eitaa logo
علمدارکمیل
345 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Radiomisaq[85].mp3
4.48M
🌹 دلتنگ راهیان نور (قسمت اول) ◀️ اکنون از کاروان راهی نور جامانده ایم... دلتنگ شهداییم و درمانده ایم! حالا در میان خانه وضو گرفته و طاهر میشویم و نیت میکنیم تا با شهدا هم کلام شویم. به یاد به یاد @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🌹 😔عبدماتم زده ات بازهوايي شده است 💚ذکر شيرين لبش نوحه سرايي شده است 😔بي سبب نيست اگر گوشه چشمش شده خيس 💚شب جمعه ست دلش كرب و بلايي شده است. 🌷 🌷 🌷 @komail31
✳️آیا دعای (یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة) مستند روایی دارد؟ پرسش دعای (یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة) سند معتبری دارد؟ در کدام دعا یا حدیث یا زیارت نامه ای آمده است؟ و یا دعای مشابهی بوده است که کلماتش را تغییر داده اند؟ پاسخ اجمالی نخست توجه شما را به این نکته جلب می کنیم که در دعاها و مناجات ها، نباید همواره به دنبال سند باشیم، بلکه خود انسان نیز می تواند با استفاده از آموزه های کلی اسلامی و به شرط رعایت اصول اعتقادی، دعایی را از جانب خود انشاء نماید که به تعبیر امام صادق (ع) چنین دعایی از بافضیلت ترین ادعیه خواهد بود.[1] با این مقدمه باید گفت: این بخش از دعا، منافاتی با اصول اعتقادی نداشته و خواندن آن ایرادی ندارد، اگرچه عین این عبارت را در روایت معتبری نیافتیم. البته دعاهای دیگری وجود دارند که تقریباً همین مضمون را می رسانند؛ مانند: 1. اللهم رب الحسین، اشف صدر الحسین، اللهم رب الحسین، اطلب بدم الحسین، اللهم رب الحسین، انتقم ممن رضی بقتل الحسین، اللهم رب الحسین، انتقم ممن خالف الحسین، اللهم رب الحسین، انتقم ممن فرح بقتل الحسین‏.[2] 2. اللهم رب الحسین، اشف صدر الحسین و اطلب بثاره، اللهم انتقم ممن قتله و أعان علیه.‏[3] گفتنی است همان گونه که می دانیم، انتقام واقعی امام حسین (ع) جز با ظهور حضرت مهدی (عج) گرفته نخواهد شد. @komail31 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸
پدرم، قاب‌ها پیر می‌شوند اما تو هیچ وقت از شمع بیست و هشتم عبور نکردی😊 ، من، محمدمهدی، پسر تو ده سال از این تصویر پیرترم🍁 سن و سالی تقریبا اندازه قابی دارم که دور صورت تو را گرفته است! تویی که هر روز می‌گذرد همانی! همانی که امروز بیشتر دنبال تو می‌گردم🌸 تولدت مبارک پدر، تو هیچ وقت پیر نخواهی شد🌱 ۱۳ فروردین ۹۹ پست اینستاگرام فرزند آقا محمد مهدی همت @komail31
💌🕊 کلام‌ شهیـد👤 اگہ کسے با شهـدا رفیق بشہ اونوقت همہ چیز درست میشہ جامعہ بیمہ میشہ گناه کمتر میشہ اون وقت جوونـها میشن یار عج🌱 سید مجتبے علمدار❤️✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @komail31
خوب که به چشمانش نگاه کنی💖 میبینی خیلی حرف دارد: حرفهایی از جنس خدا از جنس مردانگی از جنس شهادت... خوبتر که نگاه کنی: شرمنده میشوی از اینکه همیشه نگاهش به تو بوده وتو ازآن غافل بوده ای... نگاه به ماست پس نکنیم...🍂 @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
هایی برای سردار بی نشان ❤️✍ ... بسم الله الرحمن الرحیم خداوند عزوجل برادری تورا ثابت کرده است.. همان وقتی که قرآن بنامت گشودم وآمد: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ  🍃🌸🍃🍃❤️🍃🍃🌸🍃🍃❤️🍃🍃🌸 بسم الله الرحمن الرحیم سلام برادرجان! عجیب دلم هوایتان را کرده سردار! خوش بحال تقی رستگار...که باشماست. 🍃🌸🍃🍃❤️🍃🍃🌸🍃🍃❤️🍃 بسم الله الرحمن الرحیم برادر احمد! یک چیزمیگویم نگویی این بشر دیوانه شده! دلم میخواهد یک نوازش گرمت را... یا نه... حتی یک بار شنیدن صدایت که مرا به اسم صدا میکنی.. یا... ----------یک نگاه نافذ ومهربانت را----------- ..وعده ی ما... انشاالله بهشت... @komail31 Trend #
❇️شب نشینی به سبک حاج احمد متوسلیان در سوریه 🔰  حاج احمدمتوسلیان و  ابراهیم همت  در کنار دیگر رزمندگان در سوریه: حتی نمی‌گذاشت که شبها هم بیکار بمانیم. معلوماتش بالا بود و با ما زیاد بحث می کرد. شبها بچه ها را در اتاق جمع می‌کرد و برای اینکه بتواند بُعد عقیدتی- فکری ما را هم تقویت کند، بحث های مختلف را وسط می‌کشید.مثلا یک بار گفت: «من کمونیست هستم و شما مسلمان .باید برای من اسلام را ثابت کنید.» آقا طوری بحث می شد که کار به دعوا می کشید! خدا بیامرز شهید دستواره آخر سر کم می‌آورد و می گفت: «حرفِ من درست است اما تو چون فرمانده‌ای نمیخواهی قبول کنی.» حاج احمد میگفت: «نه برادر، من با منطق دارم این حرف را میزنم». یک شب هم گفت: «هر کسی هر چه دلش می‌خواهد بگوید.» یکی از بچه ها که جعفر نام داشت و اهل کاشان بود، خیلی خجالتی بود. نوبت به جعفر که رسید او گفت: «برادر ما رویمان نمیشود چیزی بگوییم.» حاجی گفت: «خب یک حمد بخوان». جعفر گفت: «رویم نمیشود.» حاجی گفت: «یک قل هوالله بخوان.» جعفر گفت: «رویم نمیشود.» احمد گفت: «خوب یه بسم الله الرحمن الرحیم بگو...». آخر سر شاکی شد و گفت: «این قدر که تو میگویی رویم نمیشود تا به حال یک را خوانده بودی»! راوی : سردار «مجتبی عسگری»  شامگاه ۱۲ تیر ۱۳۶۱، سنگر فرماندهی قوای ایرانی در پادگان زبدانی سوریه  @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 سالروز تولد
تولدتون مبارک 13 فروردین 15 فروردین @komail31