eitaa logo
کلبه عاشقان صاحب الزمان رهنان 🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
43.8هزار ویدیو
546 فایل
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🕋کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 🕋 (رهنان) 👇👇👇 @kolpee ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا اینجا از نظرم بهترین پلو شده، نرمی مرغ و تردی گردو کنار هم معرکه میشه 🤩 پلو مخلوط مورد علاقه‌ی تو چیه؟😍 ---------------------------------------------- 📋مواد لازم برنج: ۳ لیوان گردو: ۲ پیمانه *(هر پیمانه ۱ کاسه ماست خوری) سینه‌ی مرغ: ۱ عدد پیاز: ۲ عدد کشمش: ۱ پیمانه زرشک: ۱ پیمانه زعفران: به مقدار لازم کره: ۲۵ گرم نمک، فلفل سیاه، فلفل قرمز و زردچوبه: به مقدار لازم دارچین: ۱/۲ ق چ خوری زیره: ۱/۲ ق چ خوری قسمت اول 👇👇👇 ‌🥗🥘🌮🌭🍳🍢🍽🧂 .https://eitaa.com/joinchat/243466433Ce42b73046d گروه فوت وفن آشپزی فاطمیون 👌 ‎‌**┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخش دوم تا اینجا از نظرم بهترین پلو شده، نرمی مرغ و تردی گردو کنار هم معرکه میشه 🤩 پلو مخلوط مورد علاقه‌ی تو چیه؟😍 ---------------------------------------------- 📋مواد لازم برنج: ۳ لیوان گردو: ۲ پیمانه *(هر پیمانه ۱ کاسه ماست خوری) سینه‌ی مرغ: ۱ عدد پیاز: ۲ عدد کشمش: ۱ پیمانه زرشک: ۱ پیمانه زعفران: به مقدار لازم کره: ۲۵ گرم نمک، فلفل سیاه، فلفل قرمز و زردچوبه: به مقدار لازم دارچین: ۱/۲ ق چ خوری زیره: ۱/۲ ق چ خوری 👇👇👇 ‌🥗🥘🌮🌭🍳🍢🍽🧂 .https://eitaa.com/joinchat/243466433Ce42b73046d گروه فوت وفن آشپزی فاطمیون 👌 ‎‌**┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈
هدایت شده از داودی
همسرم از من خواست یک شب را با زن دیگری بگذرانم. دوستی تعریف میکرد: پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت: گرچه تو را دوست دارم، ولی مطمئنم که این زن هم تو را دوست دارد و از بیرون رفتن با تو لذت خواهد برد. زنی که همسرم اصرار داشت آن شب را با او بگذرانم مادرم بود. مادرم از ۸ سال پیش یعنی بعد از فوت پدرم تنها شده بود ولی مشغله های زندگی من و داشتن ۳ بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم. آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید چه شده؟ اتفاقی افتاده؟! به او گفتم: نه، فقط بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. آن شب وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود، کفش قرمزی پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت با غرور و افتخار به دوستانم گفته‌ام امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند. ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گویی گنج بدست آورده. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه میکند. به من گفت یادم می آید که وقتی تو کوچک بودی و با هم به رستوران میرفتیم من بودم که منوی رستوران را میخواندم و تو نگاه میکردی. من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو نگاه کنی و بگذاری که من این کار را برای تو بکنم. هنگام صرف شام گپ وگفتی صمیمانه و شیرین داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدر حرف زدیم که سینما را از دست دادیم. وقتی او را به خانه رساندم گفت که خیلی دلش میخواهد باز هم با من بیرون برود به شرط اینکه دفعه بعد او مرا مهمان کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادر خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم. چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت ، بدون اینکه من بتوانم کاری کنم..... مدتی بعد پاکتی حاوی کپی یک رسید از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه، ولی هزینه را برای ۲ نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مقدار ارزش داشته است،  بینهایت دوستت دارم پسرم. و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و برایشان وقت بگذاریم. زمانی که شایسته‌ی عزیزانتان است را به آنها اختصاص دهید ، زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود. همیشه امروز بهتر از فردا و فرداهای ناشناخته است.
هدایت شده از داودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻✍🏻✍🏻 : سلامتی هميشه فقط از دارو بدست نمياد بيشتر اوقات از آرامش خيال آرامش قلبى آرامش روحى بدست مياد سلامتی ازخنده وازعشق مياد لبتون پرخنده و عشقتون روز افزون عزیزان عصرتون بخیر کامتون شیرین 🍬🍬🍬 🖋️ *ساعد*💌
🏴🏴🏴🏴🏴 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» ۱۴ خرداد سالگرد رحلت امام خمینی ره تسلیت باد سید روح‌الله موسوی خمینی، ۱ مهر ۱۲۸۱ش (۲۰ جمادی‌الثانی ۱۳۲۰ق) در خمین نزدیک اراک در ایران به دنیا آمد. پدرش سید مصطفی موسوی ره (۱۲۷۸–۱۳۲۰ق) در حوزه علمیه نجف تحصیل کرد و در خمین، مرجع امور دینی مردم بود. او پنج ماه بعد از تولد سید روح‌الله در مبارزه با حاکمان محلی کشته شد و سید روح‌الله، تا ۱۵ سالگی تحت سرپرستی مادرش هاجره آغاخانم و عمه‌اش قرار گرفت. تبار به گفته حشمت‌الله ریاضی یزدی، جد اعلای امام خمینی «سید حیدر موسوی صفوی اردبیلی کردی» از عالمان شیعه است که در سال ۷۶۶ق توسط میر سید علی همدانی، عالم و عارف شیعه، برای تبلیغ اسلام از ایران به کشمیر فرستاده شد و به شهادت رسید؛ ازدواج و فرزندان سید روح‌الله خمینی در اوایل بهمن سال ۱۳۰۸ش با خدیجه ثقفی (۱۲۹۲-۱۳۸۸ش) دختر محمد ثقفی تهرانی، عالم شیعه و نویسنده تفسیر روان جاوید، ازدواج کرد.[ فرزندان او عبارتند از دو پسر به نام‌های مصطفی و احمد و سه دختر به نام‌های صدیقه، فریده و زهرا. درگذشت و تشییع امام خمینی در شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ش در ۸۷ سالگی بر اثر سرطان معده در تهران درگذشت. جنازه وی در ۱۵ خرداد در مصلای تهران قرار گرفت و مردم برای وداع با او اجتماع کردند. سید محمدرضا گلپایگانی ره از مراجع تقلید شیعه در ۱۶ خرداد نماز میت را بر جنازه او اقامه کرد و در نزدیکی قبرستان بهشت زهرا جایی که به حرم امام خمینی معروف شد، دفن گردید.سایت رسمی رکوردهای جهانی گینس مراسم تشییع جنازه امام خمینی را با حضور ۱۰ میلیون ۲۰۰ هزار نفر، نسبت به درصد جمعیت (یک ششم جمعیت ایران)، پرجمعیت‌ترین تشییع جنازه در تاریخ شمرده است. مراسم سالگرد امام خمینی روز ۱۴ خرداد به مناسبت درگذشت امام خمینی در ایران تعطیل رسمی است و به همین مناسبت هر ساله در شب و روز ۱۴ خرداد مراسم‌های مختلفی در ایران برگزار می‌شود. مهمترین این مراسم‌ها در روز ۱۴ خرداد در مرقد امام خمینی برگزار می‌شود. این مراسم با حضور اقشار مختلف مردم، سران کشور و مهمانان خارجی برگزار می‌گردد و سخنران ویژه آن رهبر جمهوری اسلامی ایران است. زیست علمی سید روح‌الله خمینی تحصیلات اولیه حوزوی از جمله ادبیات عرب و منطق را در خمین، نزد عالمان آن شهر و بیش از همه نزد برادرش سید مرتضی پسندیده ره فرا گرفت. هجرت به اراک و قم امام خمینی در سال ۱۲۹۸ش، عازم حوزه علمیه اراک شد. در ۱۳۰۱ش، چند ماه پس از هجرت عبدالکریم حائری یزدی ره ، از اراک به قم، ایشان نیز به قم هجرت کرد مهمترین استاد خمینی در درس خارج فقه و اصول چنان‌که خودش گفته، عبدالکریم حائری بود. فلسفه را از سید ابوالحسن رفیعی قزوینی ره فرا گرفت. سید روح الله خمینی مهمترین استاد خود در عرفان نظری را محمدعلی شاه‌آبادی ره معرفی کرده است. تلاش برای مرجعیت سید حسین بروجردی ره روح‌الله خمینی را در هجرت سید حسین بروجردی به قم و مرجع شدن وی تأثیرگذار دانسته‌اند. گفته شده سید روح الله خمینی دنبال مرجعیت فردی بود که مورد پذیرش علما باشد و در برابر حکومت پهلوی کوتاه نیاید. اجتهاد گرچه امام خمینی مجتهد و فقیهی بزرگ بود ولی گفته شده ایشان از کسی اجازه اجتهاد نگرفته است. همچنین برخی گفته‌اند در تراجم‌نگاری‌های معتبر دربارهٔ امام خمینی، از اجازه‌نامه اجتهاد او به دیگران مطلبی نیامده است؛ سید روح‌الله خمینی، از محمدرضا نجفی اصفهانی، شیخ عباس قمی، سید محسن امین و سید ابوالقاسم دهکردی رحمت الله علیهم، اجازه روایت دریافت کرد. تدریس و شاگردان امام خمینی پیش از ورود آیت‌الله بروجردی به قم، فلسفه اسلامی (کتاب‌های شرح منظومه و حکمت متعالیه)، عرفان نظری و کتاب‌های فقهی و اصولی (سطوح عالیه) تدریس می‌کرد. پس از ورود بروجردی، به درخواست برخی شاگردانش مانند مرتضی مطهری و حسینعلی منتظری به تدریس خارج فقه مشغول شد و چنان‌که خودش گفته از تدریس علوم عقلی بازماند. تدریس خارج در طول اقامت در قم و همچنین در مدت اقامت در نجف ادامه داشت. سید روح‌الله خمینی در قم دروس عرفان نظری را به صورت خصوصی در خانه خود برگزار می‌کرد. مهدی حائری یزدی از شاگردان وی در این کلاس‌ها بود. تدریس سید روح الله خمینی پس از تبعید به پاریس قطع شد. او پس از انقلاب و بازگشت به ایران نیز، به دیگر امور اشتغال داشت و تدریس را آغاز نکرد؛ برخی از شاگردان دروس فلسفه او عبارتند از: حسینعلی منتظری، مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی و عبدالله جوادی آملی. ادامه دارد... التماس دعا یوسف شیخ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام 🔹منابع:👇
منابع: امام خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. انصاری، حمید، حدیث بیداری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. انصاری، حمید، حدیث بیداری، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. انصاری، محمدعلی، «پشت صحنه مراسم ۱۴ خرداد و حوادث تلخ آن»، در مجله حضور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر. پسندیده، مرتضی، خاطرات آیت‌الله پسندیده (گفته‌ها و نوشته‌ها)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. پوسانی، سید محمدباقرَ، «آیا امام خمینی اجازه اجتهاد داشت؟»، شبکه اجتهاد.«فهرست مجموعه آثار خاطره گروه تاریخ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی». سیری بر زندگانی و شخصیت امام راحل.
هدایت شده از داودی
🔴اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوها" بروید! *برادران دو قلویی که غریبانه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!! قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم.... ثابت و ثاقب شهابی نشاط را کسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینکه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق ناگهان تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان شدند. @morrrrrrrisofi همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان متوجه شد که وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه میکنند، دوقلوها دست در گردن هم در کنج سنگر، های های گریه می‌کنند! این رزمنده میگوید بعدها که موضوع را جویا شدیم، فهمیدیم آنها بی‌سرپرست هستند. هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند. جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه.... جنگ بی رحم است و اینطور میشود که کمی بعد ثاقب، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود و بردارش که فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد. چیزی نمیگذرد که برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی او هم شهید میشود. روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمی‌دانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان. ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند، در درون ساکشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکی‌شان، به همراه دست نوشته‌ای بود که به در و دیوار شهرها می‌چسبانیدند: @morrrrrrrisofi "مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..." اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت و خانواده‌شان در کنار یکدیگر. اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است. اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است! و سخت چشم به راهند... دوستان‌ اگر‌ رفتید‌ بهشت‌ زهرا‌ سر‌مزار‌این‌ دو شهید‌ حتما‌ برید. خیلی غریبند. هیچ کس را ندارند ولی به‌ گردن‌ تک‌تک‌ ما‌حق‌دارند... لطفا برای شادی روح همه ی درگذشتگان که دستشان از دنیا کوتاهه یه صلوات بفرستید... برای این دوتا بردار دوتاااا❤️❤️...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا