eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.2هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت اول 🍡 🌟 نازنین زهرا ، تنها دختر بابا محمد بود . 🌟 که در اوایل جنگ تحمیلی به دنیا آمد . 🌟 زندگی او ، سراسر درد و غم و غصه بود . 😔 🌟 او تا سن شش سالگی ، 🌟 که بابا محمدش زنده بود ، 🌟 خیلی کم پدرش را می دید . 🌟 محمد ، بیشتر وقتها ، در جبهه بود . 🌟 ولی وقتی به مرخصی می آمد ، 🌟 همه وقتش را با زن و بچه اش می گذراند . 🌟 و در این مرخصی ، 🌟 نه با دوستانش قرار می گذاشت 🌟 نه در جلسه ای شرکت می کرد . 🌟 بابا محمد ، در طول دوره مرخصی ، 🌟 در خانه بیکار نمی ماند . 🌟 و کارهای مربوط به خانه را انجام می داد . 🌟 گاهی ظرف ها را می شست 🌟 و گاهی لباس ها را می شست 🌟 آشپزخانه را تمیز می کرد 🌟 خانه را جارو می زد 🌟 گاهی غذا می پخت و... 🌟 و در همه کارهای خانه ، 🌟 به همسرش کوثر ، کمک می کرد . 🌟 آقا محمد ، 🌟 بازی کردن در خانه را خیلی دوست داشت . 🌟 و همیشه خانه را ، با شوخی و بازی ، 🌟 پر از خنده و شادی می کرد . 🌟 به طوری که همسایه ها نیز ، 🌟 از صدای شادی آنها شاد می شدند . 🌟 محمد ، هر روز در وقت نماز ، 🌟 با همسرش کوثر و دخترش نازنین زهرا ، 🌟 برای نماز جماعت به مسجد می رفتند . 🌟 نازنین زهرا نیز ، زبانی شیرینی داشت . 🌟 و بازی هایش ، با مزه و با نمک بود . 🌟 به طوری که همه اهل مسجد ، 🌟 عاشق او شده بودند . 🌟 نازنین زهرا ، 🌟 هر شب در آغوش پدرش می خوابید 🌟 و به داستان های قشنگش گوش می داد . 🌟 و تا زمانی که بابا هست ، 🌟 سمت هیچ کس دیگه ای نمی رفت 🌟 حتی سمت مامانش نمی رفت . 🌟 او از بابا محمدش ، چیزهای زیادی یاد گرفت 👈 مثل شعر ، نقاشی ، قرآن ، اذان ، نماز و... 🌟 اما نمی دانست که این مرخصی ، 🌟 آخرین دیدار او با پدر بود ... 🍡 ادامه دارد 🍡 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮@kodak_novjavan1399
46.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره 🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی 🇮🇷 قسمت ۲۹ : غول @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت دوم 🍡 🌸 نازنین زهرا در مسجد ، 🌸 چادر سفید و گلدارش را می پوشید 🌸 و کنار بابا محمدش می نشست 🌸 و نماز و قرآن می خواند . 🌸 از اینکه کنار پدرش بود ، 🌸 خیلی خوشحال و شاد و خندان بود . 🌟 اما بابا محمد ، باید دوباره به جبهه برگردد . 🌟 با خانمش هماهنگ کرد که اول صبح ، 🌟 قبل از اینکه نازنین زهرا بیدار شود ، 🌟 وسایلش را آماده کند تا از خانه خارج شود . 🌟 کوثر با گریه و غمگین ، تا صبح بیدار ماند . 🌟 و وسایل سفر محمد را آماده می کرد . 🌟 لباس جنگ محمد را اتو زد . 🌟 محمد نیز ساعت سه بیدار شد . 🌟 و نماز شب را ، مثل همیشه ، 🌟 با حالتی گریان خواند . 🌟 و در برابر خدا گریه و زاری نمود . 🌟 و برای همه همسایه ها دعا کرد . 🌟 هنوز اذان صبح نگفته بود . 🌟 محمد ، خود را آماده رفتن کرد . 🌟 کوثر گفت : 🌹 عزیزم بهتر نیست همین جا نمازت رو بخونی 🌹 و بعد از نماز ، به سفر بری ؟! 🌟 محمد با لبخند گفت : 🌸 نه عزیزم ! 🌸 می ترسم بچه بیدار بشه 🌸 بهتره برم مسجد نماز بخونم 🌟 محمد ، لباس رزمش را پوشید . 🌟 و آرام به طرف حیاط خانه رفت . 🌟 با همسرش ، در حال خداحافظی بود ، 🌟 که ناگهان ، 🌟 نازنین زهرا از خواب بیدار شد . 🌟 و بابا محمد را ، در کنار خودش ندید . 🌟 به طرف جانمازی او رفت ، 🌟 اما باز او را پیدا نکرد . 🌟 سرآسیمه و ترسان ، دنبال پدرش می گشت 🌟 سپس با سرعت به سمت حیاط خانه رفت 🌟 وقتی پدرش را در حال رفتن دید ، 🌟 گریه کرد و به شلوارش چسبید . 🌟 و با التماس و خواهش و زاری ، 🌟 از او خواست که برگردد . 🌟 کوثر ، نازنین زهرا را گرفت 🌟 و سعی کرد تا او را از محمد دور کند 🌟 اما نازنین زهرا ، شلوار پدرش را ، 🌟 گرفته بود و رها نمی کرد . 🌟 و با گریه و چشمانی اشکبار گفت : 🌹 بابا تو رو خدا نرو ، 🌹 منو تنها نذار 🌹 تو که بری 🌹 دیگه کسی با من بازی نمی کنه 🌹 بابا من دوستت دارم 🌹 به خدا دیگه اذیتت نمی کنم 🌹 دیگه نمی گم موهامو شونه بزن 🌹 دیگه نمی گم برام چیزی بخر 🌹 دیگه نمی گم منو بذار رو شونه هات 🌹 دیگه نمیگم منو پارک ببر 🌹 بابا آفرین نرو 🌹 اگه منو دوست داری ، نرو 🌹 اگه بری به خدا ناراحت می شم 🌹 مثل دختر امام حسین ، 🌹 به خدا دق می کنم ، می میرم . 🌹 اگه بری دیگه کی نازم کنه ؟ 🌹 کی منو می خندونه ؟ 🌹 کی برام شعر می خونه ؟ 🌹 کی منو مسجد می بره ؟ 🌹 کی منو بغل می کنه ؟! 🍡 ادامه دارد 🍡 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
33.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال دنیای شیرین دریا 🇮🇷 قسمت سوم : معلمی برای فردا @kodak_novjavan1399
خدایا 🙏 در آستانه مبعث رسول اکرم ص💚 به حرمت پیامبر رحمتت💚 خانه دوستانم را غرق درشادی و خوشبختی بگردان🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍ 🎊پیشاپیش مبعث نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی ص💚 را به همه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنیم 🌸🎊🌸 شبتون نبوی💚🙏 ༺🦋@kodak_novjavan1399
💠 اعمال شب و روز 🔻 اعمال شب بیست و هفتم رجب 🔹غسل کردن 🔹زیارت امیرالمومنین (ع) 🔹خواندن دوازده رکعت نماز که در هر رکعت سوره‌های حمد، فلق و ناس را یک‌بار و نیز اخلاص چهار بار خوانده می‌شود و بعد از اتمام نماز، گفته شود: "لا اله الا الله والله اکبر الحمدلله و سبحان الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم" ◀️ از این شب با نام «لیلة المحیا» به معنای شب احیا و شب زنده‌داری نیز نام برده شده است. 🔻اعمال روز بیست و هفتم رجب 🔸غسل کردن 🔸روزه گرفتن 🔸صلوات فرستادن 🔸زیارت امیرالمومنین (ع) 🔸زیارت پیامبر (ص) 🔸خواندن دوازده رکعت نماز که در هر رکعت سوره حمد و یس را بخواند پس از نماز، چهار بار سوره حمد را بخواند و سپس چهار بار بگوید: "لا اله الا الله و الله اکبر و الحمد لله و سبحان الله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم" و بعد چهار بار بگوید: "الله ربی لا اشرک به شیئا" @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امام على عليه السلام: 🔹 صوْمُ شَعْبَانَ يَذْهَبُ بِوَسْوَاسِ الصَّدْرِ وَ بَلاَبِلِ الْقَلْبِ. 🔸 روزه مـاه شعبــان، وسـوسه‌هاى سينه و پريشانی‌هاى دل را از بين مى‌برد. 🌙 فرارسیدن ماه ، ماه پیامبر رحمت مبارکباد.
💠 اعمال مشترک ماه شعبان 🔸 گرفتن 🔸 فرستادن 🔸 دادن 🔸 خواندن 🔸 هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود. 🔸 هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. 🔸 در کل این ماه هزار بار ذکر «لا اِلهَ اِلا اللهُ وَ لا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» گفته شود. 🔸 در هر پنجشنبه این ماه دو رکعت اقامه شود؛ که در هر رکعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود. 🔸 هنگام ظهر و نیمه شب، که از امام سجاد (ع) روایت شده، خوانده شود. @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت سوم 🍡 🌟 محمد ، با چشمی گریان و پر از اشک ، 🌟 روی زانو نشست . 🌟 و دخترش را بغل کرد . 🌟 و با دستش ، موهایش را نوازش کرد . 🌟 و با چشمانی گریان به او گفت : 🌹 دختر گلم ، عزیز بابا ! 🌹 من که تنهات نمی ذارم 🌹 من همیشه باهاتم 🌹 من خیلی دوستت دارم 🌹 تو نفس منی ، تو عشق بابایی 🌹 منم بدون تو می میرم گلم . 🌹 دیگه حرفی از مُردن نزن جوجوی من 🌹 من همیشه پیشتم عزیزم . 🌟 کوثر و محمد ، در حیاط خانه نشستند 🌟 و به خاطر حرفهای نازنین زهرا ، 🌟 با هم گریه می کردند . 🌟 سپس محمد ، برای دخترش داستانی خواند 🌟 تا خوابش گرفت . 🌟 کوثر نیز ، آرام دخترش را ، 🌟 از بغل باباش گرفت . 🌟 و به محمد اشاره کرد تا برود . 🌟 محمد نیز ، آرام بلند شد 🌟 همسرش را بوسید 🌟 و از او خداحافظی کرد و رفت . 🌟 کوثر نیز ، با چشمانی اشک آلود ، 🌟 برای محمد دست تکان داد . 🌟 محمد ، با غیرت تمام و به امر رهبرش ، 🌟 از ناموس و وطنش دفاع کرد . 🌟 ولی دیگر هیچ وقت به خانه برنگشت 🌟 حتی جنازه اش مفقود شد . 🌟 و نازنین زهرایش را ، 🌟 با یک عالمه غم و غصه و تنهایی ، 🌟 به دست مردم سپرد و رفت . 🌟 بعدها فهمیدند 🌟 جنازه محمد به دست دشمن افتاد 🌟 و آن نامردها هم ، به جنازه اش رحم نکردند . 🌟 سرش را از تن جدا کردند 🌟 سینه اش را شکافتند 🌟 دل و جگرش را در آوردند 🌟 و او را زیر پا ، له کردند . 🍡 ادامه دارد 🍡 💟@kodak_novjavan1399
40.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 این قسمت : فرار از لایخورها @kodak_novjavan1399
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 این قسمت : هراس کاراکان @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت چهارم 🍡 🌟 نازنین زهرا ، روزها و شبها ، 🌟 چشمش به در ، خیره مانده بود . 🌟 تا شاید صدای پای پدر بیاید . 🌟 تا شاید خبری ، نامه ای ، از او بیاد . 🌟 غیبت بیش از حد پدرش ، 🌟 صبر او را ربود . 🌟 همیشه عکس بابا محمدش را می گرفت 🌟 و با او حرف می زد و درد و دل می کرد . 🌟 آنقدر گریه می کرد 🌟 که همسایه ها هم بغضشان می ترکید ، 🌟 و بی اختیار گریه می کردند . 🌟 و از اینکه نمی توانند برای او کاری کنند ، 🌟 همیشه شرمنده بودند . 🌟 همسایه ها ، محمد را خیلی دوست داشتند 🌟 محمد ، خیلی آرام بود 🌟 و حوصله زیادی برای بچه ها می گذاشت . 🌟 گاهی که می دید بچه های همسایه ، 🌟 در کوچه ، سر و صدا می کنند ، 🌟 برای آنها ، از مغازه شکلات می خرید 🌟 و بچه ها را صدا می زد ، 🌟 و با محبت به آنها شیرینی تعارف می کرد . 🌟 سپس آنها را دم در خانه خودشان می نشاند 🌟 و داستان از امامان و پیامبران ، 🌟 برای آنها تعریف می نمود . 🌟 به خاطر همین ، همسایه ها نیز ، 🌟 برای جبران محبت های محمد ، 🌟 گاهی شکلات و عروسک و خوردنی ، 🌟 برای نازنین زهرا می آوردند . 🌟 ولی باز هم آرام نمی شد . 🌟 نازنین زهرا ، 🌟 هر روز ، سراغ بابا محمدش را ، 🌟 از دوستان و هم رزمانش می گیرد . 🌟 اما آنها ، از جواب دادن به او ، تفره می رفتند 🌟 و او را در آغوش می گرفتند تا آرام شود . 🌟 گاهی هم با او بازی می کردند 🌟 گاهی او را به پارک می بردند تا بازی کند 🌟 گاهی هم او را به بقالی برده ، 🌟 تا هر چه دلش بخواهد ، بخرد . 🌟 اما باز آرام نمی شد . 🌟 نازنین زهرا ، هر شب ، 🌟 خواب پدرش را می دید 🌟 و در خواب صدایش می زند و گریه می کند 🌟 هر شب در تب دلتنگی می سوخت . 🌟 و با ترس و وحشت ، از خواب می پرید . 🍡 ادامه دارد 🍡 @kodak_novjavan1399
🌙ماه رجب رو به پایان است التماس دعا در آخرین روز ماه مبارک رجب 🌙 ان شاءالله ماه پر فیض و برکت 🌸 شعبان براتون پر از اتفاقات خوب باشه همراه با سلامتی و دلخوشی💞 التماس دعا 🙏 ༺🦋@kodak_novjavan1399
💚یا اباعبدالله💚 دست می گیرد✋ و دل می برد❤ و می بخشد🌹 این حسین کیست💚 که این گونه عطایی دارد میلادسومین اخترتابناک امامت و ولایت،اباعبدالله الحسین(ع)مبارک باد🌹 🦋@kodak_novjavan1399