*آی اهل محرم، چرا فریاد شادی و هلهله سر نمیدهید؟!*
🔸یادداشت علیرضا پناهیان دربارۀ روز #مباهله
🔰بسم الله الرحمن الرحیم
💠اگر #غدیر عید ولایت است مباهله #عید_فضیلت است. چون بزرگترین فضیلت علی(ع) در روز مباهله و آنهم صریحاً در قرآن کریم بیان شده.
💠امام رضا(ع) به مأمون فرمودند: بالاترین فضیلت علی(ع) آیۀ مباهله است. چون در این آیه علی(ع) نفس پیامبر(ص) اعلام شده است. باید غربت مباهله برطرف بشود، این خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از ایامالله است.
💠در جهان اسلام احدی نیست که منکر مباهله و این فضیلت باعظمت علی(ع) بشود. آیۀ صریح قرآن است و داستان مباهله را همه بیان کردهاند.
💠عاشقان اهل بیت(ع) کجا هستند که بزرگترین جشن محبت را برگزار کنند، و سرور خود را در نزول آیۀ مباهله به اهل عالم نشان بدهند؟ قبول کنیم ما هنوز در مکتب محبت اهل بیت(ع) آنچنان که باید رشد نکردهایم.
💠شادی از نزول آیۀ مباهله، موجب صعود دلها در عزای محرم است. باشکوهترین تجمع اهل بیت(ع)در طول تاریخ اسلام در مباهله است.
💠باید داستان مباهله را به کودکان خود بیاموزیم. آی اهل محرم ببینید حسین(ع) در آغوش پیامبر(ص) است. چرا فریاد شادی و هلهله سر نمیدهید؟ تنها منتظرید اباعبدالله(ع) در گودی قتلگاه بیفتد تا فریاد عزا سر کنید؟ الان باید عالم را باخبر کنید تا علت گریهها و فریادهای عاشورای شما را بفهمند.
👤علیرضا پناهیان - مباهله ۱۳۹۴
@komail31
بهمامیگفت:کهبایدطورزندگی
کنیمکهزمینهسازظهورآقاامام
زمانباشیم.❤️
زنوزندگیمونومهمونیامون.
حتیلباسپوشیدنمون.
اصلاوردزبانشبودکه
زمینهسازظهورباشیم.🌈
درهمینراستاعروسیخودشو
همزمانباسفرحجشبرگزارکرد.
جشنباولیمهحجیکیشد.
حاجسعیدهمیشهدوستداشت
جزءزمینهسازانظهورباشه.
#شهید سعید_کمالی
📒 رمان عبور از سیم خاردارهای نفس
📑 قسمت صد و سی و پنج
🖍✏️ بغض کرد و برگه را روی زمین پرت کرد و گفت :
–که چی بشه...مثلا می خواد بگه خیلی عاشقه، میخواد بگه خیلی فداکاره؟ خیلی خانواده دوسته؟ بعد کم کم صدایش بالا رفت.
اون اگه دوستت داشت یه کم تلاش می کرد، یه کم به خودش زحمت میداد...بغضش ترکید و دیگر نتوانست حرفش را ادامه بدهد.
گریه ام نگرفت، به برگه ای که روی زمین افتاده بود چشم دوخته بودم.
سعیده مرا در آغوشش کشید و گفت:
–چرا بهش بد و بیراه نمیگی؟ چرا هیچی نمیگی؟ اون خیلی نامرده. خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و گفتم:
–سعیده، بیا واسه این گلها یه فکری کنیم، حیفه...
–جاش توی سطل آشغاله.
اشکهایش را با پشت دستم پاک کردم.
–وقتی میشه یکی رو خوشحال کنیم چرا بندازیم سطل آشغال...
عصبانی تر شد.
–نکنه می خوای سبد به این گندگی وسنگینی روببری ملاقات مریض.
–چیزی نگفتم و به نامه ی آرش نگاه کردم.
نامه را برداشت وتکه تکه اش کرد و زیرلب آرش را به باد فحش گرفت.
بلندشدم وازاتاق بیرون رفتم.
مادر و اسرا روی مبل نشسته بودند و در خود فرو رفته بودند. انگار حرفهای سعیده را شنیده بودند.
تا مرا دیدند دلسوزانه نگاهم کردند. رو به مادر گفتم:
–مامان یه چیزی میدی بخورم. احساس ضعف دارم .
مادر فوری از جایش بلندشد و دستم را گرفت:
–احتمالا فشارت افتاده، بیا روی کاناپه دراز بکش. اسرا دوید و بالشتی برایم آورد. دراز کشیدم. سعیده هم به ما ملحق شد و نگران نگاهم کرد .
مادر برایم قاشقی عسل آورد.
–راحیل جان کمرکم این عسل رو بخور.
–مامان.
–جانم.
–می خوام این سبدگل روبه یه جایی هدیه بدم، کجا خوبه؟
مادر با تعجب نگاهش را بین من و سبدگل چرخاند و مکثی کرد و گفت:
–خب، می تونی بدی خیریه، یا امام زاده ای جایی ببری، خیلی بزرگه اونجا همه از بوش لذت میبرن. بعد کمی فکرکردو ادامه داد
سلام شبتون بخیر
دو تا پیشنهاد دارم اگر موافق باشین مثل همیشه همراه هم باشیم
اول اینکه چند روز باقی مانده تا محرم یک ختم قرآن به نیابت از شهدا و ...
هدیه به امام حسین و شهدا و اسرای کربلا بذاریم و متوسل بشیم تا رزق محرم و توفیق اشک و عزاداری اباعبدالله رو بگیریم
مهلت خوندن تا روز اول محرم
دوم اینکه از روز اول محرم چله بگیریم
(میتونید پیشنهاد بدین چله ی چی باشه)
🆔 @Moddaei
آی دی جهت گرفتن جز قران
------------‐--___________-----------
@komail31
🍃 🍁🍃 🍁🍃
در کشاکش تمام سختیها
و کم آوردنهایی که زندگی
برایمان رقم میزند
هیچگاه اسیرِ عظمت
درد و غم مباش
که خدای تو
از تمام آنچه که دلت را
آزرده، بزرگتر است.
هرگز نهراس از اینکه آینده ای نامعلوم را به خدایی که آشناست بسپاری❤️
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حدیث
ا✨﷽✨
امیرالمؤمنین عليه السلام:
أيُّها النّاسُ، اعلَموا أنّهُ ليسَ بعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فيهِ، و لا بحَكيمٍ مَن رَضِيَ بثَناءِ الجاهِلِ علَيهِ
اى مردم! بدانيد كه هر كس از سخن دروغ و ناحقّ درباره خود رنجيده شود، خردمند نيست و هر كس از مدح و ثناى نادان درباره خود خوشحال شود، حكيم نمى باشد
منبع📚:تحف العقول صفحه208
@komail31