دقت کردید اگر یه روز پولمون رو گم کنیم،موبایلمون رو گم کنیم یا کتابمون رو گم کنیم؛چه حسی میشیم؟؟؟
اونقدر می گردیم و این در و اون در می زنیم و از همه سراغ اون وسیله رو می گیریم تا پیداش کنیم
یادمون رفته که صاحبمون رو گم کردیم و نداریمش...
ولی انگار نه انگار...
انقدر درگیر روزمرگی هامون هستیم که اصلا یادمون نمی افته که مهدی فاطمه(عج) هم هست...
یادمون رفته امام زمان (عج) رو نداریم...
دقت کردید اگه پول و کتاب و ... رو که گم کردیم،وقتی پیدا کنیم چقدر خوشحال میشیم؟؟؟
ما به اندازه پیدا کردن یه کتابمون به فکر آقامون نبودیم و نیستیم...
تا حالا شده از ته دل بخواهیمش؟؟؟
تا حالا شده بگیم آقا گمت کردم؟؟؟
تا حالا شده بگیم آقا برگرد...؟؟؟
پیدا کردنش کار سختی نیست...اگه بخوایم پیداش می کنیم...
اگه تلاش کنیم پیداش می کنیم...ولی افسوس...
به اندازه پیدا کردن یه کتابمون دنبال صاحبمون نگشتیم...بیایم تو ندبه هامون بخوایم و بگیم غلط کردیم.آقا برگرد...
یا إلهی!!!أین صاحبنا...؟؟؟أین دلیلنا...؟؟؟
آقاجان ببخش ما رو بابت روزایی که بی توگذشت و ما...
آقاجان؛نگاه پدرانت رو از ما نگیر...
@kodak_novjavan1399
کانال تخصصی هروله_۲۰۲۲_۰۴_۱۹_۱۷_۴۴_۲۷_۹۷۸.mp3
8.02M
#مناجات
•هر چـــقدر از ما
گرفـتاران تمنا می رسد...
سید رضا نریمانی
@kodak_novjavan1399
«بِرَحمَتِکَ تَعَلُّقِي»
به مهربانیات دل بستهام❤️
@kodak_novjavan1399
خدایا در این شب زیبا
آرامشی از جنس ️فرشتههایت
نصیب همه دلهای مهربون
و شبی آرام و بینظیر
قسمت دوستان و عزیزانم بفرما
الهی در این شب زیبا
خانم حضرت فاطمه معصومه
سلام الله علیها
نظر لطف به شما داشته باشه
و حاجت روا باشید
و هر چی خوبیه و خوشبختیه
براتون رقم بخوره
شبتـ🌙ـون بخیـر
لحظههاتون سرشار از آرامش🌟
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃
با توکل به نامت یا الله
و چه مبارک و خجسته است
روزی که با نام زیبای تو
و با توکل بر اسم اعظمت
آغاز میگردد
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
@kodak_novjavan1399
🌼🌼🌼
🗓امروز 22 اردیبهشت 1403
🌷 #45_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
🌸چهل و پنج روز دگر میرسم بہ جام غدیر
✨ڪہ ڪامیاب شود سینہ ام زڪام غدیر
🌸علیسٺ ساقےڪوثر غدیر مسٺ علیسٺ
✨علے امام غدیر و علے ڪلام غدیر
#حیدر_ڪرار🌺🍃
#اسدالله_غالب🌺🍃
@kodak_novjavan1399
#حدیث_روز
🔻پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله: منْ كَانَ لَهُ اِبْنَةٌ فَاللَّهُ فِي عَوْنِهِ وَ نُصْرَتِهِ وَ بَرَكَتِهِ وَ مَغْفِرَتِهِ.
🔻شخصی که دارای یک فرزند دختـر باشد خدای متعال کمک کار و یاری کننده او بوده و برکت و مغفرتش را شامل او خواهد ساخت.
📚 مستدرك الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۵
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه دادن محبت میاره🎁❣️
🎙#آیت_الله_ناصری (ره)
❣️تلاوت قرآن ها و نماز مستحبی هاتون را به #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه کنید🎁
#قرآن
#نماز_مستحبی
@kodak_novjavan1399
1_9730583257.mp3
7.93M
شاگرد زرنگ های آخرالزمان
استاد شجاعی
حاج آقا عالی
#اللّهُمَّ_جْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛••
میخوام یه کلید بدم که هرچی قفل بستس تو عالم باز میشه..!!
🔊 #استاد_دارستانی☘
@kodak_novjavan1399
✍️میرزا اسماعیل دولابی:
آهنگرها یک گیره دارند و وقتی میخواهند روی یک تکه کار کنند، آن را در گیره میگذارد. خدا هم همینطور است، اگر بخواهد روی کسی کار بکند، او را در گیره مشکلات میگذارد و بعد روی او کار میکند. گرفتاریها نشانه عشق خداوند است.
#شاه_کلید
@kodak_novjavan1399
ماجرای سلمان و سوال در قبرستان_۲۰۲۴_۰۴_۰۸_۱۶_۲۶_۴۷_۱۶۸.mp3
19.08M
.
⭕️🎙فــایــلصــوتــیکــهمیـــتــواند
تلنــگــریبــاشــدبــردلهایانــســان
🚨 ماجرای پیامبر و سلمان و سوال از اموات در قبرستان
⚠️پسازمــرگچــهبــرروحمیتمیــگذرد⁉️🚫⛔️
💢🛑فوقالعادهتاثیــرگذار
@kodak_novjavan1399
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،
که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم!
چرا وقتی همه چیز خوب هست،
کمتر تو را صدا می کنم!
چرا وقتی سالم و شاداب هستم،
کمتر تو را شکر می گویم!
چرا تنها وقتی که درد و اندوه و غصه ای سراغم می آید، سراغت را میگیرم!
تو آنقدر خوبی که به بی معرفتی من کاری نداری
تو میگویی:
بنده من،تو فقط بیا
بنده من،منتظر صدای تو و درخواست توام
بنده من،من عاشق توام...
خدایا،میدانم که میدانی
اما بگذار بگویم:
من هم عاشق توام...
@kodak_novjavan1399
#زیارت_مجازی
از دور هم زائرت هستم ❤️
╭━━⊰❀🪴❀⊱━━╮
https://vtour.amfm.ir
یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّةِ
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قضاوتنکنیم🙏
.
اگر انسانی
انسانی را به خاطر گناهی
سرزنش کند
نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود
ما حق نداریم کسی رو قضاوت کنیم
حق نداریـــم.....
@kodak_novjavan1399
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_بیست_ودوم خانم مائده برای اینکه به روی خودش نیاره و فضا رو عوض ک
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_بیست_وسوم
فکر میکردم دارم راه درست رو میرم و خیلی شخصیت خاصی هستم این ماجرا ادامه داشت با همون روال و روحیه ایی که داشتم خیلی از هم سن و سالهای من یاهنوز مشغول عروسک بازی بودن یا دنبال چشم و ابرو اومدن برا جنس مخالف!
ولی من هدف هام رو مقدس تر از این حرفها و رفتارها می دیدم هر چند از دید خیلی ها این نوع رفتار ها یه جور افراطی گری محسوب میشد ...
ولی من با اینکه دختر بودم همچنان مصمم روحیه مبارزه و جهاد رو داشتم دیگه هجده و نوزده ساله شده بودم که خوب مثل هر دختر دیگه ایی اون موقع اوج خواستگارهام بود...
با یکی که بیشتر ازهمه به ایده آل هام نزدیک بود نامزد شدیم همیشه با خودم فکر میکردم کسی که با من ازدواج کنه خوشبخت ترین مرد دنیاست و کجا دیگه می تونه یه دختری با این همه ویژگی های مثلا خوب پیدا کنه!
اما واقعیت چیز دیگه ایی بود من اون روز نمی دونستم چه اتفاقاتی برام در آینده میفته!
به هر حال من با همون گرایشهایی که داشتم و کمال گرایی هام ازدواج کردم.
پسر خاصی بود فکر میکردم مثل خودمه ولی اینطوری نبود! اهل مبارزه و جهاد بود ولی نه مثل من! این رو بعد ازدواجمون فهمیدم...
چیزی که من راجع به ازدواج فکر میکردم با چیزهایی که می دیدم زمین تا آسمون تفاوت داشت !
قبل از ازدواج فکر میکردم این آقا یکی از خاص ترین وجهه های مذهبیه ولی این توهم فقط تا شب عروسی همراه من بود...
من مثل خیلی از دخترها که ازدواج را فقط تو لباس عروسش می بینن و ماه عسلش نبودم...
به هر حال هم خونده بودم هم شنیده بودم که با ازدواج نصف دین انسان کامل میشه و من هم شدیداً به دنبال این تعالی...
ولی شنیدن کی بود مانند دیدن...
عروسی مون شب جمعه بود من که توقع داشتم برای اولین بار با همسرم که دیگه نصفه نداشته ی دینم رو کامل می کرد بعد از رفتن مهمونا و توی خونه ی خودمون دعای کمیل بخونیم با اولین ضربه ایی که مثل پاتک رو سرم خراب شد رو به رو شدم...
و این تازه اول قصه بود اون شب به اندازه هزار سال تو جهنم زندگی کردن برام گذشت ...
به هق هق افتاد و اشکهاش روی صورتش جاری شد...
نمی دونم چرا توی اون لحظات دلم براش سوخت فرزانه هم دیگه فقط گوش شده بود...
خانم مائده ادامه داد از اونجایی که توی دوران نوجونیم تمام سعی ام این بود گذشت داشته باشم و ببخشم...
روزهای سختی بدون حرف زدن راجع به هدفهای مقدسم و اتفاقاتی که می افتاد به همین منوال می گذشت...
ومن به حساب خودم خیلی روحیاتم رو کنترل می کردم و زجری که تقریبا دو سال طول کشید رو پنهان کردم ...
احساس میکردم تمام برنامه های زندگیم بهم خورده نصف دینم که کامل نشد بماند! همون نصفه ایی هم که داشتم نابود شد!
با اینکه مخالفتی نداشت ولی نمی شد مثل قبل به تمام دعاها و مناجات هام برسم زندگی رویایی که من فکرش رو میکردم تبدیل شده بود به یک کنیز برای شستن و پختن و...
خودم رو مدام دلداری میدادم و بابت گذشت و صبری که تو ذهن خودم داشتم جایگاه مقربها رو تصور میکردم!
ولی دیگه این آقای خاص مذهبی تو ذهن من در اون موقعیت به چنان قهقرا و پستی سقوط کرده بود که هیچ جوره نمی تونستم درستش کنم...
پریدم وسط حرفش و گفتم: چرا؟ اذیتتون میکرد؟
حرفی! کتکی! یعنی اینجوری بود؟
در حالی که امتداد نگاهش به قاب روی دیوار بود گفت: نه اصلا اینطوری نبود ...
بدتر از این باهام رفتار میکرد شما فکر میکنید بدتر از کتک زدن یه فرد چه کاری می تونه باشه؟
من و فرزانه نگاهی بهم انداختیم و سرمون رو تکون دادیم و چیزی نگفتیم.
خانم مائده که چشمهاش پر از اشک بود گفت: میگم براتون تا خودتون قضاوت کنید این نوع اذیت کردن سخت تره یا کتک خوردن!! خصوصا از وقتی که سوریه رفتیم...
#سیده_زهرا_بهادر
@kodak_novjavan1399