eitaa logo
دنیای شاد کودکان
2.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 قصه‌های شیرین ایرانی 🌸قصه ای از گلستان سعدی 🌼عنوان:پول به جانش چسبیده جمله آخر زن، بدجوری چنگیز را در فکر فرو برد: «اگر اینبچه از دستمان برود ، چه قدر باید خرج... با همین فکر از خانه بیرون رفت و قدم به کوچه گذاشت. الیاس یکی از همسایه ها او را دید و حالش را پرسید، چنگیز در جواب گفت: «کمی آشفته ام و حالم خوش نیست. الياس نگاهی به چهرهاش انداخت و گفت: «چه شده؟ اتفاقیافتاده؟» چنگیز گفت: پسر کوچکم ،حمید از بس پُرخوری کرده وهله هوله توی شکمش ریخته، در بستر بیماری افتاده حالش خیلی خراب است میترسم بمیرد. و گریه اش گرفت و توی دستمال کثیفی با صدای بلندی فینکرد. الیاس ناراحت شد و او را دلداری داد: «غصه نخور هر چه خدا بخواهد همان میشود. مرد که نباید خود را در برابر مشکلات ببازد و گریه کند. باید به فکر چاره باشی. چنگیز گفت: «چه کار کنم؟» الیاس گفت: آیا حکیم و طبیب برایش برده ای؟ چنگیز کمی فکر کرد و جرأت نکرد حقیقت را بگوید. مراقبت های مادر حمید را پای طبابت گذاشت بل...بل... بله بهترین حکیم مراقب اوست.» الياس گفت:خوب... بهتر شده یا بدتر؟ چنگیز دوباره توی دستمال کثیف فین کرد؛ گویی با دماغش بوق زد. سپس با صدایی لرزان گفت: «هیچ فایده ای نداشت الیاس... هیچ فایده ای نداشت. الهی من بمیرم و ناخوشی کسی را نبینم الیاس با ناباوری به چنگیز خیره شد و گفت: «بسیار خوب تو سعی و تلاشت را کرده ای دیگر باید او را به خدا واگذارکنی، فقط دو کار از دستت برمی آید یا برایش در خانه ختم قرآن برگزار کن، یا گوسفندی قربان کن. چنگیز چند لحظه ای به فکر فرو رفت. انگار می‌بایست سخت ترین تصمیم زندگی اش را میگرفت. در حالی که دستمالش را در جیبش میچلاند گفت: «به نظرم خواندن قرآن در خانه بهتر است چه کسی میتواند برود صحرا و گله ی گوسفند پیدا کند و گوسفندی بگیرد و به اینجابیاورد؟» الیاس لبخندی زد و سری تکان داد. گویی انتظار همین حرف را از آن مرد خسیس داشت. دستی بر شانه ی او زد و گفت: «البته شاید به این خاطر میگویی ختم قرآن بهتر است که قرآن بر سر زبان است و پول به جانت چسبیده بعد در حالی که از آنجا دور میشد، زمزمه کرد: «بعضی از آدمها موقع گرفتاری، اگر بخواهند پول بدهند، مثل خر توی گل گیر میکنند؛ ولی اگر بخواهند دعا بخوانند ،حاضرند هزاران باربخوانند؛ چون این کار هیچ خرجی ندارد. @kodakane
خرسها - @mer30tv.mp3
3.94M
خرس ها 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 @kodakane
🔸️شعر آهنگر 🌸کی بود؟ 🌱کی بود؟ 🌸اره‌ی آهن‌بری 🌱برقی بود و تیز بود 🌸صدا می‌کرد؛ می‌غرید 🌱آهنا رو می‌برید 🌸جرقه‌های آتیش 🌱از دندون آهنیش 🌸می ریخت زمین فیش و فیش 🌱دیدم که دوستش آقا آهنگره 🌸کار می‌کنن با هم مثل فرفره 🌱نرده می‌سازن با در و پنجره @kodakane
🌼مسلمان و کتابی در آن ایام، شهر کوفه مركز ثقل حکومت اسلامی بود. در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز، به استثناء قسمت شامات، چشمها به آن شهر دوخته بود که چه فرمانی صادر میکند و چه تصمیمی میگیرد. در خارج این شهر دو نفر یکی مسلمان و دیگری کتابی(یهودی یا مسیحی یا زردشتی) روزی در راه به هم برخورد کردند مقصد یکدیگر را پرسیدند. معلوم شد که مسلمان به کوفه میرود و آن مرد کتابی در همان نزدیکی جای دیگری را در نظر دارد که برود. توافق کردند که چون در مقداری از مسافت راهشان یکی است با هم باشند و با یکدیگر مصاحبت کنند. راه مشترک، با صمیمیت در ضمن صحبتها و مذاکرات مختلف طی شد. به سر دوراهی رسیدند مرد کتابی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این طرف که او میرفت آمد پرسید: مگر تو نگفتی من میخواهم به کوفه بروم؟ چرا این طرف می آیی؟ راه کوفه که آن یکیاست.میدانم میخواهم مقداری تو را مشایعت کنم پیغمبر ما فرمود: هرگاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا میکنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی من به خاطر این حق که به گردن من داری میخواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. اوه، پیغمبر شما که اینچنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد و به این سرعت دینش در جهان رایجشد حتما به واسطه همین اخلاق کریمه اش بوده. تعجب و تحسین مرد کتابی در این هنگام به منتها درجه رسید که برایش معلوم شد این رفیق مسلمانش خليفه وقت على بن ابى طالب علیه السلام بوده طولی نکشید که همین مرد مسلمان شد و در شمار افراد مؤمن و فداکار اصحاب على عليه السلام قرار گرفت. 🌼نویسنده: استاد شهید مرتضی مطهری @kodakane
پدر و مادرهایی که هی می پرسید چرا فرزندمون دروغ میگه، چهار عامل، کودک را به دروغ گفتن وا می دارد؛ 👈 بی اعتمادی به پدر و مادر، 👈 هراس از تنبیه، 👈 آموختن دروغ از دیگران (خصوصا والدین)، 👈 کمبود توجه و جلب توجه به کمک دروغ یا خالی بندی. این عوامل را از بین ببرید! @kodakane
خرس کوچولو شکمو و اقای دکتر - @mer30tv.mp3
3.64M
خرس کوچولو شکمو و اقای دکتر 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 @kodakane