فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو میڪنم تو زندگیت
به جایے برسی
ڪه هر شب قبل خواب
از ته دل بگی:
خدایااااا شڪرت
شبتون قشنگ... 🌙⭐️💫
🦋@kodak_novjavan1399
💚 #سلام_آقای_من💚
آقا اصلا برای تو نه
برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا...
#من سرم گرم گناه است سرم داد بزن
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@kodak_novjavan1399
💖معبودا
🌸در شروع هفته
⚪️با سبدی پر از تمنا به سویت می آیم
🌸تا با سبدی پر از رحمتت بازگردم
⚪️و از تو می خواهم
🌸دلی آگاه و قلبی شاکر
⚪️و ذهن و افکاری پر از آرامش
🌸به من و عزیزان و دوستانم
⚪️عطا فرمایی
آمین یا رَبَّ الْعالَمین
ای پروردگار جهانیان
#ذکر_روز📿
༺🦋@kodak_novjavan1399
💚 #سلام_آقای_من💚
🍃🌸سلام ای مونس غم های زهرا
🌸🍃بیا که کوچه ها چشم انتظارند
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@kodak_novjavan1399
✍امام علی علیه السلام:
هر روز صفحه ای از عمر شماست، پس آن را با بهترین عمل خود جاویدان کنید.
📚غرر الحکم ص115
•@kodak_novjavan1399
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حاج قاسم سلیمانی:
شاید شبیهترین صحنه و جامعترین صحنه به حادثه کربلا، بدون اغراق و اغماض اگر خوب شرح داده شود، دفاع مقدس بوده است.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
حکایت !
شخصی در حال تنگدستی و بی پولی به زن خود گفت: اگر بخواهیم فردا شب پلو بخوریم و فردا بروم یک من برنج بگیرم، چه قدر روغن برای آن لازم است؟
زن جواب داد: دومن روغن لازم دارد.
مرد با تعجب گفت: چه طور یک من برنج، دو من روغن می خواهد؟!
زن گفت: حالا که ما با خیال پلو می پزیم لااقل بگذار چرب تر بخوریم...
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 طنز تاریخ پهلوی 😂
😍 قسمت پنجم : دست های پشت بوته
@kodak_novjavan1399
💟 داستان کوتاه
شخصی به نزد عارفی دانا رفت و از سختی های زندگی برایش گفت: ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ؟ چرا با وجود تلاش فراوان به اقتدار نمیرسم؟ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
عارف پاسخ ﺩﺍﺩ:
ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟
گفت : ﺑﻠﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ …
عارف ﮔﻔﺖ : زمانی که ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ خداوند ﺁﻓﺮﯾﺪ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﻤﻮﺩ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺳﺮﺧﺲ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎک ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ..
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺭﺷﺪ ﻧﮑﺮﺩ … خداوند ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﮑﺮﺩ،
ﺩﺭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺧﺴﻬﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ ...
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻣﺒﻮﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ..
ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ ..
ﻭ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺍﺭﺗﻔﺎﻋﺶ ﺍﺯ ﺳﺮﺧﺲ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺭﻓﺖ ...
ﺁﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻗﻮﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩ!
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﻭ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﻮﺩﯼ ، ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ ﻣﯿﺴﺎﺧﺘﯽ ؟
ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ به اقتدار ﺧﻮﺍﻫﯽ رسید ..
از رحمت و برکت خداوند هیچوقت نا امید نشید
•✾@kodak_novjavan1399
💚 #سلام_آقای_من💚
🍃🌸نمک سفره ی آقاچقدرشیرین است
🌸🍃حرمت نان و نمک لازمه ی هر دین است
🍃🌸برکت زندگیم ازنمک ارباب است
🌸🍃ذکرمولا که بگیری همه چی تضمین است
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@kodak_novjavan1399
#کلام_نور
💎امیرالمومنین عليه السلام:
🔸عَوِّدْ اُذُنَكَ حُسنَ الاستِماعِ، و لا تُصغِ إلى ما لا يَزِيدُ في صَلاحِكَ استِماعُهُ.
🔹گوش خود را به خوب شنيدن عادت بده و به سخنانى كه شنيدنشان بر اصلاح و پاكى تو چيزى نمىافزايد گوش فرا مده.
📎 غررالحکم، ح۶۲۳۴
@kodak_novjavan1399
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
دعوتنامه عروسی مان را خودمان نوشتیم.
کارتهای عروسی را که توزیع می کردیم، جای برخی مهمانان را خالی دیدیم..
شروع به نوشتن دعوتنامه کردیم برای امام علی(ع)، امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام جواد(ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع)
بعد دعوتنامه ها را به عموی آقامرتضی که راهی کربلا بودند دادیم تا در حرم این بزرگواران بیندازند.
برای حضرت مهدی(عج) هم نامهای مخصوص نوشتیم.
حتی برگه هایی را برداشتیم و در آن احادیث و جملات بزرگان را نوشتیم و بین مهمان ها توزیع کردیم و جالب آنکه عده ای به ما گفتند آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد.
🌷شهید مرتضی زارع🌷
📎به روایت همسر شهید
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 #درس_اخـــلاق
🔻ماجرای خوشه انگور!
🔻استاد عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
🔴 تلنگر
✍مي گويند که پسري در خانه ، خيلي شلوغ کاري کرده بود .
او ، همه ي اوضاع را به هم ريخته بود.
وقتي پدر وارد شد، مادر شکايت او را به پدرش کرد.
پدر ، که خستگي و ناراحتي بيرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر ديد امروز اوضاع خيلي خراب است، و همه ي درها هم بسته است.
وقتي پدر شلاق را بالا برد ؛
پسر ديد کجا فرار کند؟
راه فراري ندارد!...
خودش را به سينه ي پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
⁉️شما هم هر وقت ديديد اوضاع خراب است،
به سوي خدا فرار کنيد.
«وَ فِرُّوا إلي الله مِن الله»
هر کجا متوحش شديد راه فرار به سوي خداست.
📚حاج محمد اسماعيل دولابي
•✾@kodak_novjavan1399
پروردگارا🙏
از سوے خودت
رحمتـے بہ ما عطا ڪن
و از ڪار فرو بستہ ما
راه نجاتـے برایمان فراهم ساز🙏
الهی🤲
امروز برکت را در زندگی
دوستانم قرار ده
استجابت در دعاهاشون
و آرامش در قلب هاشون🙏
آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات
ای برآورنده ی حاجت ها
#ذکر_روز📿
🦋@kodak_novjavan1399
امام باقر علیه السلام:
هر کس که مىخواهد مسکن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم (علیه السلام) را ترک نکند.
📗مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص۲۵۳
@kodak_novjavan1399
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید نوید صفری:
هرگاه که نمازت
قضا شد و نخواندی
در این فکر نباش که
وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکر کن چه گناهی را
مرتکب شدی که خداوند نخواست
در مقابلش بایستی!
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
@kodak_novjavan1399
4_5832327324657257534.mp3
7.06M
دکتر حورایی
۱۰ اشتباه رفتاری والدین نسبت به کودک
@kodak_novjavan1399
{📘☁️}
امام خمینی و شستن لباس زن مستمند
موضوع داستان : اخلاقی
✍مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام خمینی در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال رفتن به درس مرحوم آقای شاه آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار مدرسه حجتیه عبور می کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه ها و کهنه هایی را می شوید. نمی دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می دیدیم که یخ های رودخانه را می شکست و کهنه می شست، بعد دستش را از آب بیرون می آورد و مقداری با دمای بدنش گرم می کرد و دوباره لباس می شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من فرمود: «شما بروید بعد من می آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباسهارا شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی نبود» بعد معلوم شد به آن خانم گفته اند: «شما بیایید منزل، من دستور می دهم آب گرم کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمک تان می کنم»
📚 منبع: کتاب "برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)"، گردآورنده غلامعلی رجایی، ج۱، ص ۲۱۲
@kodak_novjavan1399