eitaa logo
علمدارکمیل
345 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حاصل_عمر_در_یک_کلام ⚠️آبرو نبریم 🍃فرزند آیت الله سلطانی : به پدرم گفتم اگر بنا باشد شما به من فقط یک نصیحت بکنید ، چه می گویید؟ ایشان سرشان را پایین انداخته، تأملی کردند ؛ سپس سرشان را بلند کرده فرمودند: ! @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
🌺برادرانه پروفایل پسر انقلابی یعنی؛ چشمش پایین مقابل نامحرم جلو دشمن سینه سپر😌 @komail31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.: 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 روزم_به_برکت_شما_اختران_الهی، پر برکت @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
آشوبهای زندگی خداست. ازخدا ، دل آرام بخواهیم، نه دریای آرام . . . !!! دلتان همیشه آرام... صبح تان به خیر @komail31
از خواب پرید کشور من اما معنای را فهمید 🌷یاد و خاطره شهدای حمله تروریستی ۱۷ خرداد عناصر داعش به مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر امام خمینی(ره) گرامی‌باد 🌷 @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
🌹به سنگ مزار جواد محمدی نگاه کنید و با دقت وصیتش را بخوانید 👈خطابش به همه ی ما است ... جواد محمدی @komail31 🍃 🌸 🍃
🔺‏این لیوان یکبار مصرف تو کشور ما تولید و توزیع میشه. تصویر به اندازه کافی گویاست👆نوع پوشش دختر (کلاه با پیراهن و شلوار کوتاه و کفش پاشنه بلند) همراه با سگ🤔فرهنگ سازی از حساب خزانه @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️حاج قاسم سلیمانی: در هیچ بُعدی از عالم اسلامی، مثل مقام معظم رهبری، اشبه‌ به امام در سلوک، در مبارزه، در دفاع از انقلاب و اصول نداریم... 🇮🇷 @komail31 🇮🇷
بسم الله النور السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا(س) 1⃣ 🔰 "از محبت (س) ، خیلی کار برمی‌آید..." آدم خیلی شجاع و قوی بوده است. نقل می‌کنند که: «عملیات که می‌شد بالای خاکریز می‌رفت و حرکت می‌کرد؛ می‌گفت باید نیرو مرا ببیند، وقتی می‌بیند روحیه می‌گیرد.» از آن آدم‌های عجیب و غریبی بود که خیلی به خدا و اهل بیت(ع) وصل بود. صبح علی‌الطلوع بچه‌های گردانش را برمی‌داشت و اطراف محل خورآب، توی گل و آب می‌بردشان و اغلب در زمستان در سرما بیچاره‌شان می‌کرد. فکر کنید یک نیرو را شما 24 ساعت در گل و لای راه ببرید. بعد همه را بغل یک نخلستانی جمع می‌کرد و کمی "روضه حضرت زهرا(س)" می‌خواند می‌گفت: «هرکس به داخل نخلستان برود و برای خودش خلوت کند.» برای‌شان فضای معنوی "حضرت زهرایی (س)" درست می‌کرد. نیروها وقتی به پادگان برمی‌گشتند، شهید تورجی‎زاده را بر روی دوش‌شان می‌گذاشتند و می‌گفتند: »تورجی جان دوستت داریم» او هم می‌گفت: «من را پایین بگذارید نمی‌توانم جلوی "هوای نفسم" را بگیرم.» انس با (س) ادامه دارد... "اگر شما هم می‌خواهید برای‌تان «سربند یازهرا(س)» ببندند بسم الله..." @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
علمدارکمیل
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سید علی حسینی 🌺 💥خاطرات طلبه شهید سید علی حسینی قسمت 8⃣5⃣ 💥حس دوم 🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🌺 📝 سیدعلی حسینی نويسنده سید طاها ایمانی داستان 📔 نويسنده:سيد طاها ايماني قسمت پنجاه و نهم: 9⃣5⃣ 🌩هوای دلپذیر برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها ... شیفت های من، از همه طولانی تر شد ... نه تنها طولانی ... پشت سر هم و فشرده ... فشار درس و کار به شدت شدید شده بود ... گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم ... از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم ... به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد ... سخت تر از همه، رمضان از راه رسید ... حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم ... عمل پشت عمل ... انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره ... اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود... از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم ... کل شب بیدار ... از شدت خستگی خوابم نمی برد ... بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک ... رفتم توی حیاط ... هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد ... توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد ... و با لبخند بهم سلام کرد ... - امشب هم شیفت هستید؟ - بله ... - واقعا هوای دلپذیری شده ... با لبخند، بله دیگه ای گفتم ... و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره ... بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم ... اون هم سر چنین موضوعاتی ... به نشانه ادب، سرم رو خم کردم ... اومدم برم که دوباره صدام کرد ... - خانم حسینی ... من به شما علاقه مند شدم ... و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه ... می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم ... @komail31 🍃 🌸 🍃