#تمثیلات
شیب ملایم 🎢
🔸در راه مبارزه با هوای نفس باید مرحله به مرحله کار کرد رو شیب ملایم قرار بگیرین و آنچه که یاد گرفتین، از آموزه هاتون کم کم بهش جامه ی عمل بپوشانید إن شاءأللّه✔️
اگر ما بخوایم سریعتر به مرحله ی عبد بودن برسیم قطعا به مشکلات بیشتری بر میخوریم💯
⏬
♨️خسته شدن، کم آوردن در این مسیر،
راه رو اشتباه طی کردن و....↕️
در طی کردن این مسیر سوار تانک هم باشیم نمی توانیم از فراز ونشیب عبور کنیم ⚠️
🔸چرا که موانع مستحکمی اگر در این راه باشه مارو از ادامه ی راه باز خواهد داشت، و نا امیدمان خواهد کرد ↪️
🎢پس در مسیر شیب ملایم که قرار بگیریم و عامل به آموزه هامون،✅ یعنی مطالبی که از مبارزه با هوای نفس آموختیم...
✨إن شاءأللّه طی کردنِ راه ناهموار، به آسانی پیش خواهد رفت و راه هموار می شود 🌈
⚡️تنها مسیر لذت بندگی😊✋
عبد شدن برای مولاست💯
@kodak_novjavan1399
#تلنگر
از شخصـے پرسیدند :
تا بهشت چقدر راه است ؟
گفت : یڪ قدم
گفتند : چطور ؟!
گفت : مثل #شهیدان یڪ پایتان را ڪہ
روے نفس شیطانـے بگذارید
پاے دیگرتان در بهشت است .
@kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
💖❣🌺🌹💝🌸
قسمت چهارم زندگینامه حضرت صالح( علیه السلام)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🌺🌺 تهدیدهای صالح در دل تیر آن قوم موثر واقع نشد ، بلکه بر طغیان و سرکشی آنها افزود . تعدادی از جوانان شرور و بی بند و بار را وسیله چند از زنان زیبا روی فریفتند و آنانرا به پی کردن و کشتن ناقه تشویق کردند .🌺🌺
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💝💝 شرارت ذاتی ، وقتی با تحریک غریزه جنسی و شهوت افسار گسیخته همراه شود ، فتنه ها بر پا می کند و هر عمل ناروائی را جامعه عمل میپوشاند .💝💝
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
❣❣ زنان زیبا روی فتنه انگیزی که درس دلبری و دلربائی را از حفظ داشتند ، آتشی در دل آن جوانان نادان و بی ایمان بر افروختند که شعله ها آن ، خرمن عقل و خرد آنها را یکجا سوزانید و برای انجام کاری بس ناروا آماده شان ساخت .❣❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🌹🌹 وسائل و ابزار را با خود برداشتند و در کمین ناقه نشستند و در یک فرصت مناسب که ناقه از کنار آنها می گذشت ، او را مورد حمله همه جانبه قرار دادند و از هر طرف با تیر و شمشیر بر او تاختند و او را از پای در آوردند .🌹🌹
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 خبر کشته شدن ناقه بسرعت برق در سراسر منطقه پخش شد و قوم گمراه از این حادثه ابراز خوشحالی فراوانی کردند و جشن گرفتند و از آن جوانان جنایتکار با شکوه و احترام ، استقبال نمودند .💕💕
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💞💞 بهمان اندازه که این خبر برای بت پرستان شادی بخش و خرسند کننده بود ، صالح و مؤ منان را افسرده حال و پریشان کرد .💞💞
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ادامه داستان در قسمت بعد ...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
منبع:
دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون بهادر
🇮🇷 قسمت اول
@kodak_novjavan1399
#دلت_پاک_باشه
💢ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ :
ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه، کافیه.
#نماز هم نخوندی نخون...
#روزه نگرفتی نگیر.
به #نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و.........
فقط سعی کن دلت پاک باشه!!!!!!💖
#ﺟﻮﺍﺏ_ﺍﺯ_ﻗﺮﺁﻥ :👇👇👇👇
✅ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ]
👈ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
✨ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .❗️
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ .❗️
ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .
✅ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ
🍃🌺 @kodak_novjavan1399
🌹 داستان آدم و شیطان 🌹
🌹🌹 قسمت بیستم 🌹🌹
🇮🇷 جبرئیل گفت :
☀️ یعنی آخرین عامل و علتی که ،
☀️ باعث زمینی شدن آدم و حوا شد ،
☀️ همین ظاهر شدن عیب و عورت اونا بود ؟
☀️ نه اون خطایی که کردن ، درسته ؟!
🇮🇷 اسرافیل گفت :
🌷 آره دیگه ،
🌷 چون همه هدف حارث شیطان این بود ،
🌷 که به هر وسیله ای که شده ،
🌷 عیب و عورت این دوتا رو ظاهر کنه ،
🌷 که موفق هم شد .
🇮🇷 حضرت آدم و حوا ،
🇮🇷 از بهشت به زمین هبوط کردند ،
🇮🇷 و هر دو در مکه فرود آمدند .
🇮🇷 حضرت آدم ، بر کوه صفا ،
🇮🇷 و حضرت حوا ، بر کوه مروه فرود آمد .
🇮🇷 همان دو کوهی که حاجیان ،
🇮🇷 هفت بار بین آن ها می دوند .
🇮🇷 آدم و حوا ، روزها ، هفته ها و ماه ها ،
🇮🇷 با چشمی گریون و قلبی محزون ،
🇮🇷 از خداوند ، بخشش و توبه می خواستند .
🇮🇷 سپس جبرئیل به طرف آدم آمد و گفت :
🌷 سلام بر آدم برگزیده خدا !
🌷 پروردگارت به تو سلام می رسونه
🌷 و کلماتى بهم داد تا به دستت برسونم
🌷 و گفت که باید با آنها توبه کنی .
🇮🇷 آدم و حوا ، ابتدا به خطا و تقصیر خود،
🇮🇷 در پیشگاه خداوند اعتراف کردند
🇮🇷 و با اشک و بُغض گفتند :
🌷 پروردگارا !
🌷 ما به خودمون ستم کردیم
🌷 و اگر ما رو نبخشى و به ما رحم نکنى
🌷 از زیانکاران خواهیم بود .
🌷 خدایا ! توبه مارو بپذیر
🌷 و عذر مارو قبول کن
🌷 ما به آثار بد گناهمون ،
🌷 و به خوارى و زشتی اون گناه ،
🌷 با تمام وجودمون ، پى بردم .
🇮🇷 حضرت آدم ، در حال خواندن دعاها بود
🇮🇷 که ناگهان به کلماتی برخورد کرد
🇮🇷 که قبلا نیز شنیده بود .
@kodak_novjavan1399
🌸
#فرزند_پروری
با کودکان خبرچین چه کنیم؟
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون بهادر
🇮🇷 قسمت دوم
@kodak_novjavan1399
#درمحضراهل_بیت
✍امام حسن مجتبي عليه السلام فرمود:
✅مكارم اخلاق ده چيز است:
۱- راستگوئى
۲- نوميدى راستين از غير خدا
۳- بخشش به نيازمندان
۴- خوش خلقى
۵-پاداش در برابر خدمات ديگران
۶- پيوند و رفت و آمد با خويشاوندان
۷- حمايت از همسايه
۸-توجّه به حقوق دوستان
۹-مهمان نوازى
۱۰-و مهمترين اينها شرم و حياء است.
📚تاريخ يعقوبى، ج۲، ص۲۱۵
@kodak_novjavan1399
#تمثیلات
☕️مثل دوباره گرم کردن چایی ‼️
🔹ببین! ﭼﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﺭﻭﺵ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ تا ﮔﺮﻡ بشه، ﮔﺮﻡ هم ﻣﯿﺸﻪ، ﺍﻣﺎ ﮐﻤﺮﻧﮓ هم ﻣﯿﺸﻪ…
💯ﺭﺍﺑﻄﻪ آدما هم با هم همینجوره. وقتی سرد شد ﻣﯿﺸﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ گرمش کرد اما مثل اول نمیشه.
💠مراقب ﺳﺮﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎمون ﺑﺎﺷﯿم، تا ﻻﺯﻡ ﻧﺸﻪ با آه و ناله های جانسوز داغ و گرمش کنیم، که هرگز مثل اولش نمیشه بلکه بی رنگ و بی روح میشه.
@kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون بهادر
🇮🇷 قسمت سوم
@kodak_novjavan1399
#درمحضرقرآن
⏰وقتی که دیر میشود ⌛️
🌺«وَ أَنِيبُوا إِلى رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُون» [زمر/54]
↖️قبل از آنی که عذاب خدا و مرگ ناگهانی، سراغتان بیاید🚑 و هیچ یاور و فریادرسی هم نداشته باشید، برگردید به سوی پروردگارتان↪ و تسلیم دستورات و هدایت هایش شوید؛
⚰از برای پند و نصیحتِ این کلّه های باد کردۀ ما، همین کافیست که غروب های پنج شنبه، وقتی به دیدار رفتگان و گذشتگان خویش میرویم ، سن و سال روی سنگهای قبر را بخوانیم! یکی در میان جوان و میانسال!😨
⚠️شاید اینها هم مثل ما برای آدم شدن و توبه کردن ، هی امروز و فردا میکردند!
ولی تعارف که با کسی ندارد حضرت عزرائیل!
🚑ناگهانی از راه میرسد و ناگهانی هم میبرد، ناگهانیِ ناگهانی!💥
⌛تا فرصت هست دور بزنیم از این راه کج، و برگردیم به آغوشی که همیشه باز است به روی بندگانش؛ آغوش ترین آغوشِ دنیا ؛ میان دستان خدا ...↪
#باآیهوتلنگرهایقرآنیماهمراهباشید
👇👇👇
@kodak_novjavan1399
27.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی آهوی پیشونی سفید ۲
🇮🇷 قسمت اول
@kodak_novjavan1399
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_ماجراجویی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۵۰ 🌷
🇮🇷 شاهنشاه بدون مقدمه گفت :
♨️ ما با یک انسان عجیب و غریب طرفیم
♨️ با کسی که نمی میره
♨️ چند بار کشته شده و دوباره زنده شد
♨️ کسی که اسلحه مرگبار داره
♨️ کسی که نه نابود می شه نه تضعیف
♨️ انگار همه قدرت های ماورای طبیعی ،
♨️ به کمک این بچه اومدن .
♨️ همه مردم و همه شهر ،
♨️ از قدرت و معنویت و غیرت و شجاعت
♨️ و محبت او ، دم می زنن .
🇮🇷 ناگیتان فضایی گفت :
👽 سربازان من ، سرشو از تنش جدا کردن
👽 ولی باز هم زنده است .
🇮🇷 نایسر جنی گفت :
👿 بچه ای که تک و تنها بتونه ،
👿 با ده ها و صدها نفر از ماموران ما ،
👿 مبارزه کنه ،
👿 بدون اینکه شکست بخوره
👿 و بدون اینکه ذره ای بترسه
👿 این یعنی اون تنها نیست
👿 یک قدرتی و یا قدرت هایی ،
👿 دارن به اون کمک می کنن .
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
🔥 جناب شاهنشاه !
🔥 حالا از ما چه می خواین ؟!
🔥 چه کمکی از دست ما بر میاد ؟
🇮🇷 شاهنشاه گفت :
♨️ سقوط حکومت من ،
♨️ یعنی سقوط همه شماست .
♨️ پس هر چقدر که می تونین
♨️ نیرو جذب کنید ، به ما نیرو بدین ؛
♨️ تا جلوی اونو بگیریم .
♨️ وگرنه روز به روز ، قوی تر می شه
♨️ و مردم زیادی ، بهش ملحق می شن
🇮🇷 نماینده آمریکا گفت :
🔥 ما می تونیم ، بیست هزار نیرو ،
🔥 به شما بدیم
🇮🇷 نماینده انگلیس گفت :
☄ بریتانیا هم می تونه ،
☄ ده هزار سرباز ، به شما بده
🇮🇷 شاهنشاه با خوشحالی گفت :
♨️ این تعداد از نیروها خیلی خوبه
🇮🇷 نایسر جنی گفت :
👿 من هم می تونم یک هزار جنی ،
👿 براتون احضار کنم
🇮🇷 ناگیتان فضائی گفت :
👽 ما می تونیم دو میلیون نفر ،
👽 از قویترین سربازهایمان را ،
👽 با پیشرفته ترین اسلحه ها ،
👽 برای خدمت به شما ،
👽 وارد زمین کنیم .
شاهنشاه ، ذوق زده و خوشحال شد .
و با خنده ای که بر لب داشت ، گفت :
♨️ واقعا می تونید این کارو بکنید ؟
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
✳️رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
كُلُوا الثّومَ و َتَداوَوا بِهِ فَإِنَّ فيهِ شِفاءً مِن سَبعينَ داءً؛
سير بخورید و با آن مداوا كنيد، كه هفتاد بيمارى را شفا مى دهد.
مكارم الاخلاق ص 182
@kodak_novjavan1399
#داستانک
"داستان واقعی جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون"
"گوهر شاد" یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود.
"او می خواست در کنار "حرم امام رضا (ع)" مسجدى بنا کند."
به همه کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى "شرطش" این است که؛
فقط با "وضو" کار کنید و در حال کار با یکدیگر "مجادله و بد زبانى" نکنید و با "احترام" رفتار کنید. "اخلاق اسلامى" را رعایت و "خدا" را یاد کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآوردند، علاوه بر دستور قبلى گفت؛
سر راه حیوانات "آب و علوفه" قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که "تشنه و گرسنه" بودند آب و علف بخورند.
بر آنها "بار سنگین" نزنید و آنها را "اذیت" نکنید. من "مزد شما را دو برابر مى دهم."
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به "مسجد" میرفت.
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى "چهره" او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و "عشق گوهرشاد" صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به "مرگ" نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را "جویا شد."
به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به "عیادت" او رفت.
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "ملکه گوهرشاد" برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر "عکس العمل" گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با "خوشرویى" گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از "ناراحتى یک بنده خدا" "جلوگیرى" کنیم؟
و به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "ازدواج" با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکى اینکه "مهر" من "چهل روز اعتکاف" توست در این مسجد تازه ساز.
اگر "قبول" دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط "نماز و عبادت خدا" را به جاى آور.
و "شرط دیگر" این است که بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم "طلاق بگیرم."
"حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن."
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این "مژده" درمان شد و گفت؛ چهل روز که چیزى نیست اگر "چهل سال" هم بگویى حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به "امید" اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و "وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد" باشد.
"روز چهلم" گوهر شاد "قاصدى" فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد به جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه "منتظر" است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد.
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به "نماز" پرداخته و حالا پس از چهل روز "حلاوت" نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
به گوهر شاد خانم بگویید؛
"اولا "از شما ممنونم و "دوم" اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت؛ منظورت چیست؟!
"مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى؟!"
جوان گفت؛ آنوقت که "عشق گوهرشاد" من را "بیمار و بى تاب" کرد هنوز با "معشوق حقیقى" آشنا نشده بودم، ولى اکنون "دلم به "عشق خدا" مى تپد "و جز او" معشوقى" نمى خواهم.
من با خدا "مانوس" شدم و فقط با او "آرام" میگیرم.
اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند "آشنا" کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم.
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد "مشهد" است.
🍃
🌺🍃 @kodak_novjavan1399
#داستانهای_قرآنی
💕💜💕💜💕💜
قسمت پنجم و آخرزندگینامه حضرت صالح( علیه السلام)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 صالح در اولین عکس العملی که از خود نشان داد گفت : فقط سه روز ، آری تنها سه روز مهلت برای شما باقی مانده است .💜💜
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 در این سه روز باقی مانده از عمرتان ، هرچه میخواهید بهره برداری کنید و لذت ببرید که پس از پایان این مهلت عذاب الهی بساط شما را در هم خواهد پیچید و بزندگیتان پایان خواهد داد .💜💜
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 شاید صالح بخاطر علاقه ای که به قومش داشت ، این مهلت سه روزه را تعیین کرد تا اگر در میان قوم صاحبدلی باشد ، از آخرین فرصت استفاده کند و به سوی خدا برگردد و با ابزار توبه و انابه ، خود را از عذاب الهی برهاند .💜💜
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 مهلت سه روز بپایان رسید و از آنقوم مستکبر ، کسی به راه حق بازنگشت . در پایان مهلت ، صاعقه ای سهمگین مانند کوهی از آتش بر آن قوم فرود آمد و بزندگی شرارت بارشان خاتمه داد .💜💜
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 در روایت اسلامی ، کشنده ناقه صالح بعنوان شقی ترین افراد امتهای پیشین معرفی شده ، همانند این تفسیر در مجمع البیان آمده است :❣❣
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 عماربن یاسر میگوید : در غزوه عشیره ، من و علی ابیطالب ( ع ) در میان نخلستانی روی زمین خوابیده بودیم و سر و صورت و لباس ، خاک آلوده شده بود پیامبر گرامی اسلام ببالین ما آمد و به ما فرمود : می خواهید به شما معرفی کن دو نفر را که شقی ترین افراد بشرند ؟ گفتم آری یا رسول الله ، فرمود :
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🔥🔥 اولی آنها مرد سرخ پوستی بود که شتر صالح را از پای در آورد و آنگاه دست روی سر علی ( ع ) گذاشت و فرمود : دومی کسی است که با شمشیر خود سر تو را میشکافد و محاسنت را با خون سرت رنگین میسازد .😭😭
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
💕💕 روز چهارم از آن قوم گمراه جز خانه های خالی ، بازارها و مغازه های بی صاحب چیزی نمانده بود و فقط صالح و افراد اندکی که باو ایمان آورده بودند ، نجات یافتند .💞💞
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🌺🌺 ای مردم ، من وظیفه رسالتم را انجام دادم . پیام خدا را بشما ابلاغ کردم . زبان به نصیحت شما گشودم ولی چه کنم که شما نصیحت کنندگان را دوست نمیدارید .🌺🌺
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دوره کامل قصه های قرآن.نوشته محمد صحفی
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای خاکریزهای نمکی
🇮🇷 این قسمت : توفیق اجباری
@kodak_novjavan1399