4_809408512739246096.mp3
3.07M
حدیث کسا گوش کنید
🔸 با صدای حزین میرداماد
حبزهرابهدلمحکشدهوفاطمیام
پیروحیدروساداتبنیهاشمیام 💚
https://eitaa.com/joinchat/841089202Cf096f8f383
هیئت فاطمیون ایران💐💐
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫
🍀آیه ی امروز ۱۸ آذر 🍀
نیت کنید و بخونید ...
به احترام قرآن #نشر دهید .
#قرآن_روزانه👇
https://eitaa.com/joinchat/509542621Cb5f2778711
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یارقیهجان بمیریم برات که
تو هنوزم وسط بازاری 💔💔
#سوریه
https://eitaa.com/joinchat/841089202Cf096f8f383
هیئت فاطمیون ایران💐💐
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢🎥حضور تعدادی از رزمندگان تیپ فاطمینون در حرم حضرت رقیه سلام الله علیها و قرائت حدیث شریف کساء در بامداد امروز
🌍 کانال خبری🇮🇷#آتـشنـیـوز🇮🇷👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/1891631134Cdb2484b0a6
کسانی که در تاریک ترین شب هاتون شما را تنها نمیگذارند، همان افرادی هستند که سزاوار همنشینی در روشن ترین روزهاتون هستند ....✨✨✨🍁✨🍁✨🍁✨✨✨
شبتون مملوازارامش
هدایت شده از داودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از 🌷کانال مذهبی فاطمیون(رهنان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از داودی
*🌴داستان های عبرت آمیز*
منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد. تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد، آن که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر میآمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی میکرد، آن یکی که کوچکتر بود و قدیمیتر، روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود ، باتریاش یک طرف، در و پیکرش طرف دیگر !
از افتادن گوشی ناراحت نشد، خونسرد خم شد و اجزای جدا شده را از روی زمین جمع کرد، لبخند به لب باتری را سر جایش گذاشت و گفت :«خیلی موبایل خوبی است، تا به حال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته !» .
موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد :«اگر این یکی بود همان دفعهی اول سقط شده بود ... این یکی اما سگ جان است !» . دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد .
گفتم :«توی زندگی هم همین کار را میکنیم، همیشه مراقب آدمهای حساس زندگیمان هستیم، مواظب رفتارمان، حرف زدنمان، چه بگویم چه نگویم هایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم، اما آن آدمی که نجیب است، آن که اهل مدارا است و مراعات، یادمان می رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است ! حرفمان، رفتارمان، حرکتمان چه خطی میاندازد روی دلش ...»
چیزی نگفت، فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار میدهد ...