eitaa logo
دنیای شاد کودکان
2.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همین راحتی برای بچه ها وسایل بازی و سرگرمی درست کنیم و اونهارو تو درست کردنش مشارکت بدیم 😍❤️ @kodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ربات 🤖 یه ایده خیلی جالب برای کاردستی با درب بطری ( دور ریز ها) @kodakane
✅ تو همیشه تلاشت رو می کنی. به جای تشویق کردن دائمی کودک بابت کارهای ریز و درشتش بهتر است تلاش او را تشویق کنید. «تو بهترینی»، «تو همیشه موفق می شی» و... این جملات باعث می شود که کودک ارزش خود را در گرو درست و کامل انجام دادن کارها بداند و حتی دچار اعتماد به نفس کاذب شده یا اضطراب و استرس کامل بودن تا ابد رهایش نکند چون گمان می کند اگر این کار را به بهترین نحو ممکن انجام ندهد دیگر ارزشی نزد شما نخواهد داشت. 👈 عوض این جملات بگویید؛ «تو همیشه تلاشت رو می کنی»، «اینکه اینقدر تلاش می کنی خیلی برای من ارزشمنده». با این جمله ها ارزش تلاش کردن را به او می فهمانید نه صرفا برنده شدن و جلوافتادن از بقیه را. @kodakane
08-Besooy-e Dabestan.mp3
3.53M
آهنگ کودکانه: در مورد دبستان @kodakane
هدایت شده از کانال مداحی
☘انگشتر سرای بهشت☘ 🥀انواع انگشترهای عقیق یمن ، خراسان ، فیروزه نیشابور و ...🥀 😎در مدل های جذاب و متنوع 😎 😌با قیمت های رقابتی 😌 😉 و 48 ساعت مهلت تست از لحظه تحویل به مشتری 🚛 https://eitaa.com/joinchat/4235002425C3642ee72bc
🔸️شعر کودکانه: قرآن و نماز 🌸ما بنده‌ی خداییم 🌱امت مصطفاییم 🌸امام و رهبر ما 🌱باشد علی والا 🌸کتاب ما قرآن است 🌱که رهنمای جان است 🌸قرآن کلام خداست 🌱راه سعادت ماست 🌸آیین ما اسلام است 🌱کامل است و تمام است 🌸این دین آسمانی 🌱دینی است جاودانی 🌸کعبه که معبد ماست 🌱قبله و مقصد ماست 🌸نماز چون گذاریم 🌱رو سوی قبله آریم 🌸نماز رکن دین است 🌱شیرین و دلنشین است @kodakane
‌داستان کودکانه 📚✏️مداد نق نقو✏️📚 یک مداد بود نق نقو، هر وقت مشق می نوشت می گفت: « وای چه قدر بنویسم. خسته شدم. از بس نوشتم، کمرم درد گرفت. » یک وقت هم می گفت: « چرا بنویسم نوکم کوچولو می شود. » مداد هر روز برای نوشتن یک نقی می زد و از نوشتن فرار می کرد. یک روز از توی دهان خانم جامدادی پرید بیرون. قل خورد و رفت گوشه ی میز گفت: « آخیش راحت شدم من که دیگر نمی نویسم. حالا هر کاری که دلم بخواهد می کنم. » بعد هم رفت و قل خورد از این سر میز و تا آن سر میز و غش غش خندید. فکر کرد که با کی بازی کند، که یک دفعه صدای مداد رنگی را شنید. قل خورد و رفت جلو و گفت: « منم بازی، منم بازی. » مداد رنگی ها با تعجب به مداد نق نقو نگاه کردند و گفتند: « ما که بازی نمی کنیم، ما فقط داریم توی دفتر نقاشی می کشیم. » مداد نق نقو گفت: « خب منم نقاشی کنم. » مداد رنگی ها گفتند: « تو که مداد رنگی نیستی زود برو ما کار داریم. » بعد هم خندیدند و نقاشی کردند. مداد نق نقو توی دلش ناراحت شد. اما به روی خودش نیاورد و قل خورد و از پیش آن ها رفت آن سر میز. آن سر میز، پاک کن داشت با مداد تراش حرف می زد. پاک کن را که دید خوش حال شد و گفت: « آهای پاک کن می آیی با هم بازی کنیم؟ » پاک کن گفت: « چی بازی؟ » مداد نق نقو گفت: « من خط می کشم، تو روی خط ها راه برو. » پاک کن گفت: « باشه اما اگر من روی خط راه بروم که همه را پاک می کنم. » مداد باز هم نارحت شد. هیچی نگفت. مدادتراش که ایستاده بود و به حرف آن ها گوش می کرد، بلند گفت: « مداد جان، وایستا خودم با تو بازی می کنم. » مداد قل خورد پیش مداد تراش. گفت: « راست می گویی با من بازی می کنی؟ » مداد تراش کفت: « معلومه که بازی می کنم. اما اول بگذار یک کم تو را بتراشم تا نوکت تیز شود بعد هم می آیم و با تو بازی می کنم. » مداد نق نقو تا این را شنید جیغی کشید و قل خورد، فرار کرد و رفت پیش جا مدادی قایم شد. مداد نق نقو قلبش تند تند می زد خیلی ترسیده بود همان جا نشست و زار زار گریه کرد. خانم جامدادی که همه چیز را دیده بود گفت: « عزیزم گریه نکن. » مداد گفت: « منو ببخش، من بی اجازه رفتم بیرون. » خانم جامدادی لبحندی زد و گفت: « بدو که دفتر کوچولو منتظر تو است. » مداد نق نقو از آن به بعد هیچ وقت نق نزد. @kodakane