#استوری   #استاد_شجاعی ا‌َه خسته‌ام کردن : ✘ ضبط و ربط بچه‌هام از یه طرف، ✘ خورده فرمایشات همسرم از یه طرف، ✘ توقعات مادر و پدرم از یه طرف! ※ پس من کِی مال خودم باشم؟ ※ کِی به عبادت و خلوت خودم برسم؟ @ostad_shojae

از پارسال پول جمع کردن و پس انداز رو با علی و فاطمه شروع کردم و در مورد اینکه ما بخشی از پولهامون رو خرج می کنیم و چیزهایی که احتیاج داریم رو می خریم و بخشی رو پس انداز می کنیم تا باهاش بتونیم چیزی که قیمتش زیاده رو بخریم و بخشی رو هم می بخشیم و خیرات می کنیم

منابع مالی بچه ها از چند راه هست عیدی ها و کادو تولد بابت کارهایی که تو خونه کمک می کنن مثل ظرف شستن لباس کثیف ها رو تو ماشین بگذارن و ماشین رو روشن کنن شستن توالت و روشویی لباس تا کردن لباس پهن کردن گاز تمیز کردن و... برای هر کدوم هزار تومان همون موقع می دم گاهی خیلی انجام می دن و یه مدت اصلا برای کارها کمال گرایی ندارم و توضیح می دم دقیقا چی می خوام کمک تو نظافت به بچه کمک می کنه فرق بین تمیزی و کثیفی رو بفهمه و ارزش کار تو خونه و سختیش رو درک کنه

و زمانی به بچه ها کار می دم که خودم حوصله داشته باشم و کلافه نشم از کندی و بهم ریختگی و خیسی و... 😄

پولهاشون که از یه حدی بیشتر می شه براشون سکه پارسیان می خرم دوچرخه اش براش کوچیک شده بود و از طرفی موقع استفاده ی فاطمه بود با هم تو سایت ها قیمت ها رو دیدیم قیمت نو حدود 7300 بود و اومدیم سکه ها رو حساب کردیم کیفش رو آورد پول ها رو شماردیم حساب کردیم که ممکنه یه مقدار هم بابت کادو تولد جمع بشه اما فقط به اندازه نصفش داشت و ما خودمون هم نمی تونستیم بهش بدیم خلاصه گفتم بیا ببینیم دست دوم قیمت مناسب پیدا می کنیم گفت دست دوم یعنی چی گفتم یعنی یکی قبلا استفاده کرده اما دیگه الان لازم نداره گذاشته برای فروش و چون نو نیست به قیمت پایین تر می ده یکم فکر کرد و گفت دوچرخه قرمزه هم دیگه نمی خوام می شه آگهی کنم.؟ گفتم خرابه قبلش باید تعمیر بشه خلاصه گشتیم و نصف قیمت یه مورد تمیز پیدا کردیم

صبح اومدیم صبحانه بخوریم دیدیم نون نداریم رفتیم نانوایی خلوت بود از آقای نانوا خواستم برای بچه ها اسم وسایل و کاربردشون رو بگه