eitaa logo
علمدارکمیل
345 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💛 . اول تابستون سال ۶۱ بود که به عقد هم دراومدیم... . یه ماه بعد... عروسیمون بود و... سه_چهار روز بعد... دوتایی رفتیم مشهد...😌😍 یادمه وقتی واسه زیارت... مشرف شدیم حرم... نگاهی بهم کرد و گفت : "طیبه خانوم... میخوام یه دعا کنم...❤️ دوست دارم تو آمین بگی...😉" با خنده گفتم : "تا چی باشه…😀" جواب داد : "تو کارت نباشه..." گفتم :"باشه...هر چی شما بگین آقا...☺️" چون تا این جمله رو گفتم... رو کرد به گنبد طلایی امام رضا (علیه السلام) ... دستاشو بلند کرد و گفت :😢 . . أَلْلّهُمَّ أَرْزُقْنَا تُوفِيق َأَلْشَّهَادَةَ فِي سَبِيلِک...😍 . . دلم لرزید...😔 عرق سردی به تنم نشست... قطرات اشک بود که بی امون...😭 رو گونه هام سرازیر میشد... . اما چه کنم که بهش قول آمین گفتن داده بودم...😞 با صدایی حزین و گرفته از بغض گفتم.... آمین...😔💔" . . 🌹😍 @komail31
💛 . اول تابستون سال ۶۱ بود که به عقد هم دراومدیم... . یه ماه بعد... عروسیمون بود و... سه_چهار روز بعد... دوتایی رفتیم مشهد...😌😍 یادمه وقتی واسه زیارت... مشرف شدیم حرم... نگاهی بهم کرد و گفت : "طیبه خانوم... میخوام یه دعا کنم...❤️ دوست دارم تو آمین بگی...😉" با خنده گفتم : "تا چی باشه…😀" جواب داد : "تو کارت نباشه..." گفتم :"باشه...هر چی شما بگین آقا...☺️" چون تا این جمله رو گفتم... رو کرد به گنبد طلایی امام رضا (علیه السلام) ... دستاشو بلند کرد و گفت :😢 . . أَلْلّهُمَّ أَرْزُقْنَا تُوفِيق َأَلْشَّهَادَةَ فِي سَبِيلِک...😍 . . دلم لرزید...😔 عرق سردی به تنم نشست... قطرات اشک بود که بی امون...😭 رو گونه هام سرازیر میشد... . اما چه کنم که بهش قول آمین گفتن داده بودم...😞 با صدایی حزین و گرفته از بغض گفتم.... آمین...😔💔" . . 🌹😍 @komail31