علمدارکمیل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه (فوق العاده قشنگ) #قسمت_دوم اما ساده و بی آلایش. او تمام زن
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#ڪتاب_عارفانه (فوق العاده قشنگ)
#قسمت_سوم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂🍂
⭕️ هر چہ مے گذشت نورانیت باطــن او در ڪلام و رفتارش تاثیر بیشترے می گذاشت ؛ زیرا او اسیـــر دام دنیا نشد.
براے ما از بالا می گفت. از اینڪہ اگر برای خدا ڪار کنید و اخلاص داشتہ باشید ، چشمہ هاے حڪــــمت الهے به سوی شما جارے می شود.
و ما مطمئن بودیـــم ڪه خودش با تمام وجود از چشمہ های حڪـــ♥️مت الهے نوشیده است.
او اهل آسمان شده بود و با اهل زمین ڪارے نداشت. اما دلش به حال ما مے سوخت. مے گفت : روزے باید از این منزل برویـــــم. پس چــــرا مهیاے سفر نشده ایم⁉️
و ما قدرش را ندانستیم.
تا اینڪہ او هم مانند بقیہ ے خوبان با ڪاروان شہـــــدا بہ آسمان ها رفت.
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂🍂
وقتے ڪه پیڪرش در بازار ومسـ🕌ـجد
تشییع شد, باز هم ڪسی او را نشناختـــ.
از برخے علما شنیدم ڪه می گفتند :
فقط یڪ نفر او را شناختـــــ✅
آن هم ڪسی بود که این جوان را در دامــان خود تربیت ڪرد ؛ استادالعارفین ، آیت الحق حضــــرت آیت الله حق شناس.
مردم وقتے دیدند ڪه ایشان در مراسم ختــ🏴ـم حضور یافتند و در منزل این شهید نیز حاضر شدند و ابعادے از شخصیتـــ او را براے مردم بیان ڪردند ، تازه فهمیدند ڪہ چه گوهــــ💎ـــرے
از دست رفتہ❗️
حضرتـــ آیت الله حق شناس ڪرامات و خاطرات عجیبے از این بنده مخلص پروردگار بیان ڪردند و گفتند :👇
⭐️ آه آه ، آقا در این تہران بگردید
ببینید ڪسی مانند احمد آقا پیدا مے شود یا نہ❓⭐️
آرے ، احمد آقا نوزده9️⃣1️⃣ بهار در ڪنار ما بود تا راه درستــــ زیستن و درستــ سفـــر ڪردن از این عالم خاڪے را بیاموزیم.
یادش گــــــــــ🌹ــرامے.
✨✨✨✨✨💠✨✨✨✨✨
#منبع: انتشارات شهیـد ابراهیم هادے با کسب اجــازه از
انتشارات ومولف براے تایــپ.
#تذکر❌: تایپ کتـاب ها در فضــاے مجــازے حتما بایــد با کســب اجــازه از انتشــارات و مولــف باشد.
#نشر = #صدقه_جاریه
─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═
💕 @komail31
─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
علمدارکمیل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه #قسمت_چهارم 🌿 «تویی که نمی شناختمت»🌿 این گـــ🌺ــل پــر پـــ
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#ڪتاب_عارفانه
#قسمت_پنجم
یکے از همرزمانش میگفت:در لحظه ی
شهــادت ترکشے به پهلویش 😭اصابــت کرد. وقتے به زمین
افتاد ازما خواست اورا بلند کنیــم.
وقتے روے پایش ایستاد رو به سمت کربلا دستـش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان
جارے کرد : (السلام علیک یاابا عبدالله)💚
بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بے کفن خود رفت. براے همین دستش هنوز به شانه ے
ادب بر سینہ اش قرار دارد!
براے من عجیب بود. چرا طلّاب علوم دینے وشاگـردان استاد، که معمولا انسان هاے صبور هستند در فراق این دوست ،طاقت از کف داده اند!؟
پیکر شہــ🌹ـید را داخل قبر گذاشتند ولحد راچیدند.
شخصے کہ آخریـن لحد را گذاشت، وبیرون آمد، رنگش پریده بود!
پرسیدم:چیزے شده؟!
گفت:وقتے آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوے عطر فضای قبر را پر کرد. باور کنید باهمہ ی
عطــ🌸ـرهاے دنیایے فرق داشـت!
✨✨✨
امروز مراسم ختم این شہــ🌹ـید است . رفقا گفته اند
:خود استاد حق شناس در مراسم حضور می یابند! فراق این جوان براے استاد بسیار سخت بود.
من در اطراف درب مسجــ🕌ـد امین الدوله ایستادم.
می خواستم به همراه استاد وارد مسجد شوم. دقایقے بعد این مرد خدا از پیچ کوچہ عبور کرد وبه همراه چندتن از شاگردان به مسجد نزدیک شد.
این پیر اهل دل در جلوے درب مسجد سرشان
را بالا آوردند ونگاهے به اطرافیان کردند.
بعد باحالتے نالان و افسرده😔 گفتند: آه آه، آقاجان ... دوباره، آهے از سر حسرت کشیدند و فرمودند:(بروید در این تہران بگردیدو ببینید کسے مانند این احمد آقا پیدا مے کنید؟!)
✨✨✨
...شب موقع نماز فرا رسید. درشبہاے دوشنبه وغروب جمعہ ایشان مجلس موعظه داشتند.
یک صندلے برایشان مےگذاشتند واین مرد وارسته
مشغول صحبت می شد.
آن شب بین دونماز سخنرانے نداشتند،اما ازجا بلند شدندو روے صندلے قرار گرفتند.
بعد شروع به صحبت کردند. موضوع صحبت ایشان به همین شہــ🌹ـید مربوط می شد.
در اواخر سخنان خود دوباره آهے از سرحسرت
در فراق این شہـ🌹ـید کشـیدند.
بعد در عظمت این شہــ🌹ـید فرمودند:(این شہید را دیشب در عالــم رویا دیدم. از احمد پرسیـدم چہ خبر؟
به من فــرمود: تمام مطـالـبے که (از برزخ و...) مے گویند حق است. ازشب اول قبر وسوال و...اما من را بےحســاب وکتـاب بردند.
بعد مکثے کردند و فرمودند...
#ادامه_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع: انتشارات شهیـد ابراهیم هادے با کسب اجــازه از
انتشارات ومولف براے تایــپ.
#تذکر❌: تایپ کتـاب ها در فضــاے مجــازے حتما بایــد با کســب اجــازه از انتشــارات و مولــف باشد.
#نشر = #صدقه_جاریه
─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═
💕 @komil31
─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
علمدارکمیل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه #قسمت_دهم براے دوره ے راهنمایے به دنبال مدرسه اے خوب براے اح
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#ڪتاب_عارفانه
#قسمت_یازدهم
"امتحان"
دڪتر محسن نورے
(استاد دانشگاه شهید بهشتے)
توی محل از بچگے با هم بودیم.منزل احمــــدعلے توے ڪوچه چهل تن در ضلع شمالے مسجد امینالدوله بود؛ڪوچه اے ڪه حالا به نام شهیدان نیرے نام گذارے شده.
در دوران دبستان حال و هواے احمـــد با همه فرق داشت.رفتارش خیلے معنوے و خوب بود.❤️
احمــ🌹ـد یکے از بهترین دوستان من بود.همیشه نون و پنیر خوشمزهاے با خودش به مدرسه🏫مےآورد.هیچ وقت هم تنها نمےخورد! به ما تعارف مےڪرد.من و بقیه ے دوستان ڪمڪش مےڪردیم!
✨✨✨
رفتار و برخورد احمــ🌹ــد براے همه ے ما الگو بود. باهم بازے مےڪردیم،مدرسه مےرفتیم،باهم برمےگشتیم و...
از دوره ے دبستان تا دبیرستان با احمـ🌹ــدعلے هم ڪلاس بودم بهترین خاطرات من برمےگشت به همان ایام.
مےگفت:
"بیا توے راه مدرسه سوره هاے ڪوچڪ قرآن📖 را بخوانیم. در زنگ هاے تفریح هم مےدیدم ڪه یڪ برگهاے📝 در دست گرفته و مشغول مطالعه است.
✨✨✨
یڪ بار از او پرسیدم:این ڪاغذ چیه؟گفت: این برگهے اسماءالله است.نام هاے خدا روے این ڪاغذ نوشته شده.
ڪم ڪم بزرگ تر مےشدیم.فاصله ے معنوے من با او رفته رفته بیشتر مےشد.او پله پله بالا مےرفت و من...
بیشترین چیزی ڪه احمـ🌹ــد به آن اهمیت مےداد #نماز بود.هیچ وقت نماز اول وقت را ترڪ نڪرد.حتے زمانے ڪه در اوج ڪار و گرفتارے بود. معلم گفته بود امتحان دارید.ناظم آمد سر صف و گفت:بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشے امتحان برگزار مےشه.فردا زنگ سوم ڪه تمام شد آماده ے امتحان باشید.
آمدیم داخل حیاط.گفتند:چند دقیقهے دیگه امتحان شروع مےشه.صداے اذان از مسجد محل بلند شد.احمـ🌹ـد آهسته حرڪت ڪرد و رفت به سمت نمازخانه.دنبالش رفتم و گفتم:احمـ🌹ـد برگرد.این آقا معلم خیلے به نظم حساسه،اگه دیر بیاے،ازت امتحان نمےگیره و...
✨✨✨
مےدانستم نماز احمـ🌹ـد طولانے است.احمـ🌹ــد مقید بود ڪه ذڪر تسبیحات📿 را هم با دقت ادا ڪند.هرچه گفتم بےفایده بود.احمـ🌹ـد به نماز خانه🕌 رفت و مشغول نماز شد.همان موقع همهے ما را به صف ڪردند.وارد ڪلاس شدیم.ناظم گفت:ساڪت باشید تا معلم سوال ها رو بیاره.
مرتب از داخل ڪلاس سرڪ مےڪشیدم و داخل حیاط و نماز خانه را نگاه مےڪردم.خیلے ناراحت احمـ🌹ـد بودم.حیف بود پسر به این خوبے از امتحان محروم بشه.
بیست دقیقه⏰ همین طور توے ڪلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبرے بود نه از ناظم و نه از احمـ🌹ـد!
همه داشتند ....
#ادامه_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے با ڪسب اجازه از
انتشارات و مولف براے تایپ.
#تذکر❌:تایپ ڪتاب ها در فضاے مجازے حتما باید با کسب اجازه از انتشارات و مولف باشد.
#نشر = #صدقه_جاریه
─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═
💕 @komail31
─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
علمدارکمیل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #ڪتاب_عارفانه #قسمت_دوازدهم همه داشتند توے ڪلاس پچپچ مےڪردند ڪه یڪ دفعه د
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کتاب_عارفانه
#قسمت_سیزدهم
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم.ما رازدار هم بودیم.
یک روز به او گفتم:احمـ🌹ـد،من و تو از بچگی همیشه باهم بودیم.اما یک سوالی ازت دارم!من نمیدونم چرا توی این چند سال اخیر،شما در معنویات رشد کردی اما من...
لبخنــ☺️ـدی زد و میخواست بحث را عوض کند.اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم:حتما یک علتی داره،باید برام بگی!
بعد از کلی اصرار سرش را بالا اورد و گفت:طاقتش را داری؟
با تعجـ😳ـب گفتم:طاقت چی رو!؟
گفت:بشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت:یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد🕌رفته بودیم دماوند. شما توی اون سفر نبودی.
✨✨✨
همه ی رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگتر ها گفت: احمـ🌹ـد اقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم.
بعد جایی را نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است. برو از اونجا اب بیار.
من هم راه افتادم. راه زیاد بود. کم کم صدای اب به گوش رسید.
نسیم خنکی از سمت اب به سمت من امد. از لابه لای درخت ها و بوته ها به رودخـ🌊ــانه
نزدیک شدم...
#ادامه_دارد
یاعلے
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے با ڪسب اجازه از
انتشارات و مولف براے تایپ.
#تذڪر❌:تایپ ڪتاب ها در فضاے مجازے حتما باید با ڪسب اجازه از انتشارات و مولف باشد.
#نشر = #صدقه_جاریه
─┅─┅─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═
💕 @komail31
─═ঊঈ🇮🇷️ঊঈ═─┅─┅─
16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #نشانه_های_حتمی_ظهور
👈پنج علامت حتمی ظهور
🌬صیحه آسمانی
#استاد_رفيعي
╔═.🍃.════╗
╚════.🍃.═╝
#نشر حداکثری
*برای تحقیق درباره مهدویت وارد کانال مباحث مهدویت درایتا شوید*
*اللهم عجل لولیک الفرج*
https://chat.whatsapp.com/HO04IdnucLlA3wIhjqdsQV