eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
12.2هزار ویدیو
279 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد(ع): انسان بزرگوار به بخشش خود می بالد، و انسان پست به دارایی خود می نازد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ⊰✾✿✾⊱ @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت هشتم 🌟 حوا ، لبخندی زد و در پاسخ گفت : 🌷 سلام بر تو پسرم ! 🌟 هیدرا پرسید : 🇮🇷 پدرم ( آدم ) چه می کند ؟ 🌟 حوا گفت : 🌷 در جوار پروردگار ، 🌷 غرق در نعمت های اوست . 🌟 حضرت مریم نزدیک آمد ؛ 🌟 و هیدرا را ، از آغوش حوا گرفت . 🌟 مولود کعبه ، نگاهی به مریم کرد و گفت : 🇮🇷 سلام بر تو ای خواهرم ! 🌷 مریم گفت : سلام بر تو برادرم ! 🇮🇷 هیدرا گفت : عمویم چه می کند ؟ 🌟 مریم گفت : 🌷 خوب است و به تو سلام رساند . 🌟 آنگاه حضرت مریم ، 🌟 با عطری که همرا داشت ، نوزاد را معطر نمود .  🌟 سپس حضرت آسیه ، 🌟 مولود را در آغوش گرفت 🌟 و او را در پارچه ای که همراه داشت، پیچید . 🌟 روز چهارم که فرا رسید ؛ 🌟 فاطمه آماده شد که از کعبه خارج شود 🌟 فرزند برگزیده اش ، 🌟 بر روی دست مبارکش بود . 🌟 ناگهان هاتفی از غیب او را صدا زد و گفت : 🌹 ای فاطمه ! 🌹 نوزادت را "علی" نام بگذار ؛ 🌹 زیرا او بلند مرتبه است . 🌹 و خداوندِ علیّ اعلیٰ می‏ فرماید : 🕋 من نام او را ، از نام خود اقتباس نموده ؛ 🕋 و به ادب و اخلاق خود ، او را پرورش داده‏ ؛ 🕋 و او را بر اسرار علم خود ، توانا ساختم . 🕋 اوست که در خانه‏ ام ، بت‌ها را شکسته 🕋 و در بام خانه‏ ام اذان می‌گوید 🕋 و مرا به پاکی و بزرگواری یاد نماید . 🕋 خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد 🕋 و وای بر آن کسی که ، او را دشمن داشته ؛ 🕋 و بر او کینه ورزد و فرمانش نبرد . 🌟 پس از آنکه سخن هاتف قطع شد ؛ 🌟 همان قسمت از دیوار کعبه ، 🌟 که شکافته شده بود ؛ 🌟 بار دیگر شکافته شد . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @kodak_novjavan1399
💞❣💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞❣ قسمت سوم زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞❣بالاخره روزی که ابراهیم باید پیام الهی را بمردم ابلاغ کند فرا رسید و او طبق دستور خداوند دعوت خود را آشکار کرد . 💞❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞بت پرستان که سخت به خدایان خود دلبسته بودند ، زبان به نصیحت او گشودند و تلاش کردند او را از راهی که در پیش گرفته منصرف کنند و به پرستش بتها وادار نمایند .💞❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞از کرامات بتها سخن گفتند و از خشم آنها افسانه ها بهم بافتند تا ابراهیم را ادب کنند و از مخالفت با بتها باز دارند .❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞اما ابراهیم قهرمان خداپرستی بود که تمام ذرات وجودش ندای ( لا اله الا الله ) سر میدادند و یاوه سرائی های مردم نادان اثری در دل و جان او باقی نمیگذاشت .❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞در میان تهدیدهای قوم ، ابراهیم گفت :ای مردم ، آیا درباره خداوند با من گفتگو و بحث و جدل می کنید ؟ ! ❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞خداوندیکه مرا براه راست هدایت کرده و با دلائلی محکم و غیر قابل تردید مرا به پرستش خود فرا خوانده است . ❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞من از تهدیدهای شما و خشم خدایان دروغین شما کوچکترین ترسی ندارم . شما باید بترسید نه من .❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞 زیرا خدای من ، آفریدگار جهان و جهانیان است که همه چیز در اختیار او است . و بر همه کاری قادر و توانا است .❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞بمن بگوئید بدانم آیا وقتی شما در برابر این بتها دعا میکنید ، صدای شما را میشنوند ؟ آیا میتوانند به شما سودی برسانند و یا ضرری وارد آورند ؟❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞گفتند : ای ابراهیم سخن تو درست است ، اما پدران و نیاکان ما این راه را رفته اند و ما هم به پیروی از آنها پرستش بتها را ادامه خواهیم داد .❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 💞ابراهیم گفت : من از خدایان شما و پدرانتان بیزارم و در اعماق قلبم انزجار و دشمنی با آنها را احساس میکنم .❣ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ادامه داستان در قسمت بعد ... دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی 🍃 🏴🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍هشام جوانی بود از یاران امام صادق علیه السلام، روزی به بصره رفت تا در کلاس مردی که به امامت اعتقادی نداشت شرکت کند. بعد از کلاس هشام از مرد پرسید: آیا تو چشم داری؟ مرد گفت این چه سوال احمقانه ای است چرا از چیزی که می بینی می پرسی؟ گفت: سوالات من همینطور است. گفت خیلی خب بپرس. هشام از مرد پرسید: آیا تو چشم، بینی و زبان و گوش داری؟ مرد گفت آری دارم. گفت با آنها چه می کنی؟ مرد وظایف همه اعضایش را یکی یکی گفت. بعد پرسید: عقل هم داری. گفت آری. پرسید وظیفه اش چیست؟ گفت او هر چه که بر حواسم می گذرد را می گیرد و صحیح و باطلش را مشخص می کند. پرسید آیا وقتی اعضای بدن سالم هستند هم به عقل نیاز است؟ گفت: بله چون اگر اعضا در وظایفشان دچار تردید شوند به عقل رجوع می کنند. پرسید پس خداوند عقل را برای رفع تردید اعضا قرار داده است. گفت درست است. پرسید: چطور خداوند برای اداره اعضای بدن تو رهبر و پیشوایی گذاشته اما این همه انسان را بدون امام آفریده تا در شک و حیرت بمانند. 💥اما مرد دیگر جوابی نداشت که بدهد. 📚اصول کافی؛باب الاضطرار الی الحجه حدیث ۳،ج۱ @kodak_novjavan1399
✍آیت‌ الله مجتهدی(ره): امام باقر (ع) به شخصی فرمودند: «اگر اراده کردی که بفهمی بهشتی و یا جهنمی هستی، به قلبت مراجعه کن، اگر دیدی اهل طاعت را دوست داری، اهل بهشت و اگر اهل گناه را دوست داری، اهل جهنم هستی و انسان در قیامت با کسی که او را دوست دارد، محشور می‌شود»، ❌ در دوره آخرالزمان قلب مؤمن آب می‌شود؛ زیرا گناه را می‌بیند و استطاعت تغییر وضع را ندارد." 💠 @kodak_novjavan1399
✨﷽✨ 🍁انسانهای نالایق🍁 ✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله! 👈فرمود: ✨1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید. ✨2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود. ✨3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند. ✨4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد. ✨ 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد. 📚داستان های بحارالانوار جلد 9 @kodak_novjavan1399
🔴 «حکایت مرد زاهد و ریاکاری» ✍مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد. بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به‌جا آورد. پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست. پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟ پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم. پسر با شنیدن شرح ریاکاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید! @kodak_novjavan1399