کلبه مهربانی
💚🔅💛🔅💙🔅💜 #رمان #قسمت_سی_ام سیــدمهدےهاشــمے #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن -فک ڪنم گفت علوی -چییی😯😯
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#رمان
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_سی_و_سوم
ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم
دیدم با بغض داره درد دل میکنه
-شهدا چی شد؟!مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟! که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟!... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن
دلم خیلی براش میسوخت...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...اروم رفتم پشت سرش...
نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم...
فقط آروم گفتم: سلام آقا سید
اروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن
-اقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم ؟!
-خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه...
لااله الا الله
-قلبی چطور؟!اینقدر راحت جا زدید؟!من رو تا وسط میدون اوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟ یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟!
چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟!این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟!
-من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟
-چرا دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟
-چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم...حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟!
-اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست...
ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟!
حق هم دارید فکر کنید..چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ
بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت:
ریحانه خانم(دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه
برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه...
خداحافظ...
و از محوطه بیرون اومدم...
چند روز گذشت و از اقا سید هیچ خبری نداشتم...روزها برام تکراری و بیخود میگذشت..فکر به اینکه اینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری از دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد.
ادامه دارد...🍃
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#رمان
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_سی_و_سوم
ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب تر نشستم و به حرفهاش گوش دادم
دیدم با بغض داره درد دل میکنه
-شهدا چی شد؟!مگه قرار نبود منم بیام پیشتون ؟! الان زنده موندم که چی بشه؟! که هر روز یه زخم زبون بشنوم؟!... بی معرفتا چرا من رو یادتون رفت و شروع کرد گریه کردن گریه کردن
دلم خیلی براش میسوخت...منم گریم گرفته بود ولی نمیتونستم گریه کنم...اروم رفتم پشت سرش...
نمیدونستم چی بگم و چیکار کنم...
فقط آروم گفتم: سلام آقا سید
اروم سرش رو برگردوند و سریع اشکاش رو با گوشه استینش پاک کرد و داد زد: زهراااا مگه نگفتم کسی اومد خبرم کن
-اقا سید حالا دیگه ما هرکسی هستیم ؟!
-خانم بین من و شما هیچ نسبتی نیست.نه ثبتی نه دینی و نه...
لااله الا الله
-قلبی چطور؟!اینقدر راحت جا زدید؟!من رو تا وسط میدون اوردید و حالا میخواین که تنها بجنگم؟؟ یعنی حتی اون گفتن عشق دوم و اینا همه دروغ بود؟!
چون برای رسیدن به عشق اولتون اینقدر تلاش کردید ولی عشق به ظاهر دومتون چی؟!این شهدا اینطوری پای حرفاشون وایمیستادن؟!
-من چیکار باید میکردم که نکردم؟؟
-چرا دیشب جواب بابامو ندادید و از خودتون دفاع نکردید؟؟
-چه جوابی؟!چه دفاعی؟!مگه دروغ میگفت؟!من فلجم...حتی خودمو نمیتونم نگه دارم چه برسه شما رو...کجای حرفهاش غلط بود؟!
-اون روز تو دفترتون گفتین این اتوبان دو طرفست...
ولی الان با این حرفاتون دارم میفهمم نه ...این اتوبان همیشه یه طرفه بوده...شما فکر میکنید نظر من راجب شما عوض شده؟!
حق هم دارید فکر کنید..چون عاشق نشدید تا حالا...و نمیدونید عشق یعنی چی...خداحافظ
بلند شدم و به طرف در مزار رفتم که از پشت سر اروم گفت:
ریحانه خانم(دومین بار بود که اسمم رو صدا میزد) این اتوبان همیشه دوطرفه بوده ولی وقتی کوه ریزش کنه دیگه راهی باقی نمینونه
برگشتم و باز باهاش چشم تو چشم شدم و گفتم: اگه صدبار هم کوه ریزش کنه باید وایساد و جاده رو باز کرد نه اینکه...
خداحافظ...
و از محوطه بیرون اومدم...
چند روز گذشت و از اقا سید هیچ خبری نداشتم...روزها برام تکراری و بیخود میگذشت..فکر به اینکه اینده و سرنوشتم چجوریه دیوونم میکرد.. دلم میخواست یه کاری کنم ولی کاری از دستم بر نمیومد..هر بار درباره سید با بابا حرف میزدم بحث رو عوض میکرد.
ادامه دارد...🍃
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
••••💛🌼☕️
#سلام_امام_زمانم💚
#مولایمن
خوش آن صبحی که
با یاد شما آغاز میگرددخوشبخت آن دلی که
لبریز از هوای شماست خرم آن چشمی که
اشکبارِ فراق شماست
چه سربلندند منتظران امیدوار
که عمری در انتظار رویت خورشید،
در قلبها بذر مهر شما را کاشتهاند
بیچاره آن که دری غیر از سرای
مهر شما را کوبید...
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
🌸 ثواب #صلوات فرستادن در روز جمعهٔ ماه شعبان چقدر است؟
نبی اکرم صلی الله علیه و آله :
در روز جمعه #صلوات بر من را زیاد کنید زیرا آن روزی است که اعمال در آن دو چندان می شود.
و در روایتی دیگر آمده است:
يک #صلوات در ماه شعبان برابر است با ده #صلوات در غير ماه شعبان .
و در جای دیگر وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند:
اين ماه (شعبان)، ماه عمل است.
در اين ماه، ثواب كار نيک،
هفتاد برابر می گردد.
📚ثواب الأعمال ص ٧٨
❤️🍃❤️🍃❤️🍃
باتوجه به این سه حدیث حداقل یک صلوات در جمعه ماه شعبان برابر ٨۴٠ صلوات در زمان های دیگر است.
ضمنا اینم یادمون باشه که خداوند در سوره مبارکه انعام آیه ١۶٠ می فرماید:
مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا:
هركس كار نيكى بهجا آورد، دهبرابر آن پاداش دارد...
باز هم در ده ضرب میشه...
خلاصه این اعداد حساب و کتاب دنیوی هست و قطعا اجر معنوی و اخروی #صلوات قابل شمارش نیست...
و اینکه قدر لحظه به لحظه ماه شعبان را ان شاء الله بدونیم...
🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌺
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
🔻ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید چون در لحظات ظهور ایمان ها به سختی مورد امتحان و ابتلا قرار می گیرد/ امام صادق علیه السلام
📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
۱۹ اسفند ۱۴۰۱