eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
996 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
8.1هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻دین، لقلقه‌ی زبانِ مردم🔻 امام حسین (ع) فرمودند: 💢 اَلنّاسُ عَبیدُ الدّنیا، وَ الدّینُ لَعِقٌ عَلی ألسِنَتِهِم یَحوطونَهُ بِهِ ما دَرَّت مَعایِشُهُم، فَاِذا مُحِصّوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدّیانونَ. ⚡️ مردم بنده‌ی هستند، ⚡️ و ، چیزی است که بر زبانشان می‌چرخد، ⚡️ تا وقتی که زندگی‌هایشان به خوبی می‌گذرد، دَم از می‌زنند. ⚡️ ولی هرگاه با و آزموده شوند، واقعی اندک می‌شوند. تحف العقول، ص ۲۴۵. ✨✨✨✨✨ بعضیا مثل آدامس با برخورد میکنن😐 ✔️ تا وقتی که شیرینیش زیرِ زبونشون هست،😋 ✔️ تا وقتی که تفریح دارن و خوش میگذره،😇 👈 هم باهاشونه👌 ‼️امّا وقتی که سختی‌ها و تلخی‌ها، خودش رو نشون میده😰 ‼️درست مثل یه آدامس، رو میندازن بیرون.👌 👇👇👇 ❗️ بین ادّعا و خیلی فاصله است. در شرایط عادّی و امنیت، همه از عدالت و حق‌خواهی و خدا و پیغمبر دم می‌زنند، و خودشون رو میدونند،😌 ولی وقتی زیان و ضرر باشه، خیلی‌ها جا می‌زنند و میدان رو خالی می‌کنند.😰 😔💔 مثل کاری که کوفیان با خودِ امام حسین کردند. نامه نوشتند که بیا کوفه ما با تو هستیم... ولی وقتی دیدند اوضاع خرابه، همه‌شون امام حسین رو تنها گذاشتند. 📛 حواسمون باشه به قول امام حسین، فقط لقلقه‌ی زبانمون نباشه... @kodak_novjavan1399
✍ بر باد رفته گاهی پیش میاد؛ یکی سر جلسه تقلب میکنه، معلم هم اصلا به روش نمیاره. 😍 شاگرد هم کلی ذوق میکنه؛ آخ‌جوووون، چقدر راحت کردم هیچ کس متوجه نشد. 👤اما معلم موقع نمره دادن، برگه امتحانش رو خط میزنه مینویسه صفر.❌ 🙅‍♂یعنی به علت ، هیچ کدوم از پاسخ ها مورد قبول نیست❌ 👈چه اونایی که کردی، چه اونایی که نکردی... ✨✨✨ ✅ حکایت بعضی از آدم‌ها هم همینطوریه👌 ⛔️ تو کسب و کارشون میکن، و رو قاطی میکنن❗️ 🔚 اونوقت باهمون پول:↶ ☜خونه میخرن، ☜فرش میخرن، ☜لباس میخرن و.... 🔚بعدش هم میرن توی همون خونه، روی همون فرش:↶ ☜ میخونن، ☜ مجلس میگیرن و.... 😱 اما خدا روی همه‌ی اون اعمال خط میزنه؛↶ ❌هیچ کدوم رو قبول نمیکنه❌ ✅خداوند در قرآن میفرماید: 🕋وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (فرقان/۲۳) ✨ما به سراغ(حسابرسی) هر عملى كه انجام دادند میرویم و آن را غبارى پراكنده مى‌سازيم. ⚠️یعنی حتی کارهای خوبی هم که انجام دادن دیگه هیچ ارزشی نداره و از بین میره، چون؛↶ ⛔️ و قاطی شده ⛔️ ✨✨✨ ✅ امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود: ✨به خدا قسم هر چند اعمال اینها مفیدتر و درخشنده‌تر از پارچه‌های سفید مصری باشد، از آنها پذیرفته نمی شود❌ 👈زیرا ایشان از پرهیز نمی کنند. 📚عدة الداعی، ابن فهد حلی، ص230؛ 📚بحارالانوار، ج7، ص205. @kodak_novjavan1399
🔻اطاعت و مراعات🔻 ✍ (ع) در نامه‌ای به شیخ مفید نوشتند: ⚡️ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ، وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْلَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ، فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلَالُهُ، وَ ظَاهِرُونَا عَلَی انْتِیَاشِکُمْ مِنْ فِتْنَةٍ قَدْ أَنَافَتْ عَلَیْکُمْ... 💢 ما در رعایتِ حالِ شما کوتاهی نمی‌کنیم، و شما را از یاد نبرده‌ایم... 💢 اگر جز این بود، گرفتاری‌ها از همه طرف به شما رو می‌آورند، و دشمنان شما را از بین می‌بردند. 💢 پس پیشه کنید، و به ما اعتماد کنید، و چاره این و را که به شما رو آورده است از ما بخواهید... 📚 بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶. به نقل از احتجاج طبرسی. ➖➖🚥🚥➖➖ دقّت کنیم❗️ داستان دو طرفه است.🔁 یعنی یه کاری ما باید انجام بدیم، و یه کاری هم (ع) انجام میده.😐 👈 از طرفِ ما باید رعایت بشه.. ما که ادّعای و محبّ اهلبیت بودن داریم، و خودمون رو به می‌چسبونیم،🙂 باید از این بزرگواران و پیروی داشته باشیم. 👈 از اون طرف هم، مراعاتِ حالِ ما رو انجام میده، و ما رو یاد می‌کنه..😊 و در گرفتاریها از ما دستگیری میکنه..❤️ ✔ امّا توجّه داشته باشیم که: این دو تا با هم نسبتِ مستقیم دارند..🤔 یعنی هرچقدر که و ما بیشتر باشه، عنایتِ حضرت هم بیشتر میشه.. و بیشتر هوامون رو داره..👌 📣 هرچقدر که ما از اطاعتِ بیشتری داشته باشیم، بیشتر مراقبِ ماست. ☝️ این مطلب تا جایی پیش میره که امام، تمامِ انتخابهای مأمومِ خودش رو زیر نظر می‌گیره.. و اجازه نمیده پای مأموم تو هیچ چاله‌ای بره...🚶‍♂🕳 و امام در همه حال مواظبِ فرد میشه..❣ ❌ پس از طرفِ هیچ کوتاهی و قصوری نیست.. ✅️ هر چی کوتاهی و کمبود هست، از طرفِ خودِ ماست.. اگر انتخاب نادرستی در زندگی داشتیم،😔 اگر جایی پامون لغزید،😢 اگر مشکلی برامون پیش اومد😩 و خلاصه هر مشکلی که بود... مطمئن باشیم که خودمون کوتاهی کردیم. ⛔️ کوتاهی‌ها از ماست، نه ... آقاجان! عزیزم 🙏 ما رو بخاطرِ همه کوتاهی‌‌ها و ضعفهامون ببخش.. برامون دعا کن🤲 و اجازه نده که بیشتر از این، از شما دور بشیم...😔 @kodak_novjavan1399
🔻اطاعت و مراعات🔻 ✍ (ع) در نامه‌ای به شیخ مفید نوشتند: ⚡️ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ، وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْلَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ، فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلَالُهُ، وَ ظَاهِرُونَا عَلَی انْتِیَاشِکُمْ مِنْ فِتْنَةٍ قَدْ أَنَافَتْ عَلَیْکُمْ... 💢 ما در رعایتِ حالِ شما کوتاهی نمی‌کنیم، و شما را از یاد نبرده‌ایم... 💢 اگر جز این بود، گرفتاری‌ها از همه طرف به شما رو می‌آورند، و دشمنان شما را از بین می‌بردند. 💢 پس پیشه کنید، و به ما اعتماد کنید، و چاره این و را که به شما رو آورده است از ما بخواهید... 📚 بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶. به نقل از احتجاج طبرسی. ➖➖🚥🚥➖➖ دقّت کنیم❗️ داستان دو طرفه است.🔁 یعنی یه کاری ما باید انجام بدیم، و یه کاری هم (ع) انجام میده.😐 👈 از طرفِ ما باید رعایت بشه.. ما که ادّعای و محبّ اهلبیت بودن داریم، و خودمون رو به می‌چسبونیم،🙂 باید از این بزرگواران و پیروی داشته باشیم. 👈 از اون طرف هم، مراعاتِ حالِ ما رو انجام میده، و ما رو یاد می‌کنه..😊 و در گرفتاریها از ما دستگیری میکنه..❤️ ✔ امّا توجّه داشته باشیم که: این دو تا با هم نسبتِ مستقیم دارند..🤔 یعنی هرچقدر که و ما بیشتر باشه، عنایتِ حضرت هم بیشتر میشه.. و بیشتر هوامون رو داره..👌 📣 هرچقدر که ما از اطاعتِ بیشتری داشته باشیم، بیشتر مراقبِ ماست. ☝️ این مطلب تا جایی پیش میره که امام، تمامِ انتخابهای مأمومِ خودش رو زیر نظر می‌گیره.. و اجازه نمیده پای مأموم تو هیچ چاله‌ای بره...🚶‍♂🕳 و امام در همه حال مواظبِ فرد میشه..❣ ❌ پس از طرفِ هیچ کوتاهی و قصوری نیست.. ✅️ هر چی کوتاهی و کمبود هست، از طرفِ خودِ ماست.. اگر انتخاب نادرستی در زندگی داشتیم،😔 اگر جایی پامون لغزید،😢 اگر مشکلی برامون پیش اومد😩 و خلاصه هر مشکلی که بود... مطمئن باشیم که خودمون کوتاهی کردیم. ⛔️ کوتاهی‌ها از ماست، نه ... آقاجان! عزیزم 🙏 ما رو بخاطرِ همه کوتاهی‌‌ها و ضعفهامون ببخش.. برامون دعا کن🤲 و اجازه نده که بیشتر از این، از شما دور بشیم...😔 @kodak_novjavan1399
‍ بِسمِ الله الرّحمن الرّحیم تفسیری از آیات مربوط به جزء (نوزدهم ) 🔻تهدیدهای دشمن🔻 ✍ وقتی که در مسیری قدم گذاشته، که انتهای این مسیر، به انتظارش نشسته.. دیگه هیچ ترسی از دشمن، و تهدیدها و نقشه‌هاش نداره❌ ✔ همون حرفی که ساحرانِ زمان موسی، به فرعون زدند. 👈 وقتی ساحران، معجزه موسی رو دیدند و آوردند، فرعون از دستشون عصبانی شد و گفت: 🕋 آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ (شعراء/۴۹) 💢 آیا بدون اجازه‌ی من به موسی آوردید؟! 🕋 لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ (شعراء/۴۹) 💢 دستها و پاهای شما را به عکسِ یکدیگر قطع می‌کنم، و همه شما را به دار می‌زنم! 😧 واقعاً این ساحران خیلی عجیبه‼️ کسانی که به جنگِ پیامبر بزرگ خدا (حضرت موسی) اومده بودند... و حالا تازه چند دقیقه بیشتر نیست که آوردند.. ولی چه محکمی داشتند. فرعون داره میگه دست و پاهاتون رو قطع میکنم، شکنجه‌تون میکنم، میکشمتون و کلّی تهدید دیگه...😱 امّا در جواب گفتند:👇 🕋 قَالُوا لَا ضَیْرَ إِنَّا إِلَی رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (۵۰) 💢 گفتند: مهّم نیست، هر کاری که از دستت ساخته است انجام بده! ما بسوی پروردگارمان باز می‌گردیم! و بعد هم دعا کردند:👇 🕋 رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ (اعراف/۱۲۶) 💢 خدایا! و استقامت بر ما فرو بریز، و ما را مسلمان بمیران! 👌 یعنی این: ✔ سر از تنمان جدا کنید! ✔ دست و پایمان را قطع کنید! ✔ باکی نداریم! ✔ چرا که ما بسوی رهسپاریم! ✅ اونوقت ما سالهاست که آوردیم، ولی به پای مکتب و دینمون حاضر نیستیم یک سیلی بخوریم.😔 یعنی با کوچکترین سختی و بلا، ایمانمون رو از دست میدیم، و زبان به گلایه و شکایت از خدا باز می‌کنیم.🗣 👈 در .👉 ایمانی خوبه که با سختی‌ها و بلاها قوی‌تر بشه، نه ضعیفتر.👌 🌸🍃﷽🌸🍃📣 هر روز در ماه مبارک رمضان، در بهار قرآن✨ ﷽ ✍ بر باد رفته گاهی پیش میاد؛ یکی سر جلسه تقلب میکنه، معلم هم اصلا به روش نمیاره. 😍 شاگرد هم کلی ذوق میکنه؛ آخ‌جوووون، چقدر راحت کردم هیچ کس متوجه نشد. 👤اما معلم موقع نمره دادن، برگه امتحانش رو خط میزنه مینویسه صفر.❌ 🙅‍♂یعنی به علت ، هیچ کدوم از پاسخ ها مورد قبول نیست❌ 👈چه اونایی که کردی، چه اونایی که نکردی... ✨✨✨ ✅ حکایت بعضی از آدم‌ها هم همینطوریه👌 ⛔️ تو کسب و کارشون میکن، و رو قاطی میکنن❗️ 🔚 اونوقت باهمون پول:↶ ☜خونه میخرن، ☜فرش میخرن، ☜لباس میخرن و.... 🔚بعدش هم میرن توی همون خونه، روی همون فرش:↶ ☜ میخونن، ☜ مجلس میگیرن و.... 😱 اما خدا روی همه‌ی اون اعمال خط میزنه؛↶ ❌هیچ کدوم رو قبول نمیکنه❌ ✅خداوند در قرآن میفرماید: 🕋وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً (فرقان/۲۳) ✨ما به سراغ(حسابرسی) هر عملى كه انجام دادند میرویم و آن را غبارى پراكنده مى‌سازيم. ⚠️یعنی حتی کارهای خوبی هم که انجام دادن دیگه هیچ ارزشی نداره و از بین میره، چون؛↶ ⛔️ و قاطی شده ⛔️ ✅ امام صادق(ع) در همین رابطه فرمود: ✨به خدا قسم هر چند اعمال اینها مفیدتر و درخشنده‌تر از پارچه‌های سفید مصری باشد، از آنها پذیرفته نمی شود❌ 👈زیرا ایشان از پرهیز نمی کنند. 📚عدة الداعی، ابن فهد حلی، ص230؛ 📚بحارالانوار، ج7، ص205. ▪️ای تیغ ، نجات بخش حیدر بودی از تیغ زبان خلق ، بهتر بودی ▪️با انکه شکافتی سرم را اما صدمرتبه مهربانتر از در بودی 🏴🏴🏴🏴
✍ یادمه معلم گفته بود دارید. ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار میشه. فردا زنگ سوم که تمام شد آماده ی امتحان باشید. ⚠️ آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. 🚶‍♂دنبالش رفتم و گفتم: برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و.. می‌دانستم احمد طولانی است. 🙎‍♂ احمد مقید بود که ذكر را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بی‌فایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همه ی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. 🧓 ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره. مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه. ⏰بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد همه داشتند توی کلاس پچ یچ می کردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد. همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه بعد یکی از بچه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن 👤هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد. معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمی‌داد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. 👨‍⚖ معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد. من هم با تعجب به او نگاه می کردم. 👨 احمد مثل ما مشغول پاسخ شد. فرق من با او در این بود که احمد را خوانده بود و من خیلی روی این کار او فکر کردم. این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه‌ی عمل خالصانه‌ی احمد. 📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف ، ص ۱۸. خاطره دکتر محسن نوری از شهید نیّری.