آخر‌الزمان از پدرانشان. عرض شد يا رسول الله از پدران مشرك آن‌ها؟ فرمود: نه بلكه از پدران مسلمانشان كه هيچ چيز از فرائض مذهبي را به آنان نمي‌آموزند و اگر خود فرزندان پاره‌اي از را فرا گيرند آن‌ها را باز مي‌دارند و تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان ناچيزي از دنيا بدست آورند، من از اين قبيل پدران بري هستم و آنان نيز از من بيزارند. ⏺ مستدرك الوسائل، ج ۲، ص ۶۲۵ @kodak_novjavan1399
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۱۹ 🌷 🇮🇷 حسن داشت به مرتضی می گفت : 🌷 پسر ! ما اینجا چکار می کنیم ؟ 🌷 نکنه یه بلایی سر ما بیارن ؟ 🇮🇷 دوباره شکاف کوه بزرگتر شد . 🇮🇷 و ترس حسن و مرتضی بیشتر شد . 🇮🇷 ناگهان به سرعت ، 🇮🇷 اسب سفیدی ، از دل کوه خارج شد . 🇮🇷 و نواب ، سوار آن شده بود . 🇮🇷 اسب ذوالجناح ، از کوه به پایین پرید ؛ 🇮🇷 بال های خود را باز کرد و پرواز نمود . 🇮🇷 نواب ، خیلی خوشحال بود . 🇮🇷 و از روی اسب ، 🇮🇷 دوستانش را صدا می زد . 🇮🇷 بعد از پرواز و خوش گذرانی ، 🇮🇷 نواب و ذوالجناح ، آرام پایین آمدند . 🇮🇷 حسن و مرتضی را سوار کردند ؛ 🇮🇷 و دوباره پرواز کردند . 🇮🇷 ذوالجناح ، در منطقه شوش دانیال ، 👈 به زمین نشست . 🇮🇷 نواب گفت : 🌸 ذوالجناح ، اینجا کجاست ؟! 🌸 چرا ما رو آوردی اینجا ؟! 🇮🇷 ذوالجناح ، آرام آرام قدم می زد ، 🇮🇷 پای خود را بلند کرده و محکم بر زمین کوبید 🇮🇷 زمین ، دهان باز کرد . 🇮🇷 حسن و مرتضی ، ترسیدند 🇮🇷 و از ذوالجناح ، پیاده شدند . 🇮🇷 ذوالجناح و نواب ، از دهانه زمین ، 👈 داخل زمین شدند . 🇮🇷 حسن و مرتضی نیز ، بالای زمین ماندند 🇮🇷 ذوالجناح ، عمق زیادی از زمین را ، پایین آمد 🇮🇷 تا به کف زیر زمین رسیدند . 🇮🇷 نواب پیاده شد . 🇮🇷 و با ذوالجناح ، قدم زنان ، جلو می رفتند 🇮🇷 به پله هایی رسیدند 🇮🇷 که باید از آنها بالا بروند . 🇮🇷 اما ذوالجناح ایستاد و با بال خود ، 👈 آرام نواب را به سمت پله ها ، هل می داد . 🇮🇷 نواب نیز ، 🇮🇷 آرام و ترسان از پله ها ، بالا می رفت . 🇮🇷 تا به آخرین پله رسید . 🇮🇷 در آنجا شمشیری مثل شمشیر ذوالفقار ، 🇮🇷 مشاهده نمود . 🇮🇷 هم خوشحال بود هم متعجب . 🇮🇷 آرام به طرف شمشیر رفت . 🇮🇷 دستش را دراز کرد . 🇮🇷 می خواست به شمشیر دست بزند 🇮🇷 که ناگهان پرنده ای بزرگ و سیاه ، با چشمانی سفید و درخشان ، جلوی او ظاهر شد و با صدایی بلند گفت :🦅 تو کی هستی ؟! 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
33.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پهلوانان 🇮🇷 این قسمت : مالیات عقب افتاده @kodak_novjavan1399