eitaa logo
علمدارکمیل
345 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علمدارکمیل
#با_کاروان_اسرا 2⃣ 💠 وقایع بعد از #عاشورا انتقال اهل بیت به زندان عبیدالله ▪️‌عبيدالله بن زياد دستو
بنام پروردگار جهانیان ٤ وقایع بعد از ❥✦ (علیه السلام با یاری مردان بنی اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی بوریا (حصیر) گذاشتند سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. آنگاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» 😭 سپس صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) نهاد و در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری فرمود: چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهایمان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده‌ای برای اهل بیت (علیهم السلام) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام (علیه السلام) نوشتند: 『هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام) الذی قتلوه عطشانا غریبا』 ↫✦ سپس برادر گرامی‌اش، علی اکبر (علیه السلام) را در پایین پای امام (علیه السلام) دفن کردند و بقیه هاشمیون و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین علیه السلام) دفن نمودند. ◥✧ سپس امام(علیه السلام) به همراه بنی‌اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش عباس(علیه السلام)، خود را بر روی بدن ابوالفضل (علیه السلام) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام (علیه السلام) در حالی که به شدت می‌گریست، فرمود: بعد از تو ای قمر بنی‌هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد. آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» 📚 مقتل الحسین(علیه السلام بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ••●✦✧✦✧✦●•• به کفن مگر به غیــر بوریـا نبود مگر حسین عزیـز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد... تنش برهنه می‌کنند؟ مگرکه پاره پیروهن به پیکرش روا نبود تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر فراتــ مهــر مادرش سیدة النساء نبود؟ 😭😭😭😭😭 ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━ @komail31
علمدارکمیل
بنام پروردگار جهانیان #با_کاروان_اسرا ٤ وقایع بعد از #عاشورا ❥✦ #امام_سجاد (علیه السلام با یاری م
بنام هستي بخش جهان ‍ ‍ 5 🔻 چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند، سر حسین ابن علی ((علیه السلام) در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت، با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله ((علیه السلام) می‌زد و می‌خندید... ↫ زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله ((علیه السلام) وارد می‌کند... ❥✦ صدا زد: ابن زیاد!! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را می‌بوسید😭 سپس شروع به گریستن کرد... زید گفت: پسر زیـاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟! سپس از مجلس خارج شد...¹ ↫ قيس بن عباد در آن مجلس شوم بود كه ابن زیاد به او گفت: در مورد من و حسين چه نظري داری؟ ❥✦ او پاسخ داد: روز رستاخيز اجداد گرانقدر و پدر والا مقام و مادر ارجمند او، كه درود خدا بر آنان باد، می‌آيند و در مورد او شفاعت می‌كنند و اجداد تو با پدر و مادرت نيز می‌آيند در مورد تو شفاعت می‌نمايند. ابن زیاد خشمگين گرديد و او را از محفل شوم خود بيرون كرد.² 📚 منابع: ۱. ارشاد مفيد، ص ۲۴۳. ۲. تذكره، در ص ۲۵۷، ••●✦✧✦✧✦●•• آهـ حسین ... بوسه‌ی چوب به دندان تو می‌خورد... دلم می‌لرزید 😭😭😭😭😭 @komail31
علمدارکمیل
بنام هستي بخش جهان ‍ ‍ #با_کاروان_اسرا 5 🔻 چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مرد
.: ٦ 🔻 هنگامی كه خواهران و بانوان و كودكان حسين علیه السلامرا به كاخ ابن زیـاد بردند، زينب دختر فرزانه فاطمه (س)، ساده‌ترين لباس خويش را به تن كرد و بطور ناشناس وارد شد و زنان و كنيزان، او را در ميان گرفتند تا شناخته نشود؛ و آنگاه در ميان آنان نشست. ابن زيـاد پرسيد: اين بانويی كه نشسته است، كیست؟ و او پاسخ نداد. مردك سه بار پرسش كرد و زينب (سلام الله علیها ) پاسخ نداد، تا سرانجام يكی از كنيزكان گفت: اين زينب دختر فاطمه ( (سلام الله علیها) است. ↫ ابن زیـاد گفت: ستايش خدای را كه شما را رسوا ساخت. مردانتان را كشت و بافته‌های شما را دروغ و بی اساس شمرد. ✦✨ زينب ( (سلام الله علیها) شهامتمندانه پاسخ داد كه: ستايش از آن خدای بی همتايی است كه ما را به بركت وجود گرانمايه محمد صلی الله عليه و آله و سلم كرامت بخشيد و ما را از پليديهای درونی و بیرونی كه شما در آن می‌لوليد، پاك و پاكيزه ساخت و اين تنها فاسق و بدسكال است كه رسوا می‌گردد و بدكار و بدكردار است كه تكذيب می‌شود، نه ما! ↫ ابن زیـاد گفت: كار خدا را با خاندانتان چگونه ديدی؟ ✦✨ زینب ( (سلام الله علیها پاسخ داد: خدای بر آنان افتخار شهادت در راه خويش را مقرر ساخته بود و آنان در راه حق و عدالت جان را نثار كردند و به شهادتگاه خويش شتافتند، و من "هیـــچ چیـز به جـــز زیـبـایی ندیدم"، بزودی خدا تو و آنان را يك جا رويارو خواهد ساخت و آنگاه هر كدام دليل كار خويش را به او ارائه نموده و نزد او دادخواهی خواهيد كرد. ↫ ابن زيـاد كه رسوا شده بود و پاسخی نداشت، خشم آلود و هيجان زده گفت: خدای مرا از فرجام كار آن برادر طغيانگر و ياغيان سركش خاندانت -كه بر ضد حكومت و نظام اموی قيام كردند- خنك ساخت. ✦✨ دخت فاطمه ( (سلام الله علیها) گريست و گفت: به جانم سوگند! كه بزرگ خاندانم را به شهادت رساندی، خون عزيزانم را بر زمين ريختی، شاخه‌ام را بريدی و ريشه‌ام را بر آوردی! اگر اين شقاوتها دلت را آرامش می‌بخشد و خنك می‌سازد، پس دل خوش دار. ↫ ابن زیـاد گفت: اين شيوه‌ی سخن سرايی و سخن پروري است، به جانم سوگند، پدرت نيز شاعر و سخن سرايی چيره دست و سخن پرداز بود. ❥✦ زينب ( (سلام الله علیها) فرمود: مرا چه و سخن سرايي و شعر پردازی؟ مرا فرصت اين نيست، اما دريغ و درد كه اين اندوه دل است كه بر زبان می‌رانم... ‍ 📚 اولین تاریخ کربلا ••●✦✧✦✧✦●•• بر نیــزه ســـری روانه در صحرایـی یک مشک و دو دست و غربت و تنهایی با لحـن خوشی زینبـــ کبری می‌گفت من هیـــچ ندیده‌ام بجــــز "زیبــایی" @komail31
علمدارکمیل
.: #با_کاروان_اسرا ٦ #ما_رأیت_الا_جمـیـلا 🔻 هنگامی كه خواهران و بانوان و كودكان حسين علیه السلامرا
.: ۷ 🔻 آنگاه ابن زیـاد به علی (علیه السلام) فرزند ارجمند حسين (علیه السلام) نظر افكند و پرسيد: نام تو چيست؟ ✦✨ فرمود: علی ابن الحسين ↫ گفت: آيا خدا او را نكشت؟ آن حضرت، چيزی نگفت. ابن زيـاد گفت: چرا سخن نمی‌گويی؟ ✦✨ فرمود: برادری داشتم كه نام او نيز علی و همنام من بود و او را سپاهيان تو كشتند. ↫ گفت: نه، خدا او را كشت آن حضرت باز هم پاسخ نداد. ↫ ابن زيـاد گفت: چرا سخن نمی‌گويی؟! ✦✨ فرمود: آری! خدا روح و جان مردم را به هنگام مرگشان بطور كامل می‌ستاند.¹ و هيچ كسی جز به فرمان خدا نمی‌ميرد.² ↫ ابن زيـاد برآشفت و گفت: به خدا سوگند تو هم از آنانی! سپس به يكی از دژخيمان بارگاه ستم كه نامش مری بن معاذ احمری بود، فرياد برآورد كه: او را بكش! ✦✨ دخت فرزانه اميرمؤمنان او را دربرگرفت و گفت: هان ای ابن زيـاد! كشتارت از خاندان ما تو را بسنده است، آيا هنوز از خون ما سيراب نشده‌ای؟ و يا كسی از مردان ما را وانهاده‌ای؟ و آنگاه دست بر گردن فرزند ارجمند برادرش افكند و فرمود: تو را به خدا سوگند باد كه اگر به او ايمان داری، اگر برادر زاده‌ام را می‌كشی مرا نيز به همراه او بكش! ✦✨ و علی (علیه السلام) ندا داد كه: ای پسر زيـاد! اينك كه قصد جان من نموده‌ای، آيا فرد پروا پيشه و درستكاری هست كه خاندان پيامبر را خداپسندانه به مدينه برساند؟ ↫ ابن زيـاد به عمه و برادرزاده نگريست و گفت: شگفت از مهر خويشاوندی و پيوستگی! به خدا سوگند زينب دوست دارد اگر برادرزاده‌اش كشته می‌شود او نيز كشته شود!³ 📚 منابع: ۱. سوره زمر، آيه ۴۲. ۲. سوره آل عمران، آيه ۱۴۵ ۳. اولین تاریخ کربلا ••●✦✧✦✧✦●•• 🔰زینب که باشی... در وجودت جز یاور امام زمان بودن هیـــــچ چیزی نمی‌بینی @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
علمدارکمیل
.: #با_کاروان_اسرا ۷ 🔻 آنگاه ابن زیـاد به علی (علیه السلام) فرزند ارجمند حسين (علیه السلام) نظر افكن
۸ 🔻 بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب (س) که باعث بیداری در مردم مجلس ابن زیـاد شد ↫ ابن زیـاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با ابی عبدالله پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود، دستور داد سر حسین (ع) و سایر شهدا را در کوچه‌های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست! ❥✦ زید ابن ارقم می‌گوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر حسین را بالای نیزه در کوچه‌ها می‌گردانند... ✨ شنیدم سر مبارک امام آیه‌ای از سوره کهف می‌خواند: 〖آیا گمان می‌کنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست〗 ✌🏼 از شنیدن این آیه از سربریده اباعبدالله (ع) مو بر تنم راست شد و بی اختیار صدا زدم: 『یابن رسول الله! حرف زدن سرِ تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیب‌تر است!』 📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۱ ••●✦✧✦✧✦●•• اے هلال من به بالاے سنان قرآن بخوان قارے قرآن و قرآن را زبان، قرآن بخوان با صداے خود مسخر کن تمـام کوفه را کوفه را هم کربلا کن همچنان قرآن بخوان تا مگر آواے قرآن تــــو آرامــم کند بر فراز نیزه اے آرام جـان قرآن بخوان صوت قرآن سـر تو، سربلنـــدم می‌کند تا نگشته قامت زینب کمـان قرآن بخوان 😭😭😭😭😭 @komail31
علمدارکمیل
#با_کاروان_اسرا ۸ 🔻 بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب (س) که باعث بیداری در مردم مجلس ابن زیـاد شد ↫ ا
.: ۹ 🔻ندای نماز جمعه را به فرمان ابن زيــاد سر دادند و مردم در مسجد بزرگ كوفه گرد آمدند. او بر فراز منبر رفت و چنين گفت: ستايش از آن خدايی است كه حق را آشكار و حق گرايان را پيروزی بخشيد و اميرمؤمنان يزيد، فرزند معاويه را ياری كرد و دروغ پرداز و فرزند دروغ پرداز، حسين بن علی را نابود ساخت!!! ↫ سخنان زشت و دروغين پسر زيــاد به پايان نرسيده بود كه بزرگمردی بپاخاست. ❥✦ او عبدالله بن عفيف بود و از رهروان راستين علی (ع) به شمار می‌رفت. او چشم راست خود را در پيكار «جمل» به همراه اميرمؤمنان، و چشم چپ خويش را در «صفين» بر اثر ضربه اي كه بر سر و ابرويش فرود آمد، نثار راه خدا نمود.¹ 😡 وی هنگامی كه گفتار زهرآگين پسر زيــاد را شنيد خروشيد كه: هان ای پسر «مرجانه»! دروغ پرداز روزگار و فرزند دروغ پرداز تاريخ، تو هستی و پدرت! و آن كه تو را، به ولايت اين مردم نگونسار برگزيد و پدرش!!! هان ای بيدادگر! آيا فرزندان پيام آوران خدا را می‌كشيد آنگاه بی شرمانه و به دروغ گفتار راستگويان و صديقان را بر زبان می‌رانيد؟ ↫ ابن زیــاد نعره برآورد كه: او را نزد من بياوريد و اوباش و مأمورانش جستند و آن آزادمرد را گرفتند. عبدالله فرياد برآورد و شعار قبيله ازد را سرداد. از پی دادخواهی دليرانه او بود كه گروهی از جوانان ازد از جای جنبيدند و او را از چنگ دژخيمان نجات دادند و به خانه و خاندانش رساندند. پس از آرام شدن اوضاع، پسر زيــاد دگرباره دستور بازداشت او را داد و هنگامی كه گرفتند دستور داد تا او را بكشند و در نقطه‌ای از شهر كوفه بياويزند.² 📚 منابع: ۱. تاريخ طبری، ج ۵، ص ۴۵۸ ۲. اولین تاریخ کربلا ••●✦✧✦✧✦●•• عبدالله بن عفيف، کسی که هر دو چشمش را فدای اسلام کرده بود، اینک در دفاع از حریم آل الله به شهادت رسید... او خوب می‌دانست پایان راه یک عاشق واقعی ولایت، فقط شهادت است @komail31
علمدارکمیل
.: #با_کاروان_اسرا ۹ 🔻ندای نماز جمعه را به فرمان ابن زيــاد سر دادند و مردم در مسجد بزرگ كوفه گرد آ
.: 10 🔻(مردم در کوچه‌ها در حال گریه برای امام حسین (ع) بودند!!!) دختر علی بن ابی طالب عليه السلام را در ميان محملی بی روپوش جای داده بودند. راوی می‌گوید در آن روز به سوی زینب دختر امیرالمومنین علیه السّلام متوجه شدم، به خدا سوگند! در عین حال كه سخنوری توانا و بی نظیری بود، حیا و متانت سراپای او را فرا گرفته بود و گویا سخنان گهربار علی علیه السّلام از زبان رسای او فرو می‌ریخت و او علی وار سخن می‌راند به مردم اشاره نمود سكوت را مراعات نمایند، با اين فرمان نفسها در سينه حبس گرديد و شترها از حركت باز ايستادند، تمام گردنها كشيده شد و گوش فرا می‌دهند تا ببينند آن بانو چه می‌گويد؟ آن وقت شروع به سخن كرد اما پيش از آن كه با مردم خطاب كند ابتدا خاندان خود را معرفی نمود تا همه مردم با نظر عظمت و احترام به او و گفتار او بنگرند. و سپس فرمود: 🔰 ای مردم كوفه، ای اهل فريب و حیله، آيا بر ما می‌گرييد؟ هنوز چشمهای ما گريان است و ناله‌های ما خاموش نگرديده، مثل شما مثل همان زنی است كه رشته خود را می‌بافت و سپس آن را می‌گشود، شما هم به پيغمبر ايمان آورديد و ريسمان ايمان خويش را محكم بافتيد، اما با اين گناه عظيم دوباره آن را گشوديد در شما نيست جز چاپلوسی و شر و فساد و عُجب و بغض و تملق از كنيززادگان و با دشمنان غمازی كردن، شما مانند گياهی هستيد كه بر زباله‌ها برويد، نه قابل خوردن است و نه موجب نفع و يا مانند نقره‌ای مانيد كه در دل خاك دفن گرديده، نفسهای شما چه بد برای شما در سرای ديگر ذخيره كرده شما مستوجب غضب خدا هستيد و دوزخ جايگاه شماست. 🏴 پس از آنكه ما را كشتيد اكنون بر ما گريه می‌كنيد؟ آری سوگند به خداوند بايد بسيار گريه كنيد و كم بخنديد، هر آينه ننگ اين جنايت دامن شما را گرفته است و با هيچ آبی نمی‌توانيد اين لكه عار را بشوئيد، چگونه می‌توان شست قتل پسر پيامبر و سيد جوانان اهل بهشت را، شما كسی را كشتيد كه پناهگاه نيكانتان و در هنگام بلا و مصيبت دادرستان بود. كسيكه نشانه حج و جايگاه سنت شما بود. ای اهل كوفه گناه زشتی را مرتكب شديد و هلاكت و عذاب بر شما باد، كوششهای شما بی نتيجه و دستهای شما بريده باد در اين كار سخت زيان كرديد و غضب خدای متعال را برخود نازل نموديد و داغ ذلت و مسكنت بر شما نقش بست. 😭 وای بر شما ای اهل كوفه، آيا می‌دانيد كدام پاره جگر از مصطفی را شكافتيد؟ و كدام پرده نشينان عصمت را از پرده بيرون افكنديد؟ آيا می‌دانيد چه خونی از پيامبر بر زمين ريختيد؟ چه حرمتی را از او هتك نموديد؟... 🔰راوی می‌گوید مردم كوفه را ديدم كه بهت زده اشك می‌ريزند و از شدت غم دستها را بر دهان گرفته و انگشت‌های خود را می‌گزند. 📚 لهوف سيد بن طاووس: ص ۸۶ ••●✦✧✦✧✦●•• ⚠️⚠️⚠️ اگر بگوییم و برای ظهور آماده نشویم... 💢کــوفیــان آخــرالـزمــانـیــم💢 ⚠️⚠️⚠️ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ @komail31
.: ۱۲ 🔻امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده است: از پدرم علی‌بن‌الحسین (علیه السلام) پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟! 😭 فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین (علیه السلام) ) را بر نیزه‏‌ای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما می‏‌گریست با نیزه به سر او می‏‌زدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم... ••●✦✧✦✧✦●•• با اینکه تمــــام قافله تَبـــــــ دارد با اینکه به تن لباسی از شبــــ دارد ‌ تا کــــور شود هـر آنکه نَتْواند دید این قوم هنوز دارد 🍃➖➖➖➖🍃➖➖➖➖🍃 ۱۳ 🔻ترتیب منازلی که اهل بیت (علیهم السلام ) در مسیر کوفه تا شام در آن منازل فرود آمدند درست معلوم نیست و در مصادر معتبر نیامده است و در بیشتر آن‌ها کیفیت مسافرت ایشان مذکور نیست، اما با توجه به موقعیت جغرافیایی و استناد از بعضی مقاتل و کتب، در این مسیر کاروان اسرا را در بیست منزل متوقف کردند. ➊ منزل اول: ↫ در اولین منزلی که در آن مأموران ابن‌زیاد که حامل سر مبارک امام حسین (علیه السلام بودند، از مرکب‌های خود فرود آمدند، مشغول می‌گساری و عشرت شدند، ناگهان دستی از دیوار پدیدار شد و با قلمی از آهن این چند بیتی را با خون بر دیوار نوشت: 『آیا امتی که حسین را کشتند امید شفاعت جد او را دارند در روز حساب』 با مشاهده این صحنه عجیب، آنان برخاسته و آن سر مقدس را ترک کرده و پا به فرار گذاشتند، و سپس بازگشتند.¹ ➋ تکریت: 🔰 در کامل بهائی آمده است چون سر امام حسین (علیه السلام ب) را از کوفه بیرون آوردند، مأموران ابن زیاد از قبایل عرب بیمناک بودند که شاید هنوز قدری از غیرت دینی که در ایشان باقی مانده، آنان را وادارد که سر امام (علیه السلام ) را از دست ایشان بگیرند، از این روی، دور از جاده اصلی، و از بیراهه حرکت می‏‌کردند! والی تکریت را از ورود خود آگاه کردند، او افراد بسیاری را با پرچم به استقبال آنان روانه کرد! و اگر کسی از صاحب سر سؤال می‏‌کرد، می‏‌گفتند: خارجی است! ❥✦ مردی نصرانی که آن سر را دیده و آن پاسخ را شنیده بود، با خود گفت: این چنین نیست که می‏‌گویند، این سر حسین بن علی فرزند فاطمه است و من خود در کوفه بودم که او را شهید کردند؛ سایر نصرانیان از این واقعه آگاه شدند و به تعظیم و اجلال آن حضرت ناقوس‌ها را شکستند و گفتند: «خداوندا! از شومی و عصیان این قوم که فرزند پیغمبر خود را کشته‏‌اند، به تو پناه می‏‌بریم.» کوفیان چون این حال را مشاهده کردند راه بیابان را در پیش گرفته و از آنجا کوچ کردند!² 📚 منابع: ۱. بحار الانوار ج ۴۵، ص ۳۰۵ ۲. قمقام زخار، ج ۲، ص ۵۴۷ ••●✦✧✦✧✦●•• بيچـاره دخترت چـقــدَر بين نيــزه‌ها دنبالتــ آمد و... هدفـــ تازيــانه شد بعدش برای خنـده و تفريــح لشگری دندان تو به ضربه‌ی سنگی نشانه شد 😭😭😭😭😭 @komail31 ➖💠➖➖💠➖
روز اول ماه صفر ورود کاروان اسرای کربلا به شــــــام و امـــــان از شــــــام 🔻 در این روز اهل بیت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله ) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند. ✨ ام کلثوم ؏، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازه‌‏ای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند. 🔥 شمر ملعون کاملا" بر خلاف خواست ام کلثوم ؏ عمل کرد و کاروان اهل بیت ؏لیهم السلام را در روز اول ماه صفر¹ از دروازه ساعات که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت ؏ و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌‏دارند، نگاه داشت.² 😭 در بعضی از نقل‌ها آمده است که: اهل بیت ؏ را سه روز در این دروازه نگاه داشتند. 📚 منابع: ۱. مقتل الحسین مقرم ۳۴۸ ۲. الملهوف ۷۳ ••●✦✧✦✧✦●•• 😭😭😭😭😭 هر چه بوده مطرب و رقاصه اینجا آمده شادمانی می‌کنند در پیش چشمان تـرم بی حیـــایی داد می‌زد با اجازه یا امیر با خودم آن دختر شیرین زبان را می‌برم 😭😭😭😭😭 @komail31 ➖➖➖💔➖➖➖