🌸جوانی موبایلش را که کنار قرآن گذاشته بود یادش رفت با خودش ببره و رفت بیرون از منزل " قرآن سوالی ازموبایل میکنه "
* چرا اینجا انداختنت ؟
📱موبایل:این اولین بار است که منو فراموش میکنه
📖قرآن : ولی من رو همیشه فراموش میکنه
📱موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من
📖قرآن:منم همیشه بااون حرف میزنم ولی اون نه گوش میده ونه بامن حرف میزنه *
📱موبایل:آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم..
📖قرآن:من هم پیام و بشارتها دارم و وعده های زیبا دارم ولی فراموشم میکنند*
📱موبایل:از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضرر باز هم منو ترک نمیکنه..
📖قرآن: ولی من طبیب روحها و نفسها و جسم "ها هستم با این همه درمان ،از من دوری میکنه
📱موبایل:از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه
📖قرآن:من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه..
دراین بین صدای پای جوان امد که " موبایلم یادم رفته "
📱موبایل: با اجازه شما ،اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه....
واقعا به کجا داریم میریم❓
@kodak_novjavan1399
28.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شهر موشکی
🇮🇷 قسمت پنجم : عمو مذاکره می کند .
🔮 @kodak_novjavan1399
✨﷽✨
✅داستان راستان
سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود! یه مرتبه گوشت خرید، شب بیاد بار بزاره بعد از مدتها یه دلی از عزا دربیاره...! تو راه که داشت میومد، دید یه سگی کنار کوچه انقد لاغر هستش که اصلا انگار استخوناش از زیر پوست پیداست این توله هاش هم چسبیدن به سینه های مادرش! شیر نداره بده بی رمق افتاده...!
ایشون این گوشتی که دستش بود صاف انداخت جلوی این سگ! یعنی واینساد که فکر بکنه و محاسبه بکنه، معامله بکنه باخدا! یعنی بگه من این رو میدم در عوض تو اونو بمن بده! از اون به بعد زندگی سید شفتی زیر و رو شد. این مجتهد مسلم حکومت داشت تو اصفهان. ثروتش به قدری بود که یک روز رو وقتی اعلام میکرد فقرا وقتی میومدن در خونش چنگه چنگه پول میداد بهشون...!!نمی شمرد..!! ثروت عجیبی خدا بهش داد.. مردم فوق العاده دوسش داشتن..
حکومت قاجار بدون اجازه ایشون تو منطقه اصفهان نمی تونست کاری بکنه انقدر محبوب بود...! این همون آدم فقیر یه لا قبایی بود تو نجف که هیچی نداشت! یه کار یه عمل صالح تو یه لحظه..اینجوری زیر و رو شد.
@kodak_novjavan1399
____________________
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون اتل متل یه جنگل
🇮🇷 این داستان : گردش پر دردسر
@kodak_novjavan1399
سلام به خدای یکتا❤
سلام به دی ماه❄️
سلام به شروع وتازگی🌨
سلام به امیدوزندگی❄️
سلام به مهرومهربانی🌨
سلام به دوستان باوفا❄️
فصل جدید و🌨
ماه جدید مبارک❄️
#روزتون_زیبا ❄️
@kodak_novjavan1399
📌📖 #درمحضرقرآن #تمثیلات 📌
۹۹حجر👇
و اعْبُد رَبَّکَ حَتّی یَأتِیَکَ الیَقین
📍بنده باش! 📍
آب باید برود توی برگ تا سبز و شاداب باشد؛ و گرنه روی برگ که فایده ای ندارد و بدتر آن را می پوساند، می گویی نه؟ امتحان کن! از درخت توت یک برگ بچین و بگذار توی یک ظرف آب، چند روز دیگر بیا و تماشا کن!
🍁🌾 #قرآن مثل آب است، آب حیات، و ما مثل همان برگ. پس اگر قرآن را فقط در شبهای قدر روی سر بگذاریم که سبز نمی شویم، حیات پیدا نمی کنیم.
#قرآن باید بیاید توی سر، وتوی ذهن و زندگی ما و در یک کلمه هر چه قرآن می گوید ما باید بگوییم چشم! اسم این کار را بندگی می گذارند و #قرآن از ما همین را می خواهد:
وَ اعْبُد رَبِّک؛
بندگی کن پروردگارت را.
📚سی تدبر،سی تلنگر،محمدرضا رنجبر
@kodak_novjavan1399
امام سجاد(ع):
انسان بزرگوار به بخشش خود می بالد،
و انسان پست به دارایی خود می نازد.
#انسان_پست_و_بخشنده
#حدیث
⊰✾✿✾⊱ @kodak_novjavan1399
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا "
🌸 قسمت هشتم
🌟 حوا ، لبخندی زد و در پاسخ گفت :
🌷 سلام بر تو پسرم !
🌟 هیدرا پرسید :
🇮🇷 پدرم ( آدم ) چه می کند ؟
🌟 حوا گفت :
🌷 در جوار پروردگار ،
🌷 غرق در نعمت های اوست .
🌟 حضرت مریم نزدیک آمد ؛
🌟 و هیدرا را ، از آغوش حوا گرفت .
🌟 مولود کعبه ، نگاهی به مریم کرد و گفت :
🇮🇷 سلام بر تو ای خواهرم !
🌷 مریم گفت : سلام بر تو برادرم !
🇮🇷 هیدرا گفت : عمویم چه می کند ؟
🌟 مریم گفت :
🌷 خوب است و به تو سلام رساند .
🌟 آنگاه حضرت مریم ،
🌟 با عطری که همرا داشت ، نوزاد را معطر نمود .
🌟 سپس حضرت آسیه ،
🌟 مولود را در آغوش گرفت
🌟 و او را در پارچه ای که همراه داشت، پیچید .
🌟 روز چهارم که فرا رسید ؛
🌟 فاطمه آماده شد که از کعبه خارج شود
🌟 فرزند برگزیده اش ،
🌟 بر روی دست مبارکش بود .
🌟 ناگهان هاتفی از غیب او را صدا زد و گفت :
🌹 ای فاطمه !
🌹 نوزادت را "علی" نام بگذار ؛
🌹 زیرا او بلند مرتبه است .
🌹 و خداوندِ علیّ اعلیٰ می فرماید :
🕋 من نام او را ، از نام خود اقتباس نموده ؛
🕋 و به ادب و اخلاق خود ، او را پرورش داده ؛
🕋 و او را بر اسرار علم خود ، توانا ساختم .
🕋 اوست که در خانه ام ، بتها را شکسته
🕋 و در بام خانه ام اذان میگوید
🕋 و مرا به پاکی و بزرگواری یاد نماید .
🕋 خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد
🕋 و وای بر آن کسی که ، او را دشمن داشته ؛
🕋 و بر او کینه ورزد و فرمانش نبرد .
🌟 پس از آنکه سخن هاتف قطع شد ؛
🌟 همان قسمت از دیوار کعبه ،
🌟 که شکافته شده بود ؛
🌟 بار دیگر شکافته شد .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @kodak_novjavan1399
37.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی حضرت سموئل نبی
🇮🇷 قسمت دوم
@kodak_novjavan1399
#کارتون #پیامبران #فرمانروایان_مقدس #سموئل
💞❣💞❣💞❣
#داستانهای_قرآنی
💞❣💞❣💞❣
قسمت سوم زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞❣بالاخره روزی که ابراهیم باید پیام الهی را بمردم ابلاغ کند فرا رسید و او طبق دستور خداوند دعوت خود را آشکار کرد .
💞❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞بت پرستان که سخت به خدایان خود دلبسته بودند ، زبان به نصیحت او گشودند و تلاش کردند او را از راهی که در پیش گرفته منصرف کنند و به پرستش بتها وادار نمایند .💞❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞از کرامات بتها سخن گفتند و از خشم آنها افسانه ها بهم بافتند تا ابراهیم را ادب کنند و از مخالفت با بتها باز دارند .❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞اما ابراهیم قهرمان خداپرستی بود که تمام ذرات وجودش ندای ( لا اله الا الله ) سر میدادند و یاوه سرائی های مردم نادان اثری در دل و جان او باقی نمیگذاشت .❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞در میان تهدیدهای قوم ، ابراهیم گفت :ای مردم ، آیا درباره خداوند با من گفتگو و بحث و جدل می کنید ؟ ! ❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞خداوندیکه مرا براه راست هدایت کرده و با دلائلی محکم و غیر قابل تردید مرا به پرستش خود فرا خوانده است . ❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞من از تهدیدهای شما و خشم خدایان دروغین شما کوچکترین ترسی ندارم . شما باید بترسید نه من .❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞 زیرا خدای من ، آفریدگار جهان و جهانیان است که همه چیز در اختیار او است . و بر همه کاری قادر و توانا است .❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞بمن بگوئید بدانم آیا وقتی شما در برابر این بتها دعا میکنید ، صدای شما را میشنوند ؟ آیا میتوانند به شما سودی برسانند و یا ضرری وارد آورند ؟❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞گفتند : ای ابراهیم سخن تو درست است ، اما پدران و نیاکان ما این راه را رفته اند و ما هم به پیروی از آنها پرستش بتها را ادامه خواهیم داد .❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞ابراهیم گفت : من از خدایان شما و پدرانتان بیزارم و در اعماق قلبم انزجار و دشمنی با آنها را احساس میکنم .❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ادامه داستان در قسمت بعد ...
دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی
🍃
🏴🍃 @kodak_novjavan1399