هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
Page283.mp3
960.4K
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
📖تلاوت نور
🔸تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم
🌼امروز، صفحه ۲۸۳: عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ ۚ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا ۘ و...
🎙استاد پرهیزکار
🕧 زمان: ۲دقیقه و ۲۶ثانیه
🔸🔸🔸
🔸🔸
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به شماعزیزان عیدتون مبارک👏👏🎉🎉🎊🎊💐💐👏👏🎉🎉🎊🎊🎊🎊🎉🎉
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🌼السلام علیک یا صاحب الزمان
🌼میلاد باسعادت قطب عالم امکان مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک و خجسته باد.
🌼پیرامون شخصیت حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
(در شب میلاد آن حضرت)
🎙یوسف شیخ
🕧 زمان:۲۳ دقیقه و ۸ ثانیه
🔸🔸🔸
🔸🔸
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
🔸🔸خواهران و برادران حاضر در جشن👇👇
هدایت شده از داودی
پیرمردی با چهرهای زیبا و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.
پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!
مرد زرگر قهقههای زد وبا ناباورانه گفت: درست است که چهرهای دلربا دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد!
درهمین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.
مرد زرگر از آنهاخواست که تا اوحساب کتاب میکند، در مغازه بنشینند.
باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نشست. با تعجب از زن سوال کرد: که چرا دربغل شیخ نشستی؟
خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوبست؟ ازچه سخن میگوئی؟ اینجا کسی نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره طلا رابه ما میدهی یانه؟
مرد طلافروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را گرفت و زوج جوان مغازه را ترک کردند.
شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود.
دوباره مرد و زن دیگری نیز وارد شدند و همان قصه تکرار شد!!!
شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود .
زرگر باحالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به قصد تبرک به صورت مالید و نقش بر زمین شد.
شیخ دروغین و دوستانش هرچه پول وطلا بود، برداشته و مغازه را جارو زدند!
بعد از ۴سال همان شیخ دروغین با غل و زنجیر، همراه پلیس وارد مغازه شد
افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت بازگو کردند.
افسرپلیس گفت: برای اطمینان بیشتر باید دقیقا صحنه جرم را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و دوباره نقش بر زمین شد و اینبار شیخ و پلیس دروغین و دوستانش، دوباره مغازه را جارو زدند!🤔😳😳😳
پس مواظب باشید نه دستمال بو بکشید نه عطر وادکالن بو کنیدخطر در کمین شماست❌❌❌❌❌❌❌❌❌⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔👆🏻👆🏻👆🏻
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🌼السلام علیک یا صاحب الزمان
🍀میلاد نور مبارک باد🌿
🌼جشن میلاد مهدی صاحب الزمان عج
🔸🔸🔸
🔸🔸
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
هیات محبان امام حسین علیه السلام،
واحد خواهران