#سلام_امام_زمانم♥️🤚🏻
☀️صبحم شروع میشود آقا به نامتان
🌷روزی من؛ همه جا، ذکر نامتان
☀️صبح علی الطلوع «سلام ای امام عصر»
🌷من دلخوشم به جواب سلامتان
☀️السلام عليك ايّهاالولىّ الناصح
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#امام_زمان
علمدارکمیل
ارادت عجیبی به حضرت زهرا(س) داشت. می گفت دوست دارم خدا به من سه دختر بدهد و در اسم هر سه از نام فاطم
3⃣
#شهید موسی جمشیدیان
هیچ وقت از کارش در خانه حرفی نمی زد. یک مرتبه اصرارکردم که درجه ات چی هست نمیگفت. خیلی التماس کردم تا گفت: این درجه ها به درد من نمیخورد. به درد شما که دیگه اصلا نمی خورد. بعد ازشهادتش دیدم نامه ای خطاب به مقام معظم رهبری نوشته بود. یکی از جملاتش این بود که " من تا جایی که توانسته ام در احوال شهیدان دقت کرده ام و زندگی آنها را مطالعه نموده ام و سعی کردم الگویم را آنها قرادهم آنها برای ترفیع درجه امضای حضرت زهرا سلام الله علیها را میخواستند ولی الان خیلی ها دنبال درجه و مقام میدوند ولی من قسم میخورم که قدمی برای ترفیع درجه و رتبه بر نداشتم."
اسم من را در گوشی اش پرتو فاطمه ذخیره کرده بود. وقتی پرسیدم چرا؟ گفت : آخر ما شیعیان، شعاعی از نور حضرت زهرا (س) هستیم.
#کتاب «چشم روشنی» روایتگر داستان زندگی شهید مدافع حرم «موسی جمشیدیان» است. این کتاب را «کبری خدابخش دهقی» به رشته تحریر درآورده است.
اسم کتاب براساس تفألی است که همسر شهید به قرآن میزند که بعد از آن در واقعیت هم شهادت همسرش را مایه «چشم روشنی»اش میداند.
راویان کتاب هم مادر، همسر و برادر شهید و همچنین دوستان و همرزمان در جبهه مقاومت و همکاران در لشکر زرهی هشت نجف هستند. جالب است بدانید یکی از راویان کتاب، #شهید_مدافع_حرم «محسن حججی» است که در سوریه تا آخرین لحظه کنار موسی بود.
علمدارکمیل
#کتاب «چشم روشنی» روایتگر داستان زندگی شهید مدافع حرم «موسی جمشیدیان» است. این کتاب را «کبری خدابخش
📘 بخشی از #کتاب چشم روشنی 📘
«قرار بود شهر «الحاضر» را به کلی تصرف کنند، تصمیم برآن شد که از دو محور، یک محور پیاده و یک محور هم با تانک پیشروی کنند. فرماندهان بر سر این موضوع تصمیم میگرفتند. پنجشنبه صبح، موسی به همراه یکی از دوستانش به خانوادههایشان زنگ زدند. وقتی برگشتند، موسی به یکی از نیروهایش گفت:
- یه کمی به نظافت تانک برس.
خودش با همان قمقمة کوچکی که داشت، وضو گرفت. رو به قبله کنار تانک نشست. شروع کرد آرام آرام قرآن خواندن. چند دقیقهای از قرآن خواندنش نگذشته بود که بیسیمها یکی یکی به صدا درآمدند.
- خودتون رو برسونید.
هر کسی در هر قسمت دور یا نزدیکی بود، خودش را نفسزنان رساند. هرکدام از نیروها یک گوشه افتاده بودند. به سر و صورت خود میزدند. پاهای آنها که نفسزنان آمده بودند، دیگر رمق نداشت. همه بغض در گلویشان بود. صدای گریة نیروها در فضا پر شده بود. هیچکس دوست نداشت این صحنه را ببیند. موسی به سجده رفته و محمد جواد قربانی دچار مجروحیت شدیدی شده بود. خون نصف سنگر را گرفته بود. هرکس از راه میرسید، احساس خفگی میکرد. اختیار اشکهایشان دست خودشان نبود و از چشمانشان جاری میشد. موشک کرنت اسرائیلی کار خودش را کرده بود. در چهاردهم آبان سال 94 عمر موسی به پایان رسید. قرآنش کنارش افتاده بود. همان قرآنی که همیشه به دست میگرفت، نیروها را از زیرش رد میکرد و میفرستاد به میدان جنگ. حفظ قرآنش را هم با همین قرآن انجام داد.
صفحه 72 قرآنش و آیه «وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ» پر از خون شده بود.»
@komail31 🍀🍀🌸🍀🍀
میگن خدا نوره
قلبت که بشکنه
راه واسه نفوذ نور بیشتر میشه
و خدا محکمتر بغلت میکنه
』
چشم انتظاری سختترین و عجیبترین کار دنیاست. تا کسی آن را درک نکرده باشد، نمیتواند بفهمد چشم انتظاری به مدت ۳۰ سال یعنی چه. بهترین اشخاص برای تعریف و صحبت از چشم انتظاری مادران شهدای جاویدالاثر هستند. آنها هنوز در فضایی مملو از بیم و امید زندگی میکنند و همچنان امیدوارند تا عابری، خبری از فرزندشان بیاورد.
مادر شهید جاویدالاثر محسن جاویدی یکی از همین مادران شهدا بود که همچنان امید به بازگشت پسرش داشت.
هر کسی در خانهشان را میزد، مادر شهید منتظر شنیدن خبری بود و خودش هر روز جلوی در خانه مینشست تا شاید آن قاصد خوش خبر را ببیند
پیکر محسن را در اروند ماهیها خوردند و مادرش دیگر ماهی نخورد
https://www.javanonline.ir/fa/news/1132571/%D9%BE%DB%8C%DA%A9%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%C2%A0
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهید غواص، محسن جاویدی که وقتی شنید پسر غواصش در عملیات کربلای ۴ برای همیشه در آبهای خروشان کارون جاویدالاثر شده است، دیگر لب به ماهی نزد و از دیگران خواست اسم ماهی را جلویش نیاورند، امروز به دیار باقی شتافت.
مادر شهید جاویدالاثر محسن جاویدی، اهل روستای خیرآباد شهرستان فسا بود که پیکرش هنوز بازنگشته است. این.
این مادر شهید در آن اوایل که خبر شهادت فرزند رشیدش را شنید، بسیار بیقراری میکرد و بهانه محسنش را میگرفت تا اینکه به او گفتند پسرت را ماهیها خوردهاند و دیگر قرار نیست برگردد! از آن موقع دیگر مادر، لب به ماهی نزد.