4_6012661138716624392.mp3
1.39M
#کلیپ_صوتی
#شعر
🌸دویدم ودویدم
🌱به مسجدی رسیدم
🌸چه جای با صفایی
🌱چه رنگ دلگشایی
🌸مردم با اراده
🌱تمیز و پاک و ساده
🌸جوان و کودک و پیر
🌱چون دانه های زنجیر
🌸نشسته در پیش هم
🌱متحد و منظم
🌸عجب جماعتی بود
🌱راستی سعادتی بود
🌸کنار آنها بودن
🌱شعر نماز سرودن
🌸آقای با وقاری
🌱عالم روزگاری
🌸جلو جماعت ایستاد
🌱خرم و شاد و آزاد
🌸نماز ما به پا شد
🌱خدا انیس ما شد
📚@amooakhavan
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229
توصیه های امام رضا(علیه السلام) برای تربیت مهدی یاوران.pdf
129.9K
#متن
#تربیت_کودکان_مهدوی
💠توصیه های امام رضا(علیه السلام) برای #تربیت_مهدی_یاوران
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229
هدایت شده از ❤️مهربان تر از مادر❤️
#عکس_نوشته
💠آثار دعا برای تعجیل در فرج امام عصر علیه السلام
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2968190988C023a63cfd2
#کلام_شهدا
💠وصیت شهید مدافع حرم حمید رضا اسداللهی به فرزندش:
محمد، زندگی کن برای #مهدی عج
درس بخوان برای #مهدی عج
ورزش کن برای #مهدی عج
محمد من تو را از خدا برای خودم نخواستم
تو را از خدا خواستم برای #مهدی عج
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229
#بازی
🌸🍃بچه ها دست همدیگه رو می گیرن و دایره وار می ایستند و مربی شعر رو میخونه و بچه ها می چرخن بعد بچه ها در جواب میپرند و هی میگن...
خدا چه زیباست ، هی...
خالق دنیاست، هی...🌺
زیبا آفرید، هی…
ابرای سفید، هی…🌷
خورشید تابان، هی…
ماه درخشان، هی…🌹
گل های رنگی، هی…
هر چی قشنگی، هی…🌸
میگیم یک صدا، هی…
ما شکر خدا، هی…❤️
#باران
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229
#قصه
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
🌷شهر کبوترها
خانم و آقای کبوتر که سیاه رنگ بودند، بعد از گذشتن از شهرها و روستاها به باغی سرسبز رسیدند.
روی یک درخت بزرگ توت نشستند.
خانم کبوتر که در طول سفر، بالش زخمی شده بود، خوشحال بود که بالاخره فرصت استراحت دارند.
آقای کبوتر به خانم کبوتر گفت: «همینجا بمون من میرم و کمی غذا میآرم، تو خیلی خسته شدی».
خانم کبوتر همان طور که منتظر آقای کبوتر نشسته بود چند کبوتر سفید را دید که در آسمان پرواز میکردند، از دیدن آنها خوشحال شد و گفت:
«سلام دوستان ما امروز به اینجا رسیدیم». اما کبوترها با اینکه او را دیدند،جواب او را هم ندادند و رفتند.
خانم کبوتر که هم خسته بود، هم بالش زخمی بود و هم از برخورد کبوترها ناراحتی شده بود، یکدفعه اشکهایش سرازیر شد.
درختتوت با ریختن اشکهای خانم کبوتر روی برگهایش از خواب بیدار شد. برگ هایش را تکان داد و گفت:
« داره بارون میاد؟! هوا که ابری نیست!»»
در همین موقع آقای کبوتر از راه رسید و با نگرانی پرسید:
«« چی شده؟»
خانم کبوتر ماجرا را برای آقای کبوتر و درخت توت تعریف کرد.درخت توت آهی کشید و گفت:
«این کبوترها خیلی مغرورن. اما یک جایی هست که همه کبوترها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکنند».
و بعد هم نشانی آنجا را به کبوترها داد.
کبوترها آنقدر رفتند تا به شهری شلوغ و پر از آدم و ماشین رسیدند.
خانم کبوتر گفت:
«نکنه راه رو اشتباه اومدیم! اینجا که کبوتری نیست!»
آقای کبوتر گفت:
«نگران نباش. باز هم باید بریم» رفتند و رفتند تا اینکه چیز قشنگی دیدند، یک گنبد طلایی که از دور برق میزد، آقای کبوتر گفت:
«خودشه» و با سرعت بیشتری پرواز کردند تا به گنبد رسیدند. گوشهای از حیاط نشستند، کبوترها را دیدند که دسته دسته توی آسمان پرواز میکردند و بعد روی زمین مینشستند و به دانههایی که آدم ها برایشان میریختند نوک میزدند.
آنها گاهی کنار حوض مینشستند و آب میخوردند. خانم و آقای کبوتر با نگرانی جلو رفتند، کبوتر سفید و زیبایی پر زد و کنارشان نشست و گفت:
«سلام خیلی خوش اومدین، اینجا جا برای همهی کبوترها هست، شما تا هر وقت که بخواید، میتونید اینجا بمونید.»
#باران
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229
33.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شعر
#کلیپ
🌺 دختر گلمون فاطمه زمانی 4 ساله از خراسان جنوبی که یکی از شعر های کانال رو خوندن و برامون فرستادن
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229
شهر پرنده ها قسمت اول.mp3
8.36M
#قصه
#قصه_صوتی
#ویژه_ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
🌺شهر پرنده ها (قسمت اول)
🌺با هنرمندی: معصومه بهرمن شش ساله از قم
🔹ویژه بالای 5 سال
🔸تدوین: حسین بهرمن
🔹 نویسنده: مهدیه حاجی زاده (باران)
📚@amoobahreman
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2707947542Caaa2345229