۵ ماه پیش رهبر انقلاب اعلام کرد که دشمن با توطئه هایی قصد دارد مدارس و دانشگاههای ایران را به تعطیلی بکشاند.
🔹 بعد از گذشت ۵ ماه و شکست پروژههای مختلف برای تعطیلی مدارس و دانشگاهها، این بار پروژهی مسمومیت دانش آموزان با همکاری مجاهدین و برخی اصلاح طلبان در حال انجام است.
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
📸#اینفوگرافیک | ۱۰ اقدام محافظتی در برابر مسمومیتهای شیمیایی
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
🔴نفسهای آخر اسرائیل
♦️عاموس یادلین رئیس مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی:حزبالله (برای نابودی اسرائیل) نیازی به موشکهای دقیق ندارد؛ زیرا ما از درون درحال فروپاشی هستیم.
♦️اسرائیلیها احساس میکنند که پیوند میان آنها و حکومت قطع شده است. آنها اکنون به جایی رسیدهاند که احساس میکنند عزیزانشان و زندگی خود را از دست دادهاند، درحالی که اسرائیل به سمت و سوی بدی میرود.
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
کلبه مهربانی
💜⚜️💚⚜️💜⚜️💚⚜️💜 #رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن ✍سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے 🌹 #قسمت_بیستم یه نیم
📚🍃
🍃
#رمان
#قسمت_بیست_و_یڪم
#چند_دقیقہ_دلت_را_آرام_ڪن
سیـــدمهدےهــاشمے✍
دلیل این حرڪتشونمیفهمیدیم
با سمانہ رفتیم بیرون
و اقا سید هم بیرون در داشت
با گوشیش 📱حرف میزد...
تا مارو دید ڪہ بیرون اومدیم سریع دوبارہ رفت داخل دفتر ☹️
من همش تو این فڪر بودم
ڪہ موضوع رو یہ جورے باید بہ اقا سید حالےڪنم⁉️
باید یہ جورے حالیش ڪنم ڪہ دوستشدارم?😞
ولے نہ...من دخترم و غرورم نمیزاره😎
اے ڪاش پسربودم😢
اصلا اے ڪاش اونروز دفتر بسیج نمیرفتم براے ثبت نام مشهد
اے ڪاش از اتوبوس 🚎جانمیموندم
اے ڪاش...اےڪاش😫
ولے دیگہ براے گفتن
این اے ڪاش ها دیره
-امروز اخرین روز امتحانهاے این ترمہ
زهرا بهم گفت بعد امتحان برم
آقا سید ڪارم دارہ..
-منو ڪار دارہ؟😳
-آرہ گفتہ ڪہ بعد امتحان برے دفترش
-مطمئنے؟!😑
آرہ بابا...خودم شنیدم🙂
بعد امتحان تو راہ دفتر بودم
ڪہ احسان جلو اومد🚶
-ریحانہ خانم🗣
-بازم شما؟!
-اخہ من هنوز جوابمونگرفتم🙁
-اگہ دیشب جلوے پدر و مادرتون چیزے نگفتم فقط بہ خاطر این بود احترامتون رو نگہ دارم وگرنہ جواب من واضحه
لطفا این رو بہ خانوادتون هم بگید
-میتونم دلیلتون روبدونم⁉️
-خیلے وقت ها ادم باید
دنبال دلش باشہ تا دنبال دلیلش
-این حرف آخرتونہ؟!
-حرف اول و آخرم بود و هست
وبہ سمت دفتر سید حرڪت ڪردم و اروم در🚪زدم
-رفتم توے دفتر و دیدم تنها نشستہ و پشت ڪامپیوترش 💻مشغول تایپ چیزیہ.
منو دید سریع بلند شد و ازم خواست رو یڪے از صندلیهاے اطاق بشینم و خودش باز مشغول تایپش شد.
(فهمیدم الڪے دارہ ڪیبردشو
فشار میدہ و هے پاڪ میڪنه😁)
-ببخشید گفتہ بودید بیام ڪارم دارید
-بلہ بلہ
(همچنان سرش پایین و توے ڪیبورد بود )
-خوب مثل اینڪہ الان مشغولید و من برم یہ وقت دیگہ میام🔨😐
-نہ نہ..بفرمایید الان میگم
.راستیتش چہ جورے بگم؟
لا الہ الا اللہ...
میخواستم بگم ڪہ..
-چے؟
-اینڪہ ....
ادامہ دارد.....
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
📚🍃
🍃
#رمان
#قسمت_بیست_و_دوم
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
سیـــدمهدےهــاشمے✍
-اینکه ...
-سرمو پایین انداختم و چیزی نگفتم
تا حرفشو بزنه
-اینکه... اخه چه جوری بگم.😓
لا اله الاالله...
خیلی سخته برام😞
-اگه میخواید یه وقت دیگه مزاحم بشم😊
-نه...اینکه... خواهرم...
راستیتش گفتن این حرف برام خیلی سخته...
شاید اصلا درست نباشه حرفم
ولی حسم میگه که باید بگم...
منتظر موندم امتحانهاتون تموم بشه و بعد بگم که خدای نکرده ناراحتی و چیزی پیش نیاد👌
اجازه هست رو راست حرفمو بزنم⁉️
-بفرمایید
راستیتش
من...
من...
من از علاقه شما به خودم
از طریقی خبر دار شدم و باید بهتون بگم متاسفانه این اتوبان دو طرفه هست🙊
-چیزی نگفتم و فقط سرم رو پایین انداختم
تا شنیدم تو دلـ💚ــم غوغا شد
ولی به روی خودم نیاوردم
-ولی به این دلیل میگم متاسفانه چون بد موقعی دیدمتون..بد موقعی شناختمتون..بد موقعی...😞
-بازم هیچی نگفتم و سرم پایین بود
باید بگم من غیر از شما تو زندگیم یه عشق دیگه دارم و به اون هم خیلی وفادارم و شما یه جورایی عشق دوم منید😶
درست زمانی که همه چی داشت برای وصل من و عشقم جور میشد سر و کله شما تو زندگیم پیدا شد.
و همیشه میترسیدم بودنتون یه جورایی من رو از اون دلسردکنه
من از بچگی عاشقشم😍
.خواهش میکنم نزارید به عشقم که الان شرایط جور شده که دارم بهش میرسم..نرسم😔
دیگه تحمل نکردم میدونستم داره زهرا رو میگه اشک تو چشمام حلقه زد😥
به زور صدامو صاف کردم و گفتم خواهشا دیگه هیچی نگید..هیچی😤
. -اجازه بدید بیشترتوضیح بدم
-هیچی نگید
و بلند شدم و به سرعت سمت بیرون رفتم و وقتی رسیدم حیاط صدای گریه هام بلند بلندشد
تمام بدنم میلرزید😭
احساس میکردم وزن سرم دوبرابر شده بود..پاهام رمق دویدن نداشتن
توی راه زهرا من و دید و پرسید ریحانه چی شده؟! ولی هیچی نگفتم بهش وفقط رفتم
تو دلم فقط بهشون فحش میدادم
رفتم خونه با گریه و رو تختم 🛌نشستم
گریه ام بند نمیومد
گریه از سادگی خودم
گریه از اینکه گول ظاهرش رو خوردم
پسره زشت بدترکیب
صاف صاف نگاه کرد تو صورتم گفت عشق دوممی😡
منو بگو که فک میکردم این خدا حالیشه
اصلا حرف مینا راست بود.
اینا فقط میخوان ازدواج کنن که به گناه نیوفتن
ولی...
اما این با همه فرق داشت
زبونم اینا رو میگفت ولی دلم داشت خاطرات مشهد و این مدت بسیج رو مرور میکرد و گریه میکردم..گریه میکردم چرا اینقدر احمق بودم.
یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد
ادامه دارد....
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
♡••
بـٰازایندلتنگـم
هَـوا؎ڪربـلآدآرد..🌿シ!"
༻┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
🌺اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُستَقِيم
خدایا بہ راہ راسٺ هدایٺمان کن
#يا_بن_الحسن..
🌹روزے ڪہ بہ چشمان تو، ﭼﺸﻤﻢ بشود باز
اے جان دﻟﻢ ،صبح من آن روز ﺑﻪ خیر است
السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ🦋💐🦋
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلواتِ ما و دعایِ اهلبیت علیهمالسلام
🌸آیت الله مصباح یزدی رضوان الله علیه :
فایده #صلوات اين است كه مشمول عنايت خاصى از اهل بيت خواهيم شد. جز [این پاسخ کریمانه، از سوی ایشان] تصور دیگری نداريم. آنها خیلی کریم تر از این هستند که کسی به آنها احترامی کند، برایشان تحیتی بفرستد و آنها ندیده بگیرند.
#صلوات ما به اهلبیت علیهمالسلام، باعث می شود از سوی ایشان مشمول دعای خاصی شویم و دعای آنها در حق ما حتما مستجاب می شود.
🌼💚🌼💚
🌼بر خاتم آل اوصیاء مهدی صلوات
💚بر صاحب عصر ما مهدی صلوات
🌼 خواهی که خدا بهشتت ببرد
💚 بفرست تو بر حضرت مهدی صلوات
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
میداندار شلوغکاریها که به دروغ خود را مادر یکی از دانشآموزان جا زد!
🔺 دیروز و بهدنبال اعلام خبر مسمومیت دانشآموزان دختر در یکی از مدارس غرب تهران، تعدادی از والدین دانشآموزان با نگرانی خود را به مدرسه رسانده و وضعیت فرزندان خود را پیگیری کردند.
🔸در این میان یک زن مدام شعار میداد و دیگر والدین را برای سر دادن شعارهای ساختارشکنانه تحریک میکرد.
🔸مشخص شد این فرد، مادر هیچیک از دانشآموزان نبوده و صرفا با هدف به حاشیه کشاندن اعتراض والدین در آن منطقه حضور یافته است./تهرانپرس
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰همکاری با چین و روسیه
♨️حجت الاسلام حسین طائب مشاور فرماندهی کل سپاه پاسداران:
🔹شعار نه شرقی و نه غربی در اول انقلاب را داریم اما با کشور ها تعامل میکنیم
🔸ما بر سر امنیت کشور با کسی شوخی نداریم
🔹برجام مذاکره با طرف غربی بود، اگر آن ها پایبند باشند ما هم به تعهدات عمل میکنیم.
🔸قرارنیست که اگر اروپایی ها سرمایه گذاری نکردند ما با دیگر کشور ها کار نکنیم
🔹با چین و روسیه قرارداد میبندیم اما بر اساس منافع ملی
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام😊✋
صبح جمعه🍁
شما عزیزان بخیر ☕️😊🍁
و پراز نیکبختی 😇
امیدوارم🍂
ساعتهایی مملو از🍂
عشق و ایثار🧡
دقایقی لبریز از مهربانی🧡
و ثانیه هایی 🍂
پراز خیر و برکت🍞
پیش رو داشته باشید🤗
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
🔵 صفر تا صد ماجرای زن مشکوکی که ویدیوی برخورد با او فراگیر شد
🔺 ویدیوی یک زن مشکوک که چند نفر در حال کشمکش با او در اطراف یکی از مدارس تهران هستند در دو سه روز گذشته منتشر شد. اما چه چیزی این ماجرا را به پا کرد؟ آیا یک زن بی گناه بی دلیل طرف دعوا قرار گرفته؟
1️⃣ قبل از شروع تجمع دوربینها تردد پیاپی یک زن ۵۶ ساله را اطراف مدرسه مذکور ثبت کرده اند که مشخص نیست چطور از بروز تجمع در ساعات بعد مطلع است و در مکان حاضر شده!
2️⃣ این زن بدون حجاب با ایستادن مقابل خودروها اقدام به تلاش برای بستن مسیر و ایجاد شلوغی می کند.
3️⃣ پس از شروع تجمع اقدام به فحاشی رکیک به مقدسات دینی و شعار علیه کشور کرده و دانش آموزان و والدین آنها را با بیان اینکه «بچه هامون رو کشتن!» تحریک به آشوب می کند.
4️⃣ پس از تذکر پلیس و برخی نیروهای امنیتی، مامور پلیس را که سعی می کند به او نزدیک نشود مورد ضربه های پیاپی قرار می دهد.
5️⃣ موبایل برخی افراد را می شکند (دو دستگاه گوشی را از دست مامورین کشیده و خرد می کند)
6️⃣ با فاصله گرفتن از مدرسه همچنان به تنش آفرینی ادامه می دهد و با افشاگری برخی والدین دانش آموزان که به رفتار او اعتراض دارند اعتراف می کند اصلا فرزندی در مدرسه ندارد و نامی را که به عنوان فرزند خود چند بار به زبان آورده ساختگی است.
7️⃣ بعد از داد و بیداد در مقابل تذکر ماموران امنیتی برای دور شدن از محل و بعدا تاکید به او برای توضیح درباره چرایی اقدامتش، با داد و فریاد عابران را تحریک میکند که به او کمک کنند. درگیری شروع شده و برخی حاضران به دلیل فحاشی های زیاد و مقاومت دربرابر دور کردنش از محل با خشونت با او برخورد می کنند که ویدیوی آن منتشر و موجب بازداشت طرفهای دعوا با این زن شد.
⏪️ با توجه به اینکه رسانه ها تنها خبر ضرب و شتم این زن را منتشر کرده اند باید پرسید آیا با خود این زن آشوبگر نیز برخورد لازم خواهد شد؟ اصلا بازداشت شده؟ این زن از کجا پشتیبانی خبری شده و با چه انگیزه ای اقدام به التهاب آفرینی کرده است؟
@baseeratt
ز روزگار جوانى خبر چه میپرسى
چو برق آمد و چون ابر نو بهاران رفت
جوانی را غنيمت شمار
برای استفاده😻
-استوری
-پروفایل
#بزرگداشت_حضرت_علی_اکبر🌸
#روز_جوان
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
🔻 اجبار کردن زنان ایلیاتی به شیر دادن به توله سگها؛ جنایت عجیب رضا شاه در برابر ایل قشقایی
🔸 قابل توجه حامیان زن زندگی آزادی و سلطنت طلبا...
✍ ویلیام داگلاس» قاضی مشهور دیوان عالی امریکا که از مناطق عشایری ایران بازدید کرده است در خاطرات خویش از ایل قشقایی می نویسد: « در دوران سلطنت رضا شاه سروانی(عباس خان نیکبخت)بود که در این منطقه خدمت می کرد او تعدادی توله سگ اصیل داشت که بر حسب تصادف مادر آنها مرده بود. سروان هر روز صبح سربازانی را به ده می فرستاد تا به زور مقدار دو لیتر شیر مادر برای توله سگهای او جمع کنند و گفتنی است جناب سروان شیرگاو یا بز را برای تغذیه توله سگ های خود قبول نمی کرد و دستور داده بود که سربازان فقط شیر مادر جمع آوری کنند. سربازان هم نظارت کامل می کردند که فریب زنهای قشقایی را نخورند". به این ترتیب بود که سگهای سروان ماههای متوالی شیر مادران بچه ها را می خوردند... این همان چیزی است که ما هیچوقت آنرا فراموش نمی کنیم و هرگز آنرا نمی بخشیم.
منبع: کتاب سرزمینهای شگفت _ویلیام داگلاس
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
💢 حتی بازیهای ایرانی هم بعضیا رو میسوزونه
🔹 ایران بازی تولید کنه هدف حمله اسرائیل باشه میشه ابزار پروپاگاندا ولی امریکا بازی تولید کنه هدف حاج قاسم باشه میشه یه بازی برای بچه هاست هدف خاصی نداره
@baseeratt
کلبه مهربانی
📚🍃 🍃 #رمان #قسمت_بیست_و_دوم #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن سیـــدمهدےهــاشمے✍ -اینکه ... -سرمو پایین
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#رمان
✨ #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
✍ سید مهدے بنے هاشمے
🌹 #قسمت_بیست_و_سوم
یعنی میدونست دوستش دارم و بازیم میداد؟😭
یه مدت از خونه🏡 بیرون نرفتم...
حتی چادرم رو میدیدم یاد حرفاش میوفتادم درباره چادر...😔😭
درباره اینکه با چادر با وقارترم
خواستم چادرموبردارم😓
ولی نه...❌
اصلا مگه من به خاطر اون چادری شدم که کناربزارم؟؟😕
من به خاطر خدام چادری شدم.
به خاطر اینکه پیش خدا قشنگ باشم نه پیش مردم...😇
حالا اگه به خاطر لج با اون چادرمو بزارم کنار جواب خدارو چی بدم؟!
ولی...
ولی خدایا این رسمش بود...😔
منو عاشق♥️ کنی و بکشونی سمت خودت و وقتی دیدی خدایی شدم ولم کنی؟!
خدایا رسمش نبود...😭😭
من که داشتم یه گوشه زندگیمومیکردم!!😔
منو چیکار به بسیج؟!
اصلا چرا کاری کردی ببینمش؟!👀
اصلا چرا اون اطلاعیه مشهد رو دیدم؟!
چرا از اتوبوس🚌 جا موندم که باهاش همسفر بشم؟!
با ما دیگه چرا!؟!؟!؟
ولی خیلی سخت بود.....😞
من اصلا نمیتونم فراموشش کنم
هرجامیرم
هرکاری میکنم
همش یاداونم💔
یاد لا اله الا الله گفتناش
یادحرفاش
یاد اون گریه ی😭 توی سجده نمازش
میخوام فراموشش کنم ولی...
هیچی.
یه مدت از تابستون🏕 گذشت و من از بچه های دانشگاه دیگه خبری نداشتم...
حتی جواب سمانه هم نمیدادم و شماره همشونو بلاک کرده بودم📱
چون هر کدوم از بچه های بسیج من رو یاد اون پسره مینداخت😔
تا اینکه یه روز دیدم از یه شماره ناشناس برام پیام اومد...📩
-سلام...ریحانه جان حتما بیا دفتر بسیج کارت دارم...حتما بیا...(زهرا )
گوشی📱 رو پرت کردم یه گوشه و پیش خودم نذاشتم
فردا صبح🌤 دوباره یه پیامک📩 دیگه اومد .
(ریحانه حتما بیا...ماجرا مرگ و زندگیه...اگه نیای به خدا میسپارمت👋)
نمیدونستم برم یانه...
مرگ و زندگی؟؟؟!😳
چی شده یعنی؟!
اخه برم چی بگم؟!
برم که باز داغ دلم تازه بشه؟!😭
ولی آخه من که کاری نکردم که بترسم ازش...
کسی که باید شرمنده بشه اون فرمانده ی زشتشونه😤
نه من...
اصلا برم که چی؟! باز داغ دلم تازه بشه؟!
نمیدونم...
ادامه دارد...🍃
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#رمان
✨ #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
سید مهدے بنے هاشمے
🌹 #قسمت_بیست_و_چهارم
دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه🏤
راستیتش خیلی نگران شده بودم😢
تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😩
کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر
توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم
صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😑
اخه من که چیزی نگفته بودم
اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم🚶♀
انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن
وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته
تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😭
-حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده😔
به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم
یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه کردن😭
-چی شده زهرا؟!
-ریحانه ..ریحانه
-چیشده؟؟
-کجایی تو دختر؟!
-چی شده مگه حالا؟!😧
-سید...
-آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!
-سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد
همش ناراحت بود به خاطر تو😔
عذاب وجدان داشت😭
میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد
میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه
-الان مگه نیستن؟!😢
-این نامه📜 رو بخون...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت✍ و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی💚
-کجا رفتن مگه؟؟
-یه ماه پیش به عنوان داوطلب رفت سوریه و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر
بعضیا میگن دیدن که تیرخورده🔫
این نامه📜 رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی😔
یعنی امکان داره که ایشون ..!!!😯
-هر چیزی ممکنه ریحانه
-گریه بهم امان نمیداد😭...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!
-داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش♥️ رسیده
داداش محمد ؟!😳
اره...داداش محمد..
ریحانه ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی
-چیا رو مثلا؟!
-اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی👫 هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم.
ولی تو فکر کردی ما...
از شدت گریه هیچی نمیدیم😭
صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم
فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید
صدای لا اله الا الله گفتناش😔😭😭😭😭
ادامه دارد...🍃
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501